تاريخ : شنبه 1403/9/17 تاریخ ایجاد:
سخنران : ناهید طیبی
کد خبر: 77323
احتجاج حضرت زهرا(س) در ماجرای فدک

احتجاج حضرت زهرا(س) در ماجرای فدک

یکی از شاه‌کلید‌های سیره حضرت زهرا(س) در نوع احتجاج ایشان و گفت‌و‌گو‌هایی است که میان ایشان و خلیفه اول برای اینکه اثبات حقانیت خودشان را در رابطه با فدک داشته باشند اتفاق افتاد و در گفتمان حضرت زهرا(س)، اوج عقلانیت، بینش و بصیرت را می‌بینید.

سیره سیاسی حضرت زهرا(س) را می‌توان در دو دوره به خوانش گرفت و گزارش‌های تاریخی مربوطه را ارزیابی کرد: دوره حیات پیامبر و دوره پس از رحلت پیامبر.  بی‌تردید حجم کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی حضرت و حضور اجتماعی فعالانه ایشان و گزارش‌های تاریخی رسیده از دوره پس از رحلت پیامبر، به مراتب بیشتر از پیش است. واکنش ایشان به هجوم به بیت چه بود؟ سیره ایشان در برابر غصب خلافت، غصب فدک و غصب خمس اهل بیت(ع) چه بود؟
روشنگری نسبت به حکومت نبوی و جایگاه امامت، تلاش برای احقاق حق، اثبات عدم مشروعیت سقیفه، تبیین رویارویی گفتمان غدیر و سقیفه در خطبه‌ها، کُدهای مهم اجتماعی در خطبه‌های حضرت(عدالت اجتماعی، حق طلبی و…) مبارزه سیاسی منفی (امتناع از ملاقات خلیفه اول و دوم، تشییع شبانه، اختفای قبر، وصیت) و پاسخ به شبهات مربوط به نقش تاریخی حضرت زهرا(س) پاره‌ای از مسائلی است که  از سوی ناهید طیبی، استاد و پژوهشگر تاریخ اهل‌بیت(ع) و رئیس دانشنامه زن مسلمان به همت مؤسسه پرسمان با عنوان «سیره اجتماعی و سیاسی حضرت زهرا(س)» تولید شده است که برای نخستین بار در ایام فاطمیه به صورت روزانه از ایکنا منتشر می‌شود. در ادامه مشروح قسمت دوم را مطالعه می‌کنید.
بعد از جریان سقیفه و گفتمان سقیفه در مقابل گفتمان غدیر، اتفاق‌های مهمی رخ داد و بیعت از سوی حضرت علی(ع) انجام نشد؛ از این رو به خانه حضرت علی(ع) هجوم آوردند. در واقع در این راستا، دو نوع هجوم قابل بررسی است که یکی از این هجوم‌ها زمانی بود که جیش اسامه و بیشترین صحابه همراه این لشکر در خارج از مدینه بودند. اما هجوم دوم زمانی بود که این لشکر برگشته بود و طبق گزارش‌های آمده در منابع؛ ۵۰ روز پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، حضرت زهرا(س) بیمار شدند و این جمله از امام باقر(ع) است که این بیماری ادامه داشت تا اینکه به شهادت رسیدند. در واقع می‌توانیم بگوییم بعد از بازگشت لشکر اسامه به مدینه، هجوم دوم انجام شد.
قصه این بود که ۱۲ نفر از جامعه نخبگانی(نباید به این عبارت به معنی امروز نگاه شود) که صحابه ویژه‌ای بودند و جایگاه ویژه‌ای داشتند، به خانه حضرت علی(ع) رفتند و در آنجا مشورت‌ها و بحث‌هایی کردند و مسئله اعتراض مطرح شد، در واقع اینها، معترضان و براندازان حکومت خلیفه اول حساب می‌شدند و عباس هم در میان آنها بود و وجود عباس برای آنها به دلیل سن و سال و جایگاهی که داشت، نگران‌کننده بود؛ لذا شروع به فرستادن افراد مختلف کردند تا آنها را بیرون بکشانند و از آنها بیعت بگیرند. گفته شده که قُنفُذ به دستور عمر رفت و گفت؛ خانه را به آتش می‌کشم. چندین واسطه فرستادند تا نهایتاً به آتش کشیدن در خانه حضرت فاطمه زهرا(س) انجام شد.
در این بخش به سه نکته مهم می‌پردازیم؛ یکی آتش زدن در خانه حضرت زهرا(س) است و اینکه آیا این اتفاق افتاده است یا نه و آیا اصلاً می‌توانستند این کار را انجام دهند یا نه؟ که عمده منابع اهل سنت می‌گویند؛ این مسئله در آن زمان، یک رسم و قانون بود و اگر کسی با حاکم مخالفت می‌کرد، اجازه داشتند، خانه او را آتش بزنند. یعنی این طور نبود که این مسئله برای اولین بار رخ داده باشد.
درباره اینکه این اتفاق افتاده است یا نه، منابع مهمی داریم از جمله؛ «تفسیر عیاشی» جلد دوم صفحه ۳۰۷، کتاب «الامه و السیاسه» جلد یک صفحه ۳۰، «الملل و النحل» عبدالکریم شهرستانی جلد یک صفحه ۵۷ و ...است که معتقدند؛ درِ خانه حضرت زهرا(س) به آتش کشیده شد و عجیب است که حضرت می‌آید و می‌گوید؛ فاطمه در این خانه است، آتش می‌زنید؟ می‌گویند؛ حتی اگر فاطمه هست هم آتش می‌زنیم، چون به مصلحت است که این کار را انجام دهیم. این مصلحت، مصلحت‌سنجی شخصی برای خودشان است. پس یکی آتش زدن منزل است که محققان می‌توانند آن را بررسی و مطالعه کنند و دیگری اینکه با لگد درِ خانه حضرت شکسته شد و حضرت زهرا(س) که پشت در بودند، به بدن ایشان اصابت کرد و فرزندی به نام مُحَسّن داشتند که دکتر یاوری مقاله‌ای با عنوان «تاریخ در آینه پژوهش» دارد که درباره شخصیت مُحسِن بن علی یا مُحَسّن بن علی است که علاقه‌مندان می‌توانند به این مقاله مراجعه کنند.
مسئله سر این است که گفته شده؛ عمر با پای خود به درِ نیمه‌سوخته زد و این در، به بدن حضرت زهرا(س) برخورد کرد. این روایت را مَقدِسی در «البدء و التاریخ» جلد ۵ صفحه ۲۰ مطرح می‌کند. مسعودی در «مروج الذهب» جلد ۳ صفحه ۷۷ نیز مطرح کرده و در تفسیر عیاشی نیز آمده است. همچنین ذهبی در «سیر أعلام النبلاء» جلد ۱۵ صفحه ۵۷۸ این مسئله را بیان می‌کند.
در واقع مجموعه‌ای از منابع اهل سنت و شیعی وجود دارد که مسئله آتش زدن در خانه حضرت زهرا(س) و لگد زدن به در نیمه‌سوخته خانه حضرت را بیان می‌کنند و ما نمی‌توانیم آنها را نادیده بگیریم. اما نکته دیگری هم وجود دارد و آن هم اینکه؛ گفته شده، قنفذ با غلاف شمشیر و یا با تازیانه شروع به کتک زدن حضرت زهرا(س) کرد که این مسئله، فقط در یک منبع، در کتاب سلیم بن قیس آمده است که محل اشکال است. اینکه سلیم چه کسی بوده و این کتاب، اثر وی است یا خیر و یا در چه زمانی نوشته شده است، معلوم نیست. به فرض که سلیم و کتابش را بپذیریم، با این حال قول، منفرد است و نه در منابع اهل سنت و نه شیعی نمی‌بینیم و هر کس که نقل کرده است، منشأ و منبع نقل همین کتاب بوده است؛ از‌ این رو نمی‌دانم چقدر می‌توانم روی ایده خودم پافشاری کنم، اما معتقدم، آنها اجازه چنین کاری را نداشتند.
آنجا که درِ خانه را به آتش  می‌زنند و یا لگد به در می‌زنند. شاید از حضور حضرت زهرا(س)، پشت در خبر نداشته باشند و یا اصلاً بنابه برخی گزارش‌ها، حضرت پشت در نبودند و سقط جنین از باب ترس و یا دلایل دیگری بوده است؛ آخر باید این را درنظر بگیریم که حضرت زهرا(س)، دختر پیامبر(ص) است و مردم نسبت به پیامبر به قدری ارادت دارند که وقتی درمورد دخترشان این ظلم را می‌بینند، برخیزند و حرکت اعتراضی داشته باشند. ممکن است در مسئله خلافت قدری عقب‌نشینی کنند، اما درباره این مسئله این همه تحقیر و توهین به حضرت زهرا(س) تأمل‌برانگیز است.
این مسئله، درست است که حضرت زهرا(س) خانه مردم رفتند و روشنگری کردند و گفتند؛ ولایت، خلافت و امامت حضرت علی(ع) را از غدیر به یاد بیاورید و آنها جواب ندادند. این مسئله شاید از این باب باشد که در اغلب منابع آورده‌اند که مردم می‌گویند؛ ما عهدشکن نیستیم و عهد بستیم و به عهدمان وفاداریم. ویژگی عرب جاهلی و صدر اسلام این است که مهمان‌پذیری و وفادار به عهد بودند، ولو اینکه این عهدشان باطل باشد.
نکته مهم دیگر که جزء شاه‌کلید‌های سیره حضرت زهرا(س) است، نوع احتجاج ایشان و گفت‌و‌گو‌هایی است که میان ایشان و خلیفه اول اتفاق افتاد، برای اینکه اثبات حقانیت خودشان را داشته باشند و به نظرم باید روی این نکات متمرکز شویم. این مسائل، گفت‌و‌گو‌های معمولی نیست و باید روی آنها مطالعه و دقت کافی داشت؛ چراکه در گفتمان حضرت زهرا(س) اوج عقلانیت، بینش و بصیرت را می‌بینید. نیاز نیست که بگویم، اوج ادب و ادبیات عرب را نیز می‌توانید در این خطبه‌ها ببینید. یعنی سجع ویژه‌ای در کلام حضرت زهرا وجود دارد که در سخت‌ترین شرایط هم حضرت زهرا(س) و هم حضرت زینب(س) می‌بینید، اما به نظرم این سجع نباید باعث شود از کلید‌های کلامی، اعتقادی و سیاسی سخن غافل شویم.
در این گفت‌وگوها، حق‌خواهی حضرت زهرا(س)، در چند مرحله رخ می‌دهد؛ در ابتدا بحث «هبه» را در مسئله فدک مطرح می‌کنند. در رابطه با هبه می‌فرمایند؛ این را پدرم به من هدیه کرده و بیت‌المال نیست. گفتند؛ شاهدت کیست، ابوبکر که ادعا می‌کند، این هبه نیست و باید شاهد بیاوری. ایشان می‌گویند حضرت علی و حسنین و رباح و‌ام ایمن (ام ایمن جایگاه ویژه‌ای دارد و حضرت درباره او، می‌گوید این بانو به بهشت می‌رود) شاهدان من هستند و ابوبکر وقتی شروع به صحبت می‌کند، حضرت زهرا(س) را به عنوان صدیقه مطرح می‌کند. ولی وقتی شاهد می‌آورد، متأسفانه درباره حضرت علی(ع) می‌گوید؛ علی، ذینفع است و شهادتش قبول نیست، حسنین هم کودک هستند و قبول نیست. رباح و‌ ام ایمن می‌ماند که شهادتشان کافی نیست. از این رو جمله روباه دم شاهد است را مطرح می‌کند که ناراحت‌کننده است که چقدر یک فرد، باید از نظر شخصیتی مشکل داشته باشد که به دختر پیامبر اکرم(ص) اینگونه بگوید. بنابراین هبه بودن را رد می‌کند. برخی منابع‌ آورده‌اند؛ ام‌سلمه از این بی‌حرمتی که به حضرت زهرا(س) شد، ناراحت شد و اعتراض کرد. همچنین طبق منابعی که داریم از جمله «دلایل امامه» طبری شیعی، یک سال حقوق ام‌سلمه را از بیت‌المال حذف کردند که این مسئله نشان‌دهنده خفقان در آن زمان بود.
وقتی شاهدان را نمی‌پذیرند، نشان‌دهنده تعارض در صحبت‌های آنهاست. در مرحله دوم حضرت می‌فرماید، این ارث من است و پدرم آن را برای من به ارث گذاشته است. صفحه ۳۳۹ «تقریب المعارف» را ببینید؛ ابوبکر روایتی را به نقل از پیامبر(ص) می‌خواند که جایی مطرح نشده است و آن اینکه؛ «نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکنا صَدَقَة». در واقع عبارتی که ابوبکر برای مصادره فدک به حضرت محمد(ص) منتسب کرد و براساس آن، فدک را صدقه دانست، نه ارثی که از پیامبر به فرزندش منتقل شود. حضرت زهرا(س) در برابر این جمله می‌گوید؛ این حدیث را فقط شما شنیده‌اید و دروغ می‌گویید و فریب می‌دهید. این جمله را فرد دیگری غیر از شما نقل نکرده است.
باز گفت‌و‌گو می‌کنند و در نهایت خروجی جلسه مُحاجه یا احتجاج این است که؛ ابوبکر به این نتیجه می‌رسد که حق با فاطمه زهرا(س) است و فدک را باید به او برگرداند؛ لذا براساس منابع شیعی و حتی اهل سنت از جمله «صحیح بخاری» جلد ۵ صفحه ۸۲ و جلد ۴ صفحه ۴۲ ذکر شده است که، ابوبکر برگه‌ای را می‌نویسد و تأیید می‌کند که فدک مال حضرت زهرا(س) است و حضرت این برگه را می‌گیرند و در راه با عمر مواجه می‌شوند و عمر، برگ سند را می‌گیرد و پاره می‌کند و به سمت حضرت پرت می‌کند که این امر، اوج رذالت یک فرد را نشان می‌دهد. حضرت زهرا(س) نفرین می‌کنند که خداوند شکم تو را پاره کند که سند من را پاره کردی. البته این مسئله در شرح نهج‌البلاغه «ابن ابی الحدید» جلد ۱۶ صفحه ۲۳۶ مطرح شده است.
حضرت زهرا(س)، تمام تلاششان را کردند و ثابت کردند که فدک حق اوست و در نهایت عمر بازگرفت و در برابر مردم گفت، اگر فدک را بدهید، با توجه به اینکه عرب در برابر شما قیام کرده است و جنگ‌هایی در پیش داریم، پس می‌خواهید با مسائل مالی چه کنید، فدک را برای حکومتمان نیاز داریم. به اینجا که رسید حضرت فاطمه(س) نمی‌توانند مستقیم، بحث کنند و حرکت جدیدی را آغاز می‌کنند.
در تقسیم‌بندی که انجام دادم معتقدم؛ حضرت زهرا(س) دو نوع مبارزه داشتند؛ یک مبارزه مثبت یا مستقیم و دیگری منفی است که در مبارزه مستقیم در برابر خصم می‌روند و بحث و مبازه می‌کنند تا حق خود را بگیرد، اما به نتیجه نرسیدند و به دنبال مبارزه منفی رفتند، یعنی نافرمانی مدنی خشونت پرهیز را آغاز کرد که در واقع نوعی سلب امتیاز محسوب می‌شود. در واقع به این معناست که فرد به نشانه اعتراض، در مکانی شرکت نکند یا رأی ندهد.
حضرت زهرا(س) می‌فرماید؛ من کنار قبر پیامبر(ص) می‌روم و شکایت می‌کنم و یا کنار قبر حضرت حمزه(ع) می‌روم و مو پریشان می‌کنم که این مسائل در منابع آمده است. فردی به نام جُباعی متوفی ۳۰۳، از اندیشمندان بزرگ اهل سنت نوشته است؛ اعتراض فاطمه در ماجرای احتجاج او با ابوبکر کاملاً وارد بود و اهل سنت هم آن را بیان کرده‌اند. اما در مقابل، افراد دیگری را داریم، چون ابن ابی الحدید که می‌گوید؛ اقدام اینها در برابر فاطمه، اقدام خشن و بدی بود، اما گناه صغیره بود؛ که براساس مبانی فکری معتزله، می‌خواهد بگوید که خلافت به درستی به دست ابوبکر رسیده است.
جمله‌ای را از ابن کثیر می‌گویم که نشان می‌دهد هم، ظلمی در زمان حیات به ایشان شد و حقش گرفته شد و ظلمی هم بعد از شهادتشان در تحلیل‌ها به ایشان شد. ابن کثیر در «بدایه و النهایه» جلد ۵ صفحه ۲۸۹ می‌گوید؛ فاطمه از ابوبکر غضبناک بود، نمی‌توان از فاطمه امید عصمت داشت. در حالی که اهل سنت می‌دانند، پیامبر بار‌ها فرمودند غضب فاطمه، غضب من است و غضب من، غضب خداوند است. اما با این حال دنبال راه مفری برای این مسئله هستند.
حضرت زهرا(س) تهدید کردند و تهدید هم نتیجه نداد، بنابراین شروع به رفتار‌هایی کردند که به آن مبارزه منفی می‌گوییم. در این مبارزه غیر از اینکه چندین بار سوگند یاد می‌کنند؛ سوگند به خدا از این پس، با تو سخن نمی‌گویم، سوگند به خدا شکایت شما را به خدا خواهم برد، در هر نماز شما را نفرین خواهم کرد. مسئله بودن، نفرین حضرت فاطمه زهرا(س) را باید در نظر داشته باشیم که برای آنها مهم است.
ابن ابی الحدید، استاد شیعی به نام نقیب ابوجعفر یحیی بن ابوزید علوی داشت که کتابی نداشت، ولی دیدگاه‌ها و نظراتش در آثار شاگردانش ثبت شده و من اینها را استخراج کرده‌ام. دکتر مصطفی جواد معتقد است؛ وی فیلسوف تاریخ بوده است، چون واحد‌های تاریخی را مانند قطعات پازل به زیبایی در کنار هم قرار می‌دهد و بعداً نتیجه‌گیری و تحلیل خوبی را روی آن قرار می‌دهد. ابن ابی‌الحدید از استادش این نکته را مطرح می‌کند که؛ دلیل اینکه فدک را ندادند، این بود که می‌گفتند اگر امروز سند فدک به فاطمه سپرده می‌شد، فردا او چادر به سر می‌کرد و خلافت را تقاضا می‌کرد و شما با ندادن فدک به فاطمه صداقت او و کذب خودتان را اثبات کردید. این گواهی بر صدق فاطمه بود و اینها نمی‌خواستند به صدق فاطمه گواهی بدهند، چون وقتی بگویند، شما راست می‌گویید، فدک مال شما است، در آن صورت باید خلافت را هم به علی دهند.
نتیجه می‌گیریم که جایگاه سیاسی حضرت زهرا(س) از بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)، لحظه به لحظه قابل تحلیل، تأمل و بررسی است  و به نظر می‌رسد کسانی که به نشانه‌های زبانی آشنایی دارند و می‌توانند روی واژه‌ها متمرکز شوند و روی واژه‌های خطبه فدکیه متمرکز شوند.
در واقع چهار خطبه از حضرت زهرا(س) داریم؛ یکی در مسجد است که در «بلاغات النسا» ابن طیفور مطرح شده است. حضرت چادر به سر کردند و چادرشان تا مچ پایشان بود و نوع حرکتشان هم مانند پیامبر بود (اگر کتاب شمائل‌نگاری که نوعی قالب تاریخ‌نگاری است را بینید، آمده است؛ پیامبر طوری راه می‌رفتند که انگار از بلندی به سمت پایین می‌رفتند و نوع راه رفتنشان زیبا و چشمگیر بود)، حضرت فاطمه(س) نیز با صلابت وارد مسجد شدند، گویی پیامبر حرکت می‌کنند. پشت پرده‌ای قرار گرفتند و شروع به خطبه خواندن کردند. محققان می‌توانند خطبه را ببینند و آن را تجزیه و تحلیل کرده و منطق گزینش واژه را مورد توجه قرار دهند.
مهم است که یک فرد در سخت‌ترین شرایط قرار بگیرد؛ پدر و مهمتر از آن ولی خدا را از دست داده باشد، حق همسر غصب شده باشد، حق خودش هم گرفته شده باشد و تمام اموالش تصاحب شود، در خانه‌اش را آتش بزنند و فرزندش را سقط کنند. اگر مجموع این حوادث و اتفاقات را درنظر بگیرید و همچنین بررسی کنید که، گوینده این خطبه  یک بانو است، وقتی داغ می‌بیند احساسات او چند برابر بیشتر از احساسات مردان، جریحه‌دار می‌شود. به ویژه داغی مانند داغ پدر که می‌تواند، جزء سختترین داغ‌ها برای یک خانم باشد. با توجه به این عقبه ذهنی، واحد‌های اطلاعاتی را که حضرت زهرا(س) به ما دادند، دقیقاً می‌بینید که حضرت، تاریخ اسلام، کلام و فقه اسلامی را با بهترین واژه‌ها استخدام کردند.
براساس بیماری که بر ایشان عارض شد، بستری شدند و در نهایت به شهادت رسیدند. در مورد اینکه آیا ایشان شهید شدند یا رحلت کردند؛ بحث‌هایی وجود دارد که اصلاً به جا نیست، چون ما حدیث معتبر از امام کاظم(ع) داریم که مرحوم کلینی در جلد یک «الکافی» صفحه ۵۸، حدیثی را آورده‌ که حضرت زهرا(س) را صدیقه شهیده می‌نامد، قطعاً منظور شهیده است.
در «کنزالفوائد» مرحوم کراجکی جلد یک صفحه ۱۵۰ نیز جمله‌ای را از پیامبر نقل کرده‌اند که نشان دهنده این است که حضرت زهرا در نهایت به شهادت رسیدند و در مورد اینکه زمان شهادت ایشان چه زمانی بوده است؛ برخی به نقل از امام صادق(ع) در کتاب «بصائر الدرجات» صفار قمی جلد یک صفحه ۱۵۲ که منبع متقدم محسوب می‌شود، می‌گویند؛ ۷۵ روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است. عده‌ای هم معتقدند ۹۰ روز پس از رحلت پیامبر به شهادت رسیده است و یک نقل نیز ۹۵ روز را عنوان می‌کند.
جایگاه حضرت زهرا(س) و نقش‌هایی که ایفا کردند، با توجه به پایگاه و جایگاه اجتماعی که داشتند، نقش‌های مهم و قابل بحث و بررسی است و با توجه به دانشنامه‌ای که فاطمه محجوب نوشته‌ است، فاطمه را زنی معرفی کرده‌اند که زینت، مال و ... دوست دارد و جانش را سر اینها داده است، خوب است، درباره این مباحث مطالعه کنیم و نقش‌های حضرت زهرا(س) را ریزتر و جزئی‌تر مورد بررسی قرار دهیم.
امیدوارم خداوند بینش ما و علم ما را نسبت به اهل بیت به ویژه فاطمه زهرا بیش از پیش کند و براساس الگوی کامل و استاندارد که حضرت حجت در نامه‌ای که مردم در گلایه از ابن ابی غانم داده بودند حضرت در آن نامه فرمودند فاطمه زهرا برای من اسوه حسنه است. اسوه حسنه را بخشی در بخش سیاسی مطرح کرده‌اند که بعد از رحلت امام حسن افتاد.
امیدوارم خداوند توفیق دهد از شیفتگان واقعی حضرت باشیم.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :