حجتالاسلام محمدرضا جباری با اشاره به اینکه در رابطه با سیره حضرت فاطمه(س) در مواجهه با والدین چندین روایت وجود دارد، گفت: یک مسئله اظهار محبت و اوج وابستگی فاطمه به رسول خدا(ص) است که هم در دوران بعد از هجرت و هم در دوران قبل از هجرت نمود دارد. در رابطه با دفاع فاطمه(س) از مادر گرامیشان هم روایتی داریم که این روایت در صحیح بخاری و مسند احمد و برخی از منابع اهل سنت وجود دارد.
براساس برخی از منابع متأخر، ۱۳ جمادیالثانی را سالروز وفات امالبنین دانستهاند، بانویی که اوج ایثار و وفاداری را نسبت به اهل بیت(ع) هم در زمان حیات شوهر گرامیاش، امیرالمؤمنین(ع) و هم در رابطه با فرزندان مظلوم و گرامی امیرالمؤمنین(ع) به ویژه ابا عبدالله الحسین(ع) بروز داد و چهار فرزندش را راهی کربلا کرد و بعد از حادثه کربلا نقش خوبی در ارسال پیام حادثه کربلا به دیگران داشت.
درباره امالبنین اطلاعات اندکی در دست است و متأسفانه مانند دیگر وابستگان به اهل بیت(ع) اطلاع چندانی نداریم که این بانوی بزرگوار، در چه سالی از دنیا رفتند، اما به نظر میرسد بعد از حادثه کربلا به واسطه غم و اندوه ناشی از، از دست دادن اباعبدالله(ع) و چهار فرزندش، عمر زیادی نکردند. معروف است که ابوالفرج اصفهانی نقل میکند که جناب امالبنین به بقیع تشریف میآوردند و صورتهای قبری را درست و اقامه عزا میکردند و فرزند حضرت عباس، یعنی عبیدالله را همراه خود میآوردند و ندبه میکردند که مرا دیگر امالبنین ندانید و دگر به آن لقب نخوانید.
گزارشهای محدودی که درباره جناب امالبنین نقل شده است، جانگداز است و ا نشاءالله خداوند توفیق زیارت قبر آن بانوی بزرگوار را در بقیع نصیب کند که در همان اوایل بقیع، قبر امالبنین همراه با دو عمه پیامبر اکرم(ص)، عاتکه و صفیه وجود دارد، اما وهابیت اجازه نمیدهد که زائران بقیع در کنار قبر این بانوی گرامی، عزاداری کنند. ان شاءالله زیارت همراه با رفع موانع نصیب شود و ما تا آخرین لحظات عمر، محب و موالی اهل بیت(ع) باشیم.
در ادامه نکاتی را درباره حضرت زهرا(س) و رخدادهای بعد از ولادت آن حضرت عرض میکنم. در دوران کوتاه، ۸ سالهای که آن حضرت بعد از ولادت در مکه به سر بردند، در یک گزارش اشاره کردم، آن بانوی بزرگوار وقتی مشرکان در مسجد الحرام، به پیامبر اکرم(ص) در حال سجده تعدی کردند، حضرت زهرا(س) آمدند و با عطوفت کودکانه از روی دوش پدر، فضولات شتری را که مشرکان بر دوش پیامبر اکرم(ص) ریخته بودند را پاک کردند. یک بار هم در هجر اسماعیل، حضرت زهرا(س) آنجا بودند و دیدند عدهای از مشرکان در رابطه با توهین و جسارت به پیامبر اکرم(ص) توطئه میکنند، حضرت زهرا(س) آمدند و به پیامبر اکرم(ص) اطلاع دادند و پیامبر(ص) نیز فاطمه را دلداری دادند.
