آیتالله محمدهادی یوسفی غروی گفت: براساس نقل دلائل الامامه از امام صادق(ع) در مورد شهادت حضرت زهرا(س) سؤال شد و ایشان جواب دادند که سبب وفات ایشان قنفذ بود زیرا او به دستور خلیفه دوم با نعل سیف (شمشیر) بر فاطمه(س) زد. قنفذ بعد از ورود به منزل علی(ع) در حالی که بند شمشیر بر گردن علی(ع) بود ایشان را به سمت مسجد برد تا بیعت بگیرند.
حوادث بعد از وفات رسول گرامی اسلام به خصوص ظلمهایی که در حق خاندان امامت رخ داد از مباحث مهم در منظومه باورهای شیعی محسوب میشود که البته گاهی دستخوش مسائل تاریخی شده است.
آیتالله محمدهادی یوسفی غروی؛ استاد درس خارج حوزه در درسگفتارهایی که به همت موسسه پرسمان برگزار شده است به تحلیل «حوادث تاریخی پس از رحلت پیامبر(ص) تا احراق بیت» پرداخته است که در ادامه بخش اول سخنان این استاد تاریخ حوزه علمیه را میخوانیم؛
در تاریخ وفات پیامبر(ص) اختلاف نظر وجود دارد و از ۲۸ ماه صفر تا ۱۲ ماه ربیعالاول ذکر شده است یعنی بیش از ۱۴ روز تفاوت؛ ولی آنچه در بین شیعه شهرت دارد همان ۲۸ صفر است و اولین کسی که از علمای شیعه به این صورت ذکر کرده است شیخ مفید در کتاب الارشاد است. شیخ مفید در سال ۴۱۳ قمری در بغداد رحلت کرد و در جوار مرقدین امامین کاظمین(ع) دفن شده است و الارشاد اولین کتاب تاریخ زندگانی ۱۴ معصوم(ع) است که ثلث اول کتاب، زندگی پیامبر و امیرمؤمنان(ع) در سایه پیامبر(ص) یعنی حضور ایشان در جنگها و فضائل و مناقب مولا است.
ثلث دوم آن مقتل امام حسین(ع) و ثلث سوم کتاب هم زندگانی ائمه(ع) از امام سجاد(ع) تا امام زمان(عج) است؛ در قسمت دوم شیخ مفید اشاره به این دارد که هنوز جنازه مقدس پیامبر(ص) روی زمین بود که برخی از صحابه برخلاف فرمایش پیامبر(ص) در بحث جانشینی حضرت علی(ع) به ایشان ظلم کردند و خودشان اقدام به تعیین خلیفه کردند؛ شیخ مفید در این قسمت اشارهای به حوادث در خانه امیرمؤمنان(ع) نکرده است و در همه الارشاد هم این مسئله وجود ندارد ولی همین تعبیر شیخ مفید به حوادث خانه مشترک حضرت زهرا(س) و علی(ع) ربط داده شده است بدون اینکه نامی از ایشان به میان آید.
تعبیر معروفی بر سر زبانها است و آن اینکه هنوز آب غسل پیامبر(ص) خشک نشده بود که ریختند بر در خانه حضرت زهرا(س) و آن حوادث رخ داد ولی تاریخ مشخصی برای این حمله در دست نیست ولو در حد اختلافاتی که در مورد روز دفن پیامبر(ص) نقل شده است. بنده در کتاب موسوعه التاریخ الاسلامی به اینجا که رسیدم چون بنا داشتم کتاب تاریخی باشد سعی کردم تا روزی را برای این حادثه بیابم ولی در هیچ کجا از علمای شیعه چیزی نیافتم که مثلا اشاره به یک روز و یا هفتهای و ماهی داشته باشند تا اینکه به کتاب الاحتجاج مرحوم شیخ طبرسی رسیدیم.
ما دو عالم داریم که با این عنوان شناخته میشوند، طبرِسی و طَبَرسی که طبرِسی اهل تفرش بوده است و او از قم به بیهق و بعد مشهد رفت و در آنجا وفات یافت. ایشان صاحب تفسیر مجمعالبیان است که تکمیل تفسیر تبیان شیخ طوسی است(متوفای ۴۶۰ قمری)؛ بین این دو عالم حدود ۶۰ سال فاصله وجود دارد.
مرحوم محدث قمی سه کتاب در تراجم (شرح حال علما) دارد؛ بزرگ، متوسط و کوچک که بزرگ آن کتاب «برکات الروضه الرضویه فی تواریخ العلماء الجعفریه» بود ولی فرزند ارشد محدث قمی، مرحوم شیخ علی محدثزاده قمی که این کتاب را چاپ کرده است اسم کتاب پدر را به فوائد الرضویه فی حالات العلماء الجعفریه برگردانده است زیرا طولانی بوده است. کتاب متوسط وی هم سه جلد است به نام الکنی و الالقاب. کتاب مختصرش هم هدیه الاحباب است و ایشان در هر سه کتاب تاکید کرده است که صاحب مجمعالبیان طبرِسی است و نه طبرسی یعنی از شهر تفرش است ولی صاحب احتجاج از طبرستان و از علمای شیعه مازندران است.
انتقاد از مواجهه ظالمانه با حضرت علی(ع)
ایشان روایاتی را در مقام احتجاج بر عقاید و معارف اسلامی از دیدگاه شیعه جمعآوری کرده است یعنی توحید و نبوت و رسالت و امامت و سیره ائمه(ع). آنچه مربوط به حوادث بعد از رسالت پیامبر(ص) از جمله حوادث خانه امیرمؤمنان(ع) است در این کتاب و در یک چهارم ابتدای آن ذکر شده است؛ او آورده است وقتی به خانه علی(ع) هجوم بردند چند نفر از صحابه که در منزل علی(ع) بودند انتقاد کردند که چرا اینگونه با کسی رفتار شده است که پیامبر(ص) او را جانشین بعد از خود انتخاب کرد.
یکی از منتقدین، بریده بن حصین اسلمی بود که با خلافت ابوبکر هم مشکلی نداشت. اسلم یکی از قبایل عربی است که در محلی بین مدینه به سمت مکه اقامت داشتند که حدود ۸۰ کیلومتری مدینه بیان کردهاند و وقتی پیامبر(ص) از مکه به سمت مدینه هجرت فرمود، بریده به مدینه هجرت کرد لذا از مهاجرین اصلی و مکی نبود ولی در مدینه جزء اصحاب پیامبر(ص) بود و در فتح مکه در رکاب پیامبر(ص) بود.
از جمله کسانی که از سوی پیامبر(ص) به یمن برای دعوت مردم این بلاد به اسلام فرستاده شدند شخصی به نام خالدبن ولید بود. مرحوم آیتالله خرسان در شرح اشعار آیتالله خویی با نام «علی امام برره» نظرش این است که پیامبر(ص) علی را چهار بار به یمن فرستاد و یکی از دفعات خالدبن ولید را به این شهر فرستاد. در این سفر علی(ع) موجب هدایت قبیله همدانیان یمن شد؛ قبلا این قبیله با دعوت افراد دیگری چون خالد بن ولید مسلمان نشدند.
خشمگینکردن علی(ع) خشمگینکردن رسول الله(ص) است
گویا خانمی از قبیلهای توسط علی(ع) اسیر شده بود ولی خالدبن ولید آن را بیجا میدانست لذا به بریده دستور داد به مدینه برود و شکایت این جریان را به پیامبر(ص) برساند؛ پیامبر(ص) وقتی شنید با حالت غضب و خشم به منبر رفت و فرمود هر کسی علی(ع) را خشمناک کند مرا خشمناک کرده است و کسی که او را راضی کند مرا راضی کرده است؛ این حدیث شبیه همان حدیثی است که از شیعه و سنی در مورد حضرت زهرا(س) نقل شده که ایشان فرمودند هر کس فاطمه(س) را خشمناک کند مرا خشمگین کرده است و هر کسی مرا خشمگین کند خدا را خشمگین کرده است.
بریده گفت چون خالد فرمانده نظامی من بود من حرف او را اطاعت کردم ولی بعد که سخنان پیامبر(ص) را شنیدم ناراحتی که از علی داشتم برطرف و به محبت و مودت به علی(ع) تبدیل شد؛ بریده پرچمدار لشکر اسامه هم بود؛ اسامه هم هنوز وقتی حدود ۲۰ سال سن نداشت فرمانده نظامی از سوی پیامبر(ص) شد تا به محل موته(در اردن)، محل شهادت جعفر طیار و پدرش بروند. در آن موقع رسم بود که بدنه پرچم را به چوبه پرچم گره میزدند و وقتی فرمانده به محل اعزام میرسید این گره را باز میکرد و باز کردن نشانه این بود که به محل ماموریت رسیدهاند و این فریبی برای دشمنان بود.
در موته، بریده پرچم را بر دوش داشت؛ البته برخی از پیوستن به لشکر اسامه خودداری کردند و پیامبر(ص) هم فرمودند: لعن الله من تخلف عن جیش اسامه. ولی باز نرفتند، گویا حیفشان میآمد که پیامبر(ص) در حال وفات باشند و اینها از مدینه بیرون بروند لذا جریان سقیفه بعد از وفات پیامبر(ص) برپا شد و البته ابوبکر گفت اولین کار من آخرین کاری است که پیامبر اکرم(ص) تاکید فرمود و نشد. ابوبکر لشکر را عازم کرد و بعد از سه هفته به محل ماموریت رسیدند و قاتل پدر اسامه را یافتند و او را به قتل رساندند. در واقع درصدد این بودند که به روم شرقی که منشا چینن حادثهای شده بود اظهار وجودی بکنند و ضرب شستی نشان دهند.
اگر این سفر سه هفته طول کشیده باشد مصادف با روایت دوم شهادت حضرت زهرا(س) خواهد شد زیرا سه روایت ۴۰ روز، ۷۵ روز و ۹۰ روز داریم که ۴۰ روز روایت قابل اعتنایی نیست ولی ۷۵ روز مطابق با ۱۳ جمادی الاولی میشود که مصادف با بازگشت اسامه و بریده بن حصین است؛ بریده بر اساس مطالب احتجاج از منتقدین حمله به منزل علی(ع) بود لذا تاریخ حدودی حمله به خانه مشخص میشود یعنی بریده وقتی از این ماموریت برگشت معترض شد وگرنه اگر قبل از آن به خلفا معترض بود او را به این سمت نمیگماشتند.
محاجه حضرت علی(ع) با خلیفه اول
بریده وقتی به مدینه رسید و دید با ابوبکر بیعت شده است بین مردم قبیله خود رفت و پرچم را به زمین زد و شعار داد که ما با کسی جز علی بیعت نمیکنیم زیرا از طرف پیامبر(ص) در غدیر خم مامور شدیم که با علی(ع) به عنوان خلیفه بیعت کنیم و در خبر دیگری هم وارد شده است که او به ابوبکر گفت تو آیا یادت رفته که پیامبر(ص) فرمود به امیرالمؤمنین(ع) به عنوان امیر مسلمین سلام بکنید؟ و شما و عمر به پیامبر(ص) عرض کردید که این دستور خود شماست یا از خداست، لذا شما هم به امیرمؤمنان به این عنوان سلام کردید.
به هر حال ۸۰ نفر با او جمع شدند و به مدینه آمدند؛ اینجا خوب است عرض کنیم که این ۸۰ نفر در روز وفات پیامبر(ص) به مدینه وارد شده بودند ولی از وفات پیامبر(ص) خبر نداشتند لذا عمر گفت وقتی من بنی اسلم را دیدم خوشحال شدم و به آنها گفتم ما خرید بازار شما یعنی آرد و خرما و ... را عهدهدار میشویم و شما دامن به کمر ببندید و هر کسی را در کوچه و بازار دیدید دست او را برای بیعت با ابوبکر بکشید و ببرید که در واقع بیعت عمومی بود.
بریده در برابر این جریان، این ۸۰ نفر را جمع کرد و با شعار لا نبایع الا علی، وارد مدینه شدند فلذا عمر به خلیفه اول گفت تا از علی بیعت نگیریم هر چند وقت یکبار چند نفر بلند خواهند شد و شعار میدهند و همین طور شد؛ البته مقداری طول کشید و سه بار ابوبکر پیام فرستاد؛ پیام اول با عنوان پیام خلیفه اول؛ ابوبکر، که علی(ع) جواب داد کی تا به حال تو خلیفه رسول الله شدی؛ ابوبکر بار دوم به عنوان امیرالمؤمنین (فرمانده مؤمنین) پیام فرستاد و علی(ع) باز زیر بار نرفت و فرمود مگر یادتان رفته که پیامبر(ص) فرمود با من به عنوان امیرمؤمنین بیعت کنید.
گفته شده است فردی که پیامرسان بود قنفذ نام داشت که یا غلام ابوبکر یا از قبیله عمر بوده است؛ چند روزی علی(ع) را رها کردند تا اینکه کار به جایی رسید که به در خانه حضرت علی(ع) رفتند و حوادثی رخ داد ولی آنچه معتبر است در کتاب دلائل الامامه طبری امامی بیان شده است. براساس نقل دلائل الامامه از امام صادق(ع) در مورد شهادت حضرت زهرا(س) سؤال شد و ایشان جواب دادند که سبب وفات ایشان قنفذ بود زیرا او به دستور خلیفه دوم با نعل سیف(شمشیر) بر فاطمه(س) زد. قنفذ بعد از ورود به منزل علی(ع) در حالی که بند شمشیر بر گردن علی(ع) بود ایشان را به سمت مسجد بردند تا بیعت بگیرند. در نهجالبلاغه هم بیان شده است که در مذمت علی(ع) گفتند تو را مانند شتری که چوب در بینی او کرده باشند کشیدند و علی پاسخ میدهد این که برای من مذمت نیست زیرا اجبار کردند.
روایت سقط جنین
به هر حال نعل سیف را بر حضرت زهرا(س) زدند و ایشان فرزندی را که در رحم داشت و پیامبر(ص) نام محسن بر او نهاده بود سقط شد. این روایت سقط جنین را دارد ولی نه در بین در و دیوار و بازار بلکه در منزل بوده است یعنی ضربات وارده سبب شد تا بعد از مدتی جنین، سقط شد و حضرت محسن هم در منزل دفن شده است؛ بنابراین در خبر بین در و دیوار و در راه مسجد، خبر دوم راجح است.