149
فصلنامه علوم حديث 1

و آنكه خداوند متعال نورى از خويش در جهت هدايت وى به حق، براى او مقرر نكرد، از آن پس نورى براى او نخواهد بود.
چون خداوند است كه:
«... وَلىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الّظُلُماتِ اِلىَ النُّورِ»۱...آرى او ولى و دوستدار و سرپرست كسانى است كه داراى ايمان هستند، و آنان را از تاريكيها به نور و روشنايى بيرون مى برد.
يعنى آنان را به نور، هدايت و راهبرى مى كند، و نور الهى، آنها را زير پوشش خود مى گيرد؛ آن هم به گونه اى كه تاريكى غربت و خلأ انس به دنيا، در اسرار و درون آنها راهى براى خود نخواهد يافت، و نيز تيرگيهاى جهل و نادانى، مجال و عرصه اى براى تركتازى خويش پيدا نخواهند كرد.

ز ـ صدق و عبوديت:

على هذا، اقامت و استقامت بر اين نور ـ يعنى نورى كه از سوى حق به سوى حق رهنمون است ـ مبتنى بر دو شرط است: يكى صدق، و ديگرى عبوديت و بندگى در برابر حضرت حق. در مضمون دعا مى بينيم كه «صدق»، به «عبوديت» اضافه شده است: «واَقِمنى بَصِدقِ الْعُبودية»؛ اين اضافه، اشاره به اين نكته دارد كه عبوديت، بدون صدق فراهم نمى آيد. اما بايد ديد، صدق و عبوديت چيست؟
صدق، عبارت از مقامى است كه خداوند متعال اهل آن را ستوده و فرمان داده است كه بايد در معيت اهل آن به سر برد؛ چنانكه فرموده است:
«ىا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقينَ»۲...اى مؤمنين، خويشتن را از عذاب خدا حفاظت كنيد و با راستان به سر بريد.
حسن و زيبايى راستى ـ از نظر منطق عقل ـ بر هيچ كسى مخفى نيست. صدق ـ هم در اقوال و هم در احوال ـ قابل جريان است. و در هر حال، صدق و راستى در تمام موارد، اعم از اقوال و احوال، يك امر پسنديده و قابل تحسين مى باشد. امّا حسنِ صدق در اقوال به دليل روايتى است كه در «الكافى» به صورت «مرفوع» به محمد بن مسلم، از

1.بقره /۲۵۷

2.توبه /۱۱۹


فصلنامه علوم حديث 1
148

وسيله احرام و برهنه ساختن سر و پوشيدن لباس احرام ـ كه به سانِ كفن است ـ و كندن لباسهاى عادى، منتهاى خضوع و تذلل را در برابر خدا ابراز داشته است.
سيدالشهدا با اين شرايط و شرايطى كه قبلاً در آغاز دعا اعلام كرده بود، منتهاى خضوع و خاكسارى خود را در پيشگاه خداوند متعال ارائه كرد.
سپس عرض مى كند: «وَهَذا حالى...» و اين، حال من است كه بر تو مخفى نيست.
آنگاه از او وصول به وى را درخواست مى كند و مى گويد: «اَطْلُبُ الْوُصُول اِليْكَ». و اين درخواست نشان مى دهد كه احرازِ مقامِ وصولِ به حق (تعالى) جز به مدد توفيق و هدايت و ارشاد واسعاد حق (تعالى) امكان پذير نمى باشد؛ زيرا صِرْفِ كوشش و اكتساب نمى تواند در سوى اين هدف، كارساز باشد؛ و براى كوبيدن اين در، تنها دامن همت به كمر زدن رسا نيست؛ چون مسافت ميان انسان تا سر منزل وصول، بسيار دور و دراز است، و آفات و پيش آمدهاى مُخِل فراوان، و موانعى بس عظيم، سر راه وجود دارد كه در نورديدن اين راه با تمام آفات و موانعش جز به يارى عنايتِ ازلى ممكن نيست.
و اما اينكه عرض كرد: «بِكَ اَسْتَدِلّ عَلَيْكَ»، اشاره به اين نكته و حقيقت است كه دليلى بيرون از وجود حق، وجود ندارد كه بتوان از رهگذر آن به حق (تعالى) راه بُرْد. دليل وجود حق، از ديدگاه اهل عرفان، خود حق (تعالى) است؛ چنانكه براى اثبات روشنايى و پرتو آفتاب در روشنترين لحظاتِ روز به خود آفتاب استدلال مى شود: «آفتاب آمد دليل آفتاب»... «ىا مَنْ دَلَّ عَلى ذاته بذاته»؛ چون حق (تعالى) نيز همچنان كه خورشيد، كاملاً ظاهر و پيداست، و هيچ شهودى غير از آن دو نمى تواند وجود آنها را اثبات كند.

۰.آنگاه سيد الشهدا عرض مى كند:«فَاْهدِنى بِنُورِكَ اِليْكَ، وَاَقِمنى بَصِدْقِ الْعُبُوديّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ»...

۰.خدايا مرا به مدد نور و تجلى خويش، به كوى وصال خويش راهبرى كن، و به يارى صدقِ بندگى ام در پيشگاه تو، مرا پايدار نگاه دار!

هدف اين گفتار، بيان حقيقتى است كه در اين آيه مطرح است، آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد:
«وَمنْ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورَاً فَمالَهُ مِنْ نُورٍ»۱...

1.نور /۴۰

  • نام منبع :
    فصلنامه علوم حديث 1
    تاريخ انتشار :
    پاييز 1375
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 12794
صفحه از 188
پرینت  ارسال به