برهه دیگر حیات فاطمه، برهه سوم یعنی دوران هجرت تا رحلت حضرت رسول اکرم(ص) است. در رابطه با هجرت پیامبر اکرم(ص) بعد از دو بیعت اول و دوم عقبه که، از اهل مدینه کسانی خدمت پیامبر اکرم(ص) مشرف شدند و با آن حضرت بر اسلام در بیعت اول عقبه پیام بستند و مفاد آن هم، مفاد ۶ گانهای، مبنی بر اطاعت از پیامبر اکرم(ص) و عدم شرک و عدم انجام منکرات نظیر زنا، سرقت، قتل اولاد و عصیان پیامبر اکرم(ص) و ... بود و یک سال بعد، بیعت دوم عقبه با حدود ۷۵ نفر از مسلمان یثرب منعقد شد که از پیامبر اکرم(ص) دعوت کردند، حضرت به یثرب مهاجرت کند.
دلایل هجرت پیامبر(ص) به یثرب
همه میدانیم که بیعت دوم عقبه در ایام حج در لیالی تشریق رخ داد. شب یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذیالحجه را روزهای تشریق میگویند. درآن زمان، گوشتهای قربانی را که در روز عید قربان ذبح میکردند، لایه لایه میبریدند و روی سنگهای داغ عربستان در منا میگذاشتند تا خشک شود تا در ایام دیگر از آن استفاده کنند؛ لذا در معرض اشراق و تابش خورشید قرار میدادند که به ایام تشریق معروف است. در یکی از این شبها، این بیعت میان پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان مدینه منعقد شد و بعد از آن آنها پیامبر اکرم(ص) و اصحابش را برای هجرت دعوت کردند و پیامبر(ص) به اصحاب توصیه کردند، حرکتشان را به سمت مدینه انجام دهند؛ لذا اصحاب یکی پس از دیگری هجرت کردند تا نوبت به پیامبر اکرم(ص) در لیلة المبیت رسید و بعد از اینکه توطئه قتل پیامبر اکرم(ص) چیده شد، پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند، به جای ایشان بخوابند و آن حضرت برای عزیمت به سمت یثرب خارج شدند.
بحث در این است که امیرالمؤمنین(ع) در غیاب پیامبر اکرم(ص) سه وظیفه داشتند؛ المبیت که در آن شب انجام شد، رد ودایع و حمل فواطم. رد ودایع پس دادن اماناتی بود که مشرکان به رسول خدا سپرده بودند و همه میدانیم با وجود اینکه نبوت پیامبر اکرم(ص) را قبول نداشتند، اما امانتداری او را مذعن و معترف بودند. در آن زمان بانک و نظایر آن نبود و باید پول و جواهرات خود را در جای مطمئنی، حفظ میکردند، از این رو به پیامبر اکرم(ص) میسپردند. امیرالمؤمنین(ع) مسئول رد ودایع شدند و سومین وظیفه را نیز امیرالمؤمنین در غیاب حضرت رسول(ص) انجام دادند. در واقع حمل فواطم چند روز پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) انجام شد. فواطم، فاطمه زهرا(س)، فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب؛ دختر عموی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین است. میدانیم که زبیر، غیر از زبیر بن عوام است، در واقع زبیر عموی بزرگ پیامبر اکرم(ص) بود و دختری به نام فاطمه داشت، البته فرزندان دیگری هم داشت که در صدر اسلام ایفای نقش کردند. سه فاطمه همراه با تعدادی از زنان دیگر مانند ام ایمن(کنیز باوفای پیامبر اکرم(ص) که در دوران مکه و بعد از هجرت هم در مدینه همراه پیامبر اکرم(ص) بود و با زیدبن حارثه و اسامه ازدواج کرد)، امکلثوم هم خواهر حضرت زهرا(س) بود و ازدواج نکرده بود و در خانه پیامبر اکرم(ص) بود نیز همراه امیرالمؤمنین بودند. در مسیر مشکلاتی پیش آمد و مشرکان خواستند مقابله و ممانعت کنند و امیرالمؤمنین علی(ع) شمشیر کشیدند که وقتی خشم و خروش علی(ع) را دیدند، عقب نشستند و متعرض علی(ع) و زنان نشدند.
علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و مادرش فاطمه بنت اسد را به مدینه یا یثرب در قبا رساندند. پیامبر اکرم(ص) در شب اول ربیع الاول که لیلة المبیت است، از یثرب خارج شده و سه روز در غار ثور بوده و ۹ روز در مسیر بودند و روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به دهکده قبا رسیدند که دهکدهای در جنوب مدینه است. حضرت در قبا توقف کردند و تا روز جمعه ماندند که امیرالمؤمنین(ع) هم جمعه رسیدند و در قبا بر پیامبر اکرم(ص) وارد شدند، در حالی که زنان نیز همراهشان بودند و پاهای حضرت در اثر مسیر سنگلاخ طولانی از مکه تا مدینه صدمه دیده بود.
سیره خانوادگی حضرت فاطمه(س)
بحث ما در این است که فاطمه(س) هجرت به یثرب را به این شکل انجام دادند و وارد یثرب شدند و بعد از این در کنار پیامبر اکرم(ص)، حضور جدی دارند. در این راستا سعی میکنم، به اهم رخدادهایی که در این برهه از زندگی فاطمه(س) رخ میدهد، اشاره کنم. ممکن است به سیره خانوادگی حضرت فاطمه(س) نیز اشاره کنم، چون همانطور که قبلاً گفتیم؛ هم باید به تاریخ حیات پیامبر اکرم(ص) و هم به سیره توجه کنیم، چون سیره را با توجه به روایات تاریخی استخراج میکنیم و در رابطه با حضرت زهرا(س) نیز به همین ترتیب عمل میکنیم.
در سیره خانوادگی، نوع ارتباط معصومین با والدین، خویشان اعم از برادر و خواهر و دیگر خویشان سببی یا نسبی، همسر یا والدین همسر و فرزندان و ... را شامل میشود. قبل از اینکه به بحث ازدواج حضرت فاطمه(س) بپردازیم، از جهت زمانی توصیف و سپس به نکات دیگری اشاره میکنم.
یکی از نکات مهم درباره سیره ایشان، نوع رفتار فاطمه(س) با پیامبر اکرم(ص) به عنوان پدر بزرگوارشان و بخشی از سیره خانوادگی فاطمه(س) و مسئله ازدواج ایشان است. هجرت فاطمه به یثرب در ماه ربیعالاول و سال چهاردهم بعثت اتفاق افتاد. از این به بعد تاریخ را براساس هجرت و سبکی که پیامبر اکرم(ص) پایهریزی کردند، بیان میکنیم که هجرت پیامبر اکرم(ص) مبدأ تاریخ قرار گرفت. قبل از آن مبدأیی وجود نداشت و سال عام الفیل و حمله ابرهه که رسول خدا(ص) هم در آن سال متولد شده بودند، مبدأ تاریخ در میان عرب جاهلی بود و نزد مسلمانان مسئله بعثت مطرح بود که پیامبر اکرم(ص)، هجرت را به عنوان مبدأ تاریخ قرار دادند؛ لذا پیامبر اکرم(ص) در نامههایشان مکرر براساس ماه هجرت بیان کردهاند.
تاریخگذاری هجری براساس سنت پیامبر(ص)
علاقهمندان در صورتی که بخواهند، مطالعه بیشتری داشتنه باشند، کتاب ارزشمند «مکاتیب الرسول» از استاد مرحوم علامه علی احمدی میانجی توصیه میشود که شاهکار است. این کتاب در عالم اسلام چه شیعه و چه سنی، در رابطه با نامههای رسول خدا(ص) به صورت تحلیلی و تحقیقی عمل کرده و کتابی مانند آن سراغ نداریم. از اهل سنت هم کتاب پروفسور محمد حمیدالله پاکستانی با عنوان «الموافیق النبویه» نوشته است که با آنچه مرحوم علامه احمدی میانجی از علمای بزرگ فقیه، اصولی، مفسر و مورخ در دوره معاصر نوشته است، قابل مقایسه نیست.
با اینکه پیامبر اکرم(ص) هجرت را به عنوان مبدأ تاریخ انتخاب کردند، اما متأسفانه بعد از رحلت، مانند برخی سنتهای دیگر پیامبر اکرم(ص) که فراموش شد و تغییر یافت، نسبت به بحث تاریخگذاری نیز بیاعتنا شدند تا زمان عمر، خلیفه دوم که حدود سال ۱۶ هجری بود که در آن سال مشکلی پیش آمد. ظاهراً کسی با دیگری قراری براساس ماه شعبان داشت که مبلغی را پرداخت کند و نزد عمر آمد و عمر به او گفت؛ شعبان امسال، پارسال یا سال دیگر؟ لذا ضرورت تعیین تاریخ دوباره مطرح شد و دوباره به مشورت نشستند که عجیب است، بدون اینکه توجه کنند پیامبر اکرم(ص) چگونه عمل کرده است و دوباره مشورت کردند؛ در حالی که باید به سنت پیامبر(ص) برمیگشتند. برخی از صحابه ولادت پیامبر اکرم(ص) و برخی بعثت پیامبر اکرم(ص) را مطرح کردند و امیرالمؤمنین(ع) به عنوان پاسدار سنت پیامبر اکرم(ص)، هجرت را مطرح کرد و صحابه پذیرفتند. اما متأسفانه خلیفه دوم به نحوی کار جاهلانهای را به میان آورد و آن این بود که در دوره جاهلیت، سال قمری از ماه محرم شروع میشد، اینجا هم به همین ترتیب شروع کرد. در حالی که باید تغییر مییافت و از ماه ربیع الاول آغاز میشد، اما بیدقتی شد و از محرم آغاز و دو ماه به سال هجری اضافه شد که قدری غیردقیق شد.
عقد فاطمه به امیرالمؤمنین(ع) در سال دوم در ماه صفر اتفاق افتاد که در اواخر ماه صفر خواستگاری انجام شد و فاطمه به عقد امیرالمؤمنین(ع) درآمد. سال دوم، براساس این است که آغاز سال را از محرم بدانیم. اما اگر براساس تاریخ واقعی بدانیم که هجرت پیامبر اکرم(ص) در ربیع الاول بود، طبیعتاً، عقد آنها سال اول هجری میشود؛ از این رو برخی براساس قول شیعه که ولادت حضرت فاطمه(س) را سال ۵ بعثت عنوان کردهاند، سال ازدواج فاطمه و علی(ع) را سال اول هجرت دانستهاند که اگر ماه صفر را جزء ماه اول بدانیم و سال دوم را از ربیع الاول شروع کنیم، طبیعتاً عقد فاطمه(س) به امیرالمؤمنین در ماه آخر سال اول است. اما براساس آنچه خلیفه دوم رایج کرد و از محرم آغاز کرد، سال دوم میشود و حدود ۹ ماه هم فاطمه به امیرالمؤمنین عقد بسته بود و در شب ذیالحجه دوم به خانه علی(ع) منتقل شده است. اینکه چرا ۹ ماه عقد بسته بودند، برخی از محققان گفتهاند؛ برای اینکه حضرت فاطمه(س) از نظر جسمی رشد بیشتری داشته باشد.
سیره فاطمه در مواجهه با والدین
در رابطه با سیره فاطمه(س) در مواجهه با والدین چندین روایت وجود دارد. یک مسئله اظهار محبت و اوج وابستگی فاطمه به رسول خدا(ص) است که هم در دوران بعد از هجرت و هم در دوران قبل از هجرت نمود دارد. در رابطه با دفاع فاطمه(س) از مادر گرامیشان هم روایتی داریم که این روایت در صحیح بخاری و مسند احمد و برخی از منابع اهل سنت وجود دارد که گاهی فاطمه(س) از نیش زبان یکی از همسران پیامبر اکرم(ص) که به جناب خدیجه متعرض میشد، آزرده خاطر میشد. در این روایت در جلد چهارم صحیح بخاری صفحه ۲۳۰ آمده است که عایشه اقرار کرده است. این مسئله با چند سند بیان شده است که «ما غرت علی امراه من نساء النبی الا علی خدیجه»، بر هیچ زنی همچون خدیجه، حسادت نورزیدم. دلیلش را هم بیان میکند و گویا برنمیتابید که پیامبر اکرم(ص) نسبت به خدیجه، تعاریف و تمجید داشته باشد و از او یاد کند. این روحیهای بود که عایشه در میان زنان پیامبر اکرم(ص) به طور خاص داشته و انحصارطلبانه عمل و تلاش میکرد، تمام محبت پیامبر اکرم(ص) را به سمت خود جلب کند و خود را برتر از زنان دیگر بداند.
یکی از نکاتی که علامه جعفرمرتضی عاملی در «الصحیح» به آن اشاره میکند که در متون اهل سنت هم وجود دارد؛ مستحب بودن عقد در ماه شوال است، چون عقد عایشه در ماه شوال بسته شده است و پرسش این است که چرا عایشه و چرا خدیجه نه یا دیگر همسران پیامبر اکرم(ص) نه؟! چرا ماه هیچکدام از آنها را مستحب ندانستهاند؟ که همه آنها ریشه در خصلت این خانم داشت و تلاش میکرد، متمایز و خاص باشد؛ لذا همین که پیامبر اکرم(ص) اظهار علاقه میکردند، حسادت میورزید و سالها بعد از رحلت حضرت خدیجه، عایشه میگوید؛ به هیچ کس همانند خدیجه حسادت نورزدیم. پیامبر اکرم(ص) وقتی گریه فاطمه(س) را بعد از وفات مادرش دیدند، جبرئیل نازل شد و این خبر را رساند که خداوند به فاطمه سلام میرساند و میگوید؛ خدیجه در بهشت در خانهای از طلا و یاقوت احمر بوده و در کنار آسیه و مریم ساکن است و به فاطمه دلداری دادند. وقتی پیامبر اکرم(ص) اینها را بیان میکند، عایشه در وقت رحلت خدیجه در خانه پیامبر اکرم(ص) نبود و چند سال بعد به خانه پیامبر اکرم(ص) آمد، اما گویا پیامبر اکرم(ص) این مسئله را تکرار میکردند و عایشه آن را میشنید. همچنین وقتی پیامبر اکرم(ص) گوسفندی را قربانی میکرد، از گوشت این قربانی برای دوستان خدیجه هم میفرستاد، براساس مثلی که اگر شما کسی را دوست داشته باشید، دوستان او را هم دوست دارید. از این رو عایشه در این روایت اشاره میکند و میگوید؛ من حسادت میورزیدم که پیامبر اکرم(ص) این گوشتهای قربانی را برای دوستان خدیجه میفرستاد؛ لذا کلامش گاهی فاطمه(س) را میآزرد.
روایتی را در این زمینه بیان میکنم که نشان میدهد، فاطمه چگونه از این رفتارها نسبت به مادر گرامیشان آزرده میشدند؛ در روایتی در خصال مرحوم شیخ صدوق صفحه ۴۰۶ و در جلد ۱۶ بحارالانوار صفحه ۳ از امام صادق(ع) نقل شده است که؛ پیامبر اکرم(ص) وارد منزلشان شدند، دیدند؛ عایشه با صدای بلند خطاب به فاطمه(س) میگوید؛ میخواهی مادرت را برای ما بافضیلتتر جلوه دهی و به کمتر از این راضی نمیشوی که بگویی، مادرم خدیجه بر شما فضیلت داشت. مگر خدیجه چه فضیلتی نسبت به ما داشت، او مانند بعضی از ما بود. در این لحظه چشم فاطمه به پیامبر اکرم(ص) افتاد و گریست، پیامبر اکرم(ص) فرمود؛ چه باعث گریهات شده است؟ گفت: حرفهایی که عایشه درباره مادرم زد، موجب گریه و ناراحتی من شد. پیامبر اکرم(ص) غضبناک شدند و گفتند؛ ساکت باش. از فضیلت زنان است که ولود (فرزندان زیاد بیاورند) و ودود (مهربان نسبت به شوهر) باشند. یعنی فرزند زیادی بیاورند. بنابراین پیامبر اکرم(ص) بیان میکنند که خدیجه این دو ویژگی را داشت و اینکه عنوان میشود حضرت خدیجه فقط فاطمه را به دنیا آوردند و سایر فرزندان، فرزند خوانده او بودند، از جهت روایات قابل تأیید نیست و دو روایت معتبر در کتابهای «قرب الاسناد حمیری» و «خصال» شیخ صدوق است که نقل پیامبر را تأیید میکنند که؛ از او صاحب عبدالله شدم که بعد از اسلام متولد شد و قبل از آن قاسم در زمان جاهلیت متولد شد که هر دو در زمان طفولیت از دنیا رفتند و رقیه و ام کلثوم و زینب نیز در این روایت تصریح شده است. چون عایشه قدری تعدی و تنقیص کرد، پیامبر اکرم(ص) متقابلاً اینها را بیان کرد؛ بنابراین پیامبر اکرم(ص) به خودی خود نمیگوید که تو عقیم هستی. در واقع عقیم بودن یک امر خدادی است؛ از این رو پیامبر اکرم(ص) به دلیل رفتار عایشه، اینها را بیان کرد؛ که نشان میدهد فاطمه سالها بعد از رحلت مادر، این چنین دفاع میکند و حساس است و عاطفه نشان میدهد.
روایات متعددی درباره رابطه عاطفی میان فاطمه(س) و پیامبر اکرم(ص) وجود دارد. روایتی را بیان میکنم که در متون اهل سنت از جمله «مستدرک بر صحیح» حاکم نیشابوری، جلد ۳ صفحه ۱۵۵ و در متون شیعه در «المجازات النبویه» مرحوم شریف رضی صفحه ۴۲۰ آمده است. مضمون روایت این است که؛ پیامبر اکرم(ص) به عنوان رهبر جامعه اسلامی، وقتی از سفر و غزوه برمیگشتند، عادتشان این بود که اول به مسجد میرفتند و دو رکعت نماز میخواندند. سپس به خانه فاطمه(س) میرفتند و بعد به همسرانشان سر میزدند. وقتی پیامبر اکرم(ص) در یکی از سفرها به سمت خانه فاطمه(س) میرفتند، فاطمه با پیامبر اکرم(ص) مواجه شدند و فاطمه شروع به بوسیدن و پاک کردن چهره و چشمان پیامبر اکرم(ص) و گریه کردند. پیامبر اکرم(ص) میگفت؛ چرا میگریی؟ فاطمه گفت؛ این چهره غبارآلود شما و لباس پاره شما را که خسته از سفر برگشتید میبینم، نمیتوانم خودم را نگه دارم. اینها اوج محبت و عاطفه فاطمه را نسبت به پیامبر اکرم(ص) میرساند. پیامبر اکرم(ص) فرمود؛ گریه نکن، خداوند متعال، پدرت را برای کاری مبعوث کرده که به واسطه این مسئولیت در روی زمین خانهای نخواهد بود؛ مگر اینکه به خاطر بعثت من یا در آنجا عزت و یا ذلت داخل میشود. مشخص است کسانی که به ایمان روی آورند، عزت و در غیر این صورت ذلت نصیبشان خواهد بود. تا آنجا که این ندا کل زمین را فرامیگیرد.
نمونههای متعدد دیگری از نوع رفتار فاطمه با پیامبر اکرم(ص) وجود دارد. مثلاً وقتی در واقعه احد، فاطمه خود را به احد رساند، فاصله ۵ کیلومتری مسجد النبی تا خانه خود و تا احد را هر هفته به طور مکرر میرفتند و آنجا هم وقتی شنیدند، سپاه اسلام در اثر کوتاهیهای برخی صحابه شکست خوردند، خود را به احد رساندند و خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و وقتی چهره خون آلود پیامبر اکرم(ص) را دیدند که زخمی شده بود، فریاد کشیدند. این روایت را هم شیعه تأیید کرده که مرحوم طبرسی صاحب «اعلام الوری» در جلد یک صفحه ۱۷۹ و هم اهل سنت در «بخاری» جلد ۵ صفه ۳۸ بیان کرده است.
مرحوم طبرسی در «اعلام الوری»، روایت را از ابان بن عثمان یاد میکند. در روایات تاریخی، دو ابان بن عثمان وجود دارد، یکی ابان بن عثمان احمر بجلی کوفی است که از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بوده است و کتابی با عنوان «المبداء و المبعث و المغازی» داشته است که حوادث از حضرت آدم تا رسول خدا، بعثت پیامبر اکرم(ص) تا هجرت و غزوات و جنگها را شامل میشود و این کتاب به دست بزرگانی، چون طبرسی رسیده و گزارشهایی از این کتاب نقل کرده است، اما متأسفانه این کتاب اکنون در دست ما نیست که برخی از محققان براساس آنچه در سایر منابع از این کتاب نقل شده، آن را احیا میکنند. کتاب ابا بن عثمان از این جهت حائز اهمیت است که کتاب شیعی است و ناقلش از اصحاب برجسته و قابل اجماع است. این اتهام نادرستی است که گاهی به شیعه میزنند، اینکه در قرون اول، اصل کتابهای تاریخی، توسط اهل سنت نوشته شده است و کاملاً ادعای باطلی است.
در مسائل تاریخ ابان بن عثمان بن عفان هم وجود دارد که فرزند خلیفه سوم است. دوره حیات او نیمه دوم قرن اول بوده و در نیمه اول قرن دوم از دنیا رفته است. او هم جزء سیرهنویسان بوده و کتابی درباره حوادث عصر پیامبر اکرم(ص) و غزوات و ... نوشت و اواخر قرن اول در دوران حاکمیت عبدالملک مروان بود که سلیمان بن عبدالملک که بعد از پدرش، چند سالی حکومت کرد. سلیمان به مدینه سفر میکند و در مدینه با این کتاب که ابا بن عثمان به عفان نوشته است، میبیند در آنجا ذکری از انصار وجود دارد که خدمات انصار بیان شده است؛ از این رو میخواهد کتاب از بین برود، مبنی بر اینکه کتابی که خدمات قریش در آن نباشد و خدمات انصار بیان شود، به درد نمیخورد؛ بنابراین غرض از آنچه بیان شد، این بود که این دو فرد معرفی شود، چون برخی از مستشرقین دچار خلط شدهاند که آنها یک شخصیت هستند.
در احد، چون حمزه به شهادت رسیده بود، پیامبر اکرم(ص) نمیخواست صفیه خواهر حمزه با جسد مثله شده برادرش مواجه شود، از این رو وقتی صفیه و فاطمه به احد آمدند، پیامبر اکرم(ص) میگوید، عمهام صفیه را اجازه ندهید، جلوتر بیاید و نگاهش به بدن حمزه بیفتد. اما فاطمه را رها کنید تا بیاید. فاطمه نزدیک پیامبر اکرم(ص) رفت و چهره خونآلود پیامبر(ص) را دید، دندان پیامبر(ص) که شکسته بود، فریاد و ناله زد و خون را از چهره پیامبر(ص) پاک کرد و گفت: غضب خداوند بر کسی که چهره پیامبر(ص) را خونآلود کردند. پیامبر اکرم(ص) خونی که از چهرهاش میآمد را به آسمان میپاشید و چیزی برنمیگشت؛ گویا امام حسین(ع) در عاشورا به پیامبر اکرم(ص) تأسی کرده است که در رابطه با چهره خون خودش، حضرت علی اصغر و خون ریخته شده از فرق حضرت علی اکبر(ع) گزارش داریم که خون آنها به آسمان پاشیده شده و در زیارت جناب علی اکبر(ع) در کامل الزیارات نیز به آن اشاره شده است.
گزارشهای مربوط به ازدواج حضرت فاطمه(س) و امیرالمؤمنین علی(ع) را در قسمت بعد عرض خواهم کرد. آرزو میکنم همه، مشمول عنایات و توجهات صدیقه کبری، فاطمه زهرا(س) قرار داشته باشیم.