عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: خلأهای متعدد و فراوانی درباره تاریخ و سیره معصومین(ع) داریم و باید چنان که در فقه به صورت اجتهادی بحث میکنیم در این زمینه نیز باید رویکرد اجتهادی پیگیری شود.
در روز سوم شعبان و میلاد حضرت امام حسین(ع) هستیم؛ آثار و مطالب زیادی درباره این امام همام از سوی محققان تولید شده است ولی هنوز هم با خلأهای فراوان و گاهی با ابهام در سیره و زندگی ایشان مواجهیم.
به طور صریح باید گفت ما درباره زندگی امام حسین(ع) قبل از واقعه عاشور اطلاعات کم و مختصری داریم که پاسخگوی سوالات نیست و روایاتی که از ایشان نقل شده نیز بسیار اندک هستند.
خبرنگار ایکنا در اینباره با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا هدایتپناه؛ عاشوراپژوه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفتوگو کرده است. او در حال تالیف کتابی درباره زندگی امام حسین(ع) است و تلاش کرده تا پاسخ برخی از سوالات را بیاید. در ادامه این گفتوگو را میخوانیم؛
ما چقدر منابع معتبر درباره زندگی امام حسین(ع) قبل از واقعه عاشورا داریم و آیا در منابع اهل سنت هم مواردی هست؟
ما یکسری بایستههای پژوهشی داریم که خلأ آن حس میشود؛ قسمتی زندگی امام حسین(ع) در مورد عاشوراست ولی زندگی امام(ع) منحصر به این دوره نیست لذا بخشهای زیادی از زندگی امام برای ما مبهم است و تحقیق چندانی هم در مورد آن صورت نگرفته است؛ به عنوان مثال در بحث سیره فرهنگی امام حسین(ع)، سؤالات و خلأهای مهمی داریم که هنوز پاسخ جامع، صحیح و مستندی برای آنها نیافتهایم.
یکسری سؤالات مربوط به همه ائمه است و برخی مربوط به خود امام حسین(ع)؛ مثلا در بحث فرهنگی، مرجعیت امام حسین(ع) تا چه اندازه بوده است؟ متاسفانه عمدتا پاسخهای پیشپا افتادهای مانند تقیه و خفقان و فشار حکومت ظالم بنیامیه و عباسیان ارائه شده است که شانه خالیکردن از زیر بار پاسخ است و ما چون در اینباره تحقیق مناسبی نداشتهایم دنبال پاسخهای تکراری و دمدستی بودهایم؛ به خصوص برای کسانی که قصد دارند سؤالات و پاسخها در فضایی آزادانهتر طرح شود و بیاندیشند چنین پاسخهای درونمذهبی آنان را قانع نمیکند.
ما در بحث فرهنگی حیثیت سیاسی و حکمرانی برای اهل بیت(ع) قائلیم؛ که در دوره امیرمؤمنان(ع) و امام حسن(ع) و شاید هم امام رضا(ع) دنبال میکنیم البته به هر دلیلی قابلیت حکمرانی از حضرت علی(ع) در یک دوره و برای امام حسن(ع) هم به نحو دیگری سلب شد ولی قابلیت دیگر، فرهنگی، علمی و اجتماعی این ائمه بزرگوار وجود داشته است.
برخی قصد دارند بگویند همه حیثیت اصلی امام در بعد حکومتی است؛ برخی نیز مانند سنتگرایان که مخالف مباحث سیاسی هستند یا سکولارهای قائل به جدایی دین از سیاست هم حیثیت سیاسی را قبول ندارند ولی حیثیت فرهنگی و اجتماعی و علمی امام که مورد تردید و اختلاف نیست. یعنی از هر زاویه یعنی کلامی و تاریخی و ... که بنگریم چنین انتظاری از امام(ع) وجود دارد.
مهمترین مباحث فرهنگی و علمی هم مرتبط با اصول و فروع دین است؛ یعنی این شان برای امام مسلم است که در بعد فرهنگی آنان را بسیار فعال، پیشرو و اثرگذار ببینیم. اما متاسفانه با تحقیقاتی که صورت گرفته، در برخی از حوزههای علمی و فرهنگی خلأهایی داریم که پاسخ داده نشده است. مثلا از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چند روایت داریم؟ در حالی که ایشان به باور ما هم در مرجعیت سیاسی بودهاند و هم در مرجعیت علمی و اجتماعی. مثلا در مورد امام حسین(ع) گفته شده است که وقتی ایشان وارد مکه شد آنقدر حضورشان برجسته بود که عبدالله بن زبیر احساس از دست دادن جایگاه خود را داشت و موقعیت خود را رو به تنزل میدانست.
امام حسین(ع) به عنوان سبط پیامبر(ص) معروف بود و از صحابی محسوب میشد و از نظر قرابت نسبی هم جزء نزدیکترین افراد به پیامبر(ص) و حداقل برای شیعیان جایگاه «امام» را داشتند و این مسئله برای مردم و به خصوص شیعیان شناخته شده بود. بنابراین اینکه تقیه یا فشار و خفقان حکومت را صرفا به عنوان جواب برای مغفولماندن تاریخی مقاطعی از زندگی این ائمه(ع) ذکر کنیم کفایت ندارد و باید تحقیقات محققانهتری داشته باشیم.
ما همه المصنف عبدالرزاق صنعانی(م۲۱۱) را که به عنوان کهنترین مصنف اهل سنت است ورق زدیم ولی متاسفانه میبینیم همه روایات حدیثی و فقهی که از امام حسین(ع) و امام حسن(ع) بیان شده، جمعا به ده روایت نمیرسد. این در حالی است که عبدالرزاق به تشیع نیز متهم است. اگر فقط ده سال زندگی امام حسین(ع) را در نظر بگیریم آیا امکان دارد در این مدت، ده روایت از امام نداشته باشیم؟ این توهم ماست که فکر میکنیم ایشان آنقدر در خفقان بودند که نمیتوانستند مطلب و حدیثی بگویند؛ امام حسن(ع) چندین مرتبه به صورت پیاده به حج رفتند و در هر سفر، در معرض سؤال بودند و سؤالات شرعی از ایشان پرسیده میشد مانند سوال فرزدق درباره اعمال حج که مادرش همراه او بود و امام عازم عراق شده بود. به هر حال ائمه(ع) در این نوع موضوعات مرجع بودند به خصوص که آن دوره انشعاب بین شیعه و سنی و ... هم وجود نداشت.
عمده دلیل از نظر شما چیست که مثلا ما روایات و مطالب اندکی در مورد زندگی امام حسین(ع) قبل از عاشورا داریم؟
دلیلش را واقعا نمیدانم. ممکن است گفته شود که شیعه صدها منبع داشته که در فهرستنگاریهای شیعه نام برده شده است ولی از بین رفتهاند و این مطالب در آن آثار و تالیفات بوده و اینک ما از آنها محروم و گرفتار فقر اطلاعات شدهایم ولی به هر حال باید در آثار دورههای بعد حتی در فهرستنگاری بروز و ظهور میداشتند یعنی این جواب گرچه میتواند ارائه شود ولی باز این چالش را دارد؛ لذا جواب جامع و متقنی نیست و پژوهشگران تاریخ اهل بیت(ع) باید درباره اینگونه مسائل، پاسخهای قانعکنندهای بیابند.
حال فرض کنیم که ایشان در فشار و خفقان بودند و یا مردم از سوی حاکمان برای ارتباط با ائمه(ع) تحت فشار بودند ولی چرا ائمه(ع) یک کتاب روایی یا فقهی ننوشتند؛ کسی مانند ابن عباس حتی در مکه اشتغال به تدریس داشته است ولی امام حسین(ع) کجا و ابنعباس کجا؟ موقعیت امام که بالاتر از ابن عباس بوده است. ما هیچ صحیفه فقهی، کلامی و یا تفسیری از امام حسن(ع) یا امام حسین(ع) نداریم و در منابع ثبت نشده است. از نگاه مذهبی که ما امام را حجت الله فی ارضه، معرفی میکنیم مسئله باید دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد. از نظر فرا مذهبی هم که نگاه میکنیم شخصیتهایی چون امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حتی امیرالمومنین(ع) در دوران بیست و چند ساله دور از حکومت، آیا وظیفهشان فقط حفر چاه و کاشت درخت و فعالیت اقتصادی بوده است؟ این کارها را یک کشاورز هم میتواند انجام دهد، اما مسائل علمی و فقهی، کلامی، تفسیری و صدها سوال که جز معصوم نمیتواند پاسخ صحیح و جامع و دقیقی بیان کند چه میشود؛ چرا باید از این موضوع رنج ببریم و از این بزرگواران محروم باشیم؟ آیا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نمیتوانستند کتابی، بلکه دهها کتاب با موضوعات مهم علمی بنویسند و هدایتگری کنند. بنابراین تحقیقات کنونی ما غالبا پاسخگوی سؤالات فرهنگی و علمی نیست و در آن پیچیدگی وجود دارد و ما نتوانستهایم نقش تمدنی اهل بیت(ع) را به درستی در این حوزه استخراج و معرفی کنیم.
شما اخیرا اثری درباره سیره و زندگانی امام حسن(ع) منتشر کردهاید و در حال تالیف اثری درباره زندگی امام حسین(ع) هستید. چه رویکردی در این آثار دنبال شده است؟
بله. بنده بعد از تالیف سیره و زندگانی امام حسن(ع)، در حال تالیف اثری در مورد امام حسین(ع) هستم و در این آثار تلاش داشتهام تا به این دغدغهها توجه داشته باشم. اما در این بحثها ممکن است پاسخ جامع و درستی نیابم و بیشتر طرح مسئله کردهام و البته توجه دادن به این مسائل در عرصه پژوهشهای علمی نیز مهم و ارزشمند است تا بگویم کار فرهنگی و علمی ائمه(ع) در درجه اول اهمیت برای ایشان بوده است نه اینکه همه وقتشان را صرف کارهای کشاورزی و تولید و برداشت محصول بکنند ضمن اینکه عمدتا ائمه(ع) به خصوص امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کارگرانی داشتند که میتوانستند این کارها را انجام دهند و اساسا معتقدم با توجه به عظمت مرتبه و شان این معصومین که بعد از پیامبر(ص) کسی را به مرتبه و منزلت آنان نیست، رسالت امام(ع) به طور یقین بایستی صرف مسائل عظیم بشری بشود که متاسفانه بخش قابل توجهی از این فرصت را حکام جور از آنان سلب کردند.
ائمه(ع) بر اساس باور ما معصوم هستند و علومی را از ایشان میگیریم که از افراد دیگر نمیتوانیم بگیریم. بنابراین چرا نباید از آنان نه تنها یک یا دو کتاب بلکه دهها اثر عمیق علمی داشته باشیم. البته روایات آنان در کتب اصحابشان آمده ولی حیثیت بحث من چیز دیگری است.
با توجه به ضعفهایی که اشاره کردید و اینکه گزارههای متقن تاریخی در مورد زندگی امام حسین(ع) زیاد نیست ولی باز شاهدیم که در منابر و مکتوبات مطالب زیادی در مورد امام حسین(ع) بیان میشود؛ چگونه این تناقض قابل جمع است؟
همان طور که اشاره کردم رویکرد و جهت آنچه را که من بیان میکنم متوجه مراکز علمی و اندیشمندان این حوزهها است. ما میتوانیم نگاه علمی و تحقیقی داشته باشیم و یا نگاه ساده و عمومی؛ حتی در حوزه پژوهش هم زاویه نگاه افراد مختلف است و برخی عمیق وارد بحث نمیشوند و این مسئله که شما اشاره کردید مؤثر است؛ الان یکسری مسائلی هم وجود دارد که اگر مطرح شود به جای این که مورد بحث علمی قرار گیرد و نقد شود بعضی تمایل دارند که با ملتهبکردن فضای مراکز علمی، به زعم خودشان جلوی شبههافکنی را بگیرند و آن را خدمتی در حق اهل بیت(ع) میدانند؛ از این رو گاه شاهدیم که زمینه را برای آن چیزی که مقام معظم رهبری بارها بیان کرده، سلب نموده و پژوهشگران و مراکز علمی را به نوعی به سوی خودسانسوری سوق دادهاند.
در همین عاشوراپژوهی که بسیار نوشته و گفته میشود هنوز ابهامات و حلقههای مفقوده فراوانی وجود دارد که باید پاسخ علمی و روشمند به آنها داده شود. مثلا هنوز درباره حوادث مسلم بن عقیل و سلیمان بن صرد خزاعی و مختار و حوادث اتفاق افتاده در کوفه سؤالات زیادی وجود دارد، حتی مشهوراتی را تکرار میکنیم بدون این که منبعشناسی درستی درباره آنان داشته باشیم و یا به لوازمی که پیرامون آن وجود دارد، توجهی داشته باشیم.
من در کتابم بازتاب تفکر عثمانی را مطرح کرده و تلاش نمودم تا پاسخی برای آنها بیایم ولی حقیقت امر این است که چندان راه به جایی نبردم.
الان یکسری دانشنامههایی در مورد امام حسین(ع) نوشته شده است آیا اینها منابع خوبی برای تحقیق و مطالعه نیستند؟
دانشنامه اصولا توسط محققان مختلف با سطوح دانشی مختلف نوشته میشود زیرا مداخل مختلفی دارد که بین افراد تقسیم میشود و میزان ارزش علمی آنان بسته به نویسندگان آن است. البته شورای علمی دانشنامه در میزان علمیت دانشنامه موثر است ضمن اینکه رویکردهای مختلفی هم در دانشنامهها وجود دارد.
بنده یکی از آثاری که در مورد مسلم بن عقیل در ده جلد نوشته شده است را مطالعه کردم ولی به سؤالاتی که داشتم پاسخ نمیداد بنابرین ما به رویکردهای جدیدی نیاز داریم. بنده تا حدودی سعی داشتهام که در دو کتاب خود در مورد امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) به این چالشها توجه کرده و با رویکردی علمی به دنبال پاسخهای نسبتا قابل قبول باشم. البته نمیدانم تا چه مقدار موفق بوده ام.
بنابراین نگاههای سطحی، شاید برای بخشی از عموم مردم جوابگو باشد ولی برای اهل علم و مراکز علمی به خصوص اگر بخواهیم فرا مذهبی نگاه کنیم به یقین کافی نیست و باید برای آن راه حلهایی پیدا کرد. به طور مثال در مسلم بن عقیل و اینکه چرا اوضاع و شرایط به چنین جایی ختم شد ابهامات و پیچیدگیهایی وجود دارد که باز به نظر من هنوز پاسخ درستی از منابع و یا تحقیقات انجام شده دریافت نکردهایم.
اشارهای به رویکرد خود در کتابی که در مورد امام حسین(ع) در حال تالیف هستید داشتید جزئیاتی بیشتری در این باره میفرمایید؟
همانطور که عرض شد بنده در این اثر به دنبال ارائه فرمول در حل مسائل تاریخی هستم زیرا معتقدم که سیره ائمه(ع) و تاریخ زندگی ایشان فقط برای یک مقطع خاص نبوده و در تاریخ نباید متوقف بشود؛ باید بتوانیم مانند فقه، در تغییرات و تحولات جامعه بشری، از سیره اهل بیت(ع) در حل مسائل کمک بگیریم. بگذارید مثالی در این باره بزنم. روشن است که نظریه شیعه در مورد امامت، نصب است و نه اختیار، لذا فرمول و فرایند شناخت جانشین پیامبر(ص) و رهبری مسلمین در غدیر مشخص شده است، ولی بعد از وفات پیامبر(ص) جامعه مسیر دیگری را رفت. اما نیاز داشتیم تا فرمول غدیر یعنی فرایند و مکانیزم تعیین شده در انتخاب امام، از سوی معصومان(ع) به خصوص در دوره امیرالمومنین(ع) به صورت شفاف تبیین شود. آنچه که درباره این مسئله دریافت کردهایم تاکید بر اهل بیت(ع) پیامبر است و این که نباید موضوع جانشینی از این خاندان به بیرون برده شود. اما وقتی گروهی این فرایند را نپذیرفتند آنچه ارائه شد از سوی خلیفه اول فرمول تعیین از سوی او نبود بدون این که مشورتی حداقل صورت گیرد. دومی نیز فرایند شورای شش نفری را ارائه داد آن هم بدون حضور حتی یک نفر از انصار.
اهل سنت از این فرموده به «اهل حل و عقد» در فقه سیاسی خود تعبیر کردهاند. در این وضیعت طبیعی است که باید دید مواجهه امیرالمومنین و حسنین(علیهم السلام) با این ساز و کار ارائه شده چگونه بوده است؟
آنچه از فرمایشات ایشان به دست میآید ناخوشایندی از شورای خلافت است. به یقین با توجه به عدم حضور انصار در آن، این طرح بسیار ناقص بود و از همین رو بر اساس ظاهر امر امیرالمومنین(ع)، موضوع را اینگونه اصلاح کرده که مسئله خلافت مسلمین باید به دست سابقین از مهاجرین و انصار صورت گیرد و اگر آنان کسی را که انتخاب کردند این انتخاب مورد رضایت خداوند است.
علمای شیعه این فرایند مطرح شده از سوی امیرالمومنین(ع) را با توجه به موضوع غدیر و نصب امام از سوی پیامبر(ص) و یا امام پیشین هیچگاه قبول نکرد و آن را حمل بر تقیه و یا پاسخ به معاویه بر اساس اندیشه مد نظر او تفسیر کردهاند. از سوی حسنین(علیهمالسلام) نیز موضوع مسکوت مانده و با این که تنها اهل بیت پیامبر(ص) شایستگی امامت بر امت را دارند متعرض این قضیه (فرمول شورای خلافت) نشدهاند.
در صلح امام حسن(ع) موضوع خلفای راشدین نیز در هالهای از ابهام و از مطالب اختلافی است. البته اگر بپذیریم که روایت ضعیف نیست و این اصطلاح نیز در زمانه امام بوده است. آنچه که از امام حسین(ع) به ما رسیده تاکید بر این است که ما اهل بیت(ع) از دیگرانی که مدعی هستند اولیتر هستیم؛ نحن اهل البیت اولی بولایه هذا الامر علیکم من هوالاء المدعین ما لیس لهم، السائرین فیکم بالجور و العدوان... و شرایط امام است؛ فلعمري ما الإمام إلