عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: خاتمیت، شرح صدر، دفاع خداوند از پیامبر(ص) در آیات قرآن و توجه خداوند به چگونگی رفتار امتش با پیامبر(ص) از جمله دلایل برتری پیامبر اسلام(ص) به سایر پیامبران است.
حضرت محمدمصطفی(ص) آخرین پیامبر الهی بهشمار میروند، چراکه بالاترین مراتب معرفت و معنویت و آخرین دستورات شریعت الهی را برای همه اعصار برای بشریت به ارمغان آوردهاند.
نبی مکرم اسلام(ص) جامع تعالیم، مراتب و مقامات انبیا و اولیای الهی است و نام و راه آن حضرت تا ابد پایدار، فروزان و حیاتبخش انسانها و جوامع بشری است. از اینرو، خبرنگار ایکنا از قم برای واکاوی بعثت، فلسفه آن و برتری پیامبر خدا نسبت به سایر پیامبران به سراغ حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدرضا حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و استاد سطح عالی حوزه علمیه رفته است که متن این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
بهعنوان مقدمه و معرفی، مبعث را تعریف کنید.
پیامبر اکرم(ص) در ۴۰ سالگی بهعنوان خاتم انبیا مبعوث شدند و هنگامی که وحی بر پیامبر عظیمالشأن اسلام نازل شد، حضرت(ص) در غار ثور بودند که این هم البته رسم هر ساله ایشان بود که یک ماه در سال را به اعتکاف در کوه ثور بپردازند. امام علی(ع) نیز در روایتی نقل میفرماید: «سالی که پیامبر اکرم(ص) در غار ثور به پیامبری مبعوث شد، من نیز در جوار ایشان بودم و پیامبر فرمودند که هر آنچه را من میشنوم، تو نیز میشنوی.»
این روایت گویای این است که امیرالمؤمنین علی(ع)، همواره کنار پیامبر(ص) بودند و اولین نفری بودند که به پیامبر(ص) و اسلام ایمان آورده و قرآن را بهعنوان کتاب وحی و پیامبر عظیمالشأن اسلام را بهعنوان نبی و رسول خدا پذیرفتند.
پس از اینکه پنج آیه ابتدایی سوره مبارکه علق نازل شد که این آیات نشانه بعثت پیامبر اکرم(ص) بود، تا سه سال بر پیامبر(ص) هیچ آیهای نازل نشد که به این دوران، دوران فترت میگویند.
بعد از سه سال، آیات سوره مدثر بر پیامبر نازل شد. پس از این سه سال، دعوت پیامبر(ص) از خویشاوندان خود شروع شد و طبق دستوری که خداوند به ایشان داد «وَ اَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین» به گمان بنده، پنج آیهای که از سوره علق بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، حکم بعثت ایشان بود و در این حکم خداوند تبارک و تعالی بهعنوان اولین دستورالعمل به پیامبر(ص) ابلاغ کرد.
آیا خاتمیت پیامبر اسلام(ص) به معنای بینیازی بشر از دین است؟
لازم میدانم ابتدا واژه خاتمیت را از نظر واژهشناسی تحلیل کنم. واژه خاتمیت از ریشه خَتَمَ است و به معنای رسیدن انسان به پایان چیزی است. خاتمالنبیین یعنی سلسله انبیای اولوالامر و اولوالعزم با ارسال و اعزام معرفی این شخص به پایان میرسد و هر مأموریتی باید به دست پیامبر خاتم به سرمنزل مقصود برسد.
از آنجایی که پیامبر اکرم(ص) اولوالعزم هستند، دارای دین، کتاب و مسلک مستقل هستند. در قرائت قاریان سبعه، خاتمالنبیین را به دو صورت میتوانیم بخوانیم: خاتَمالنبیین و خاتِم النبیین. خاتَم یعنی ختمشونده و خاتِم یعنی ختمکننده. جناب عاصم خاتَمالنبیین قرائت میکردند. این انواع قرائت، موجب تفاوت چشمگیری در معنا نمیشود.
ایکنا - از دیدگاه شما فلسفه بعثت چیست؟
افرادی مثل مرحوم ملاصدرا که یک فیلسوف مطرح جهان اسلام است، در این باره گفته است: «ختم نبوت یعنی انقطاع وحی تشریعی، یعنی تا آن روز وحی نازل میشد و هنگامی که رسول اکرم ارتحال پیدا کرد، ختم وحی صورت گرفت.» یعنی بعد از ارتحال پیامبر(ص)، دیگر فرشتهای وحی را ابلاغ و تفسیر نمیکند. این در حالی است که اعتقاد شیعه این است که ائمه اطهار(ع)، بعد از نبی آمدند و نبی از جانب خداوند متعال، مأمور شد که آنها را معرفی کند، همان حکم پیامبر و حجیت آنها نیز همان حجیت پیامبر اکرم(ص) است.
برخی بر این باورند خاتمیت بهخاطر این است که بشر احساس میکند که دیگر نیاز به دین ندارد یا به رشد علمی و عقلی رسیده که خودش میتواند نیازمندیهای اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و علمی خود را برطرف کند و دیگر نیاز به پیامبر ندارد. این قبیل بحثها، بعد از بهوجود آمدن فرقههایی مثل بابیت و بهائیت مطرح شد. مؤسسان فرق بابیت و بهائیت ادعای نوآوری در زمینه وحی داشتند که مورد توجه فلاسفه، متکلمان و دانشمندان واقع شد.
تفاوتهایی میان دیدگاه بابیت و بهائیت با دیدگاه سنتی نسبت به دین وجود دارد، زیرا دیدگاه سنتی معتقد به تفسیر خاصی از وحی و نبوت است. برخی بر این باورند، اولین نفری که این دیدگاه را مطرح کرد، اقبال لاهوری، شاعر معروف پاکستانی بود که تأثیرپذیری از فلسفه تجربی غرب داشت.
وی دین را خاتم عقل میداند و معتقد بود عقل میتواند جانشین وحی باشد. وقتی عقل جانشین وحی شد، عقل، خاتم نبیین و آخرین قدرت استدلال بشریت در راه رشد، پویایی و توسعه میشود. پس در ادامه مسیر نیازی به نبوت نداریم و همچنین اقبال لاهوری معتقد بود که پیامبران، متعلق به دوران خودشان هستند.
شهید مطهری نیز در مقابل نظریه اقبال لاهوری اینگونه بیان کرده است: «مراد از رشد عقلی آن است که انسان میتواند با فکر و خرد خود، وحی را هماهنگ با مقتضیات زمان بفهمد.» در برابر دیدگاه اقبال لاهوری، افرادی غیر از شهید مطهری، اعم از مرحوم مودودی، یکی از عالمان اهل سنت پاکستان، پاسخ مکتوب دادند و یکی از آثار وی «ختم النبوة فی ضوء القرآن و السنة» است. آثار دیگر با نام خاتمیت کتاب، سنت و عقل که مؤلف آن آیتالله جعفر سبحانی است.
خود قرآن در آیه ۴۰ سوره احزاب، خاتمیت پیامبر(ص) را تصریح میکند: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا به هر چیزی داناست.» روایات زیادی نیز در اهل سنت و شیعه، دال بر خاتمیت پیامبراکرم(ص) بیان شده است که معروفترین آن روایت منزلت «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنّه لانَبیّ بَعدی؛ تو علی(ع) نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.» است.
کتاب «عبقات الانوار» نوشته میرحامد حسین که کتابی شبیه الغدیر است، تمام احادیث و روایاتی که اهل سنت برای ائمه(ع) گفتهاند را جمع کرده است. یک جلد این کتاب درباره روایات منزلت است. محدثین اهل سنت مانند بخاری، مسلم، ابی ابی الحدید معتزلی و حتی ابن تیمیه نیز روایت با ارزش منزلت را پذیرفتند و آن را به لحاظ سند نیز متواتر دانستند.
ما شیعیان قبول داریم که خاتمیت به معنای پايان رسالت پیامبر است، اما ادامه مسیر، به عهده امامان معصوم است. بنابراین در قرآن، حضرت موسی(ع) از خداوند درخواست میکند که برادرش هارون را بهعنوان وزیرش قرار دهد و خداوند این درخواست او را میپذیرد و هارون جانشین حضرت موسی(ع) میشود و این در حالی بود که هارون، ۴۰ سال پیش از حضرت موسی(ع) از دنیا میرود و جانشینی وی تحقق پیدا نمیکند. ولی پیامبر عظیمالشأن اسلام جانشین خود را علی بن ابیطالب(ع) قرار داد که امامتشان بعد از ارتحال پیامبر اکرم(ص) آغاز میشود.
دلایل دیگری دال بر خاتمیت نبوت این است؛ وقتی که دین اسلام جامع است همانطور که خداوند در قرآن نیز به آن اشاره دارد «تبیان کل شیء» و همچنین خداوند به پیامبرش دستور میدهد که «بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک»، سپس این دین کامل میشود که مصداق آن آیه شریفه اکمال است، بشر دیگر نیازی به دین دیگر ندارد. بنابراین، قرار نیست حکمی از احکام حلال آل محمد نفی و حکمی از احکام حرام آل محمد، حلال شود.
دومین دلیل این است که اساساً قرآن تحریفناپذیر و کتابی جاودانه است. یکی از عللی که قرآن بر سایر کتب آسمانی برتری دارد، این است که سایر کتب آسمانی تحریف شدهاند، اما قرآن تحریفپذیر نیست زیرا خداوند، به صراحت در آیه ۹ سوره حجر میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ بىترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.» در این آیه بهخوبی پیداست که خداوند چندین بار به حفظ قرآن و مصون ماندن آن از تحریف، با الفاظی همچون اِنّا و نحن تأکید کرده است.
ایکنا - آیا بعثت پیامبر اسلام(ص) محدود به زمان و مکان خودش بوده و میتوان گفت ایشان برای زمان و مکان مشخصی مبعوث شدند؟
خاتمیت، نشانه جهانی بودن پیامبر(ص) است. پس اگر قرار است پیامبر(ص) جهانی باشد که از دل خاتمیت در میآید، محدودیت زمان و مکان معنایی ندارد. آیاتی وجود دارد که رسالت پیامبر(ص) را عام و گسترده میداند. خاتمیت هم بیانکننده جهانی بودن پیامبراکرم(ص) است.
آیات متعددی در زمینه جهانی بودن پیامبر(ص) وجود دارد که به برخی اشاره میکنم؛
آیه ۲۸ سوره مبارکه سبا؛ «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ و ما تو را جز به سمت بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمىدانند.»
آیه اول سوره مبارکه فرقان؛ «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا؛ بزرگ و خجسته است كسى كه بر بنده خود فرقان كتاب جداسازنده حق از باطل را نازل فرمود تا براى جهانيان هشداردهندهاى باشد.»
آیه ۱۰۷ سوره مبارکه انبیا؛ «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ؛ و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»
آیه ۱۵۸ سوره مبارکه اعراف؛ «إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا؛ من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.»
بنابراین اگر دین الهی مخصوص زمان و مکان مشخصی باشد، عملاً نسلهای آینده و انسانهایی که در مکانی غیر از مکه میزیستند را از دین خداوند محروم کردیم. اگر این اتفاق بیفتد، با فلسفه بعثت در تعارض است چون پیامبر(ص) برای کامل کردن مکارم اخلاق تمام امت مبعوث شده است.
جایگاه پیامبر اسلام(ص) نسبت به انبیای دیگر الهی چیست؟ آیا ایشان برتری خاصی دارند؟
یکی از نشانههای برتری پیامبر اکرم(ص)، صفت خاتمیت وی است. خداوند هدایت انسانها را در قرآن و در وجود پیامبر(ص) قرار داد تا انسانهایی که بعد از ایشان بهدنیا میآیند، تحت ارشاد ایشان قرار میگیرند.
پیامبر اسلام(ص) دارای شرح صدر بود و در تفاوت با پیامبر قبلی، حضرت موسی(ع) بود که آن حضرت از خدا شرح صدر را طلب میکرد همانگونه که در آیات سوره طه مشخص است. این در صورتی است که خداوند این شرح صدر را بدون درخواست پیامبر اکرم(ص) در وجودش قرار داده بود؛ خداوند در سوره انشراح به این صفت موجود در وجود پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده است.
نشانه بعدی برتری پیامبر اکرم(ص) نسبت به سایر پیامبران این است که خداوند از حضرت محمد(ص) دفاع میکند. این در صورتی است که سایر پیامبران، خودشان میبایست در مقابل سرکشی و نافرمانی امتشان مقاومت میکردند اما در مورد پیامبر اکرم(ص) خداوند متعال به دفاع از حضرت برخاست.
قرآن در اینباره، در آیات ۶۶ و ۶۷ سوره مبارکه اعراف میفرماید: «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ، قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ اشراف و سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در سبک مغزی و نادانی می بینیم و تو را از دروغگویان میپنداریم، گفت: ای قوم من، در من هیچ سبک مغزی و نادانی نیست، بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم.» این آیه مبارک نشان از این است که حضرت هود، خودش باید در مقابل قوم خود، از خودش دفاع کند.
اما یکی از مصادیق دفاع خداوند از پیامبر اکرم(ص) آیات ۶۹ و ۷۰ سوره مبارکه یس است: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ، لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ؛ و ما به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين سخن جز اندرز و قرآنى روشن نيست، تا هر كه را دلى زنده است بيم دهد و گفتار خدا درباره كافران محقق شود.»
از دیگر نشانههای برتری پیامبر اکرم(ص) نسبت به سایر انبیا(ع) این است که خداوند در هیچ مقطع زمانی به امت پیامبری دستور نداده بود که با پیامبرشان چگونه رفتار کنند به جز امت پیامبر اکرم(ص). آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء شاهد این مصداق است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛ ای اهل ایمان، از خدا اطاعت کنید و نیز از پیامبر و صاحبان امر خودتان که امامان از اهل بیتاند و چون پیامبر دارای مقام عصمت هستند اطاعت کنید. و اگر درباره چیزی از احکام و امور مادی و معنوی و حکومت و جانشینی پس از پیامبر نزاع داشتید، آن را برای فیصله یافتنش اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر ارجاع دهید؛ این ارجاع دادن برای شما بهتر واز نظر عاقبت نیکوتر است.»
همچنین در آیه دوم سوره مبارکه حجرات آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ؛ ای مؤمنان، صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید، و آنگونه که با یکدیگر بلند سخن می گویید با او بلند سخن نگویید، مبادا آنکه اعمالتان تباه و بیاثر شود و شما تباهی آن را درک نکنید.» و دلیل آخر نیز، انزال آخرین کتاب و خاتم بودن پیامبر(ص) دلیل محکمی برای برتری حضرت نسبت به سایر پیامبران باشد.
نقش بعثت پیامبر اسلام(ص) در تکمیل ادیان الهی دیگر چه بوده است؟ آیا میتوان گفت آموزههای اسلام نقصهای احتمالی ادیان گذشته را رفع میکند؟
دوره بعد از پیامبر(ص)، دوره اجتهاد است و بسیاری از افراد صاحبنظر شدند و افراد در مسائل دینی مانند فلسفه، عرفان، فقه و کلام اجتهاد میکنند. این امکان اجتهاد دلیل برتری اسلام نسبت به سایر ادیان است. در سایر ادیان، درجه اجتهاد دیده نمیشود. بنابراین در قرآن آیه تفقه وجود دارد و در تورات و انجیل وجود ندارد.
خداوند در آیه ۱۲۲ سوره مبارکه توبه میفرماید: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛ و مؤمنان را نسزد که همگی بهسوی جهاد بیرون روند؛ چرا از هر جمیعتی گروهی بهسوی پیامبر کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی یابند و قوم خود را هنگامی که بهسوی آنان بازگشتند، بیم دهند، باشد که از مخالفت با خدا و عذاب او بپرهیزند.» تفقه در دین که جزو وظیفه اندیشمندان، فقیهان و عالمان است، در دین اسلام اجازه داده شده تا در مباحث کلام و فقه اجتهاد کنند.
در سلسله اجتهاد و مجتهدین، ائمه اثنی عشر هستند و بعد از آنها عالمان و فقیهان بهعنوان جانشینان عام امام زمان(عج) شناخته شده هستند. از آنجایی که سایر ادیان دچار تحریف شدهاند، دین اسلام کاملکننده آن ادیان و با توجه به اینکه نیاز بشر در حال تغییر است، به تناسب آن نیز آیات خداوند تعالی کاملتر شد. بنابراین، قرآن بهعنوان کتابی جامع برای بالندگی، رشد و تکامل انسان و رسیدن وی به سعادت دنیا و آخرت، هر آنچه که تا ابدالدهر به آن نیاز دارد را در قرآن قرار نهاده است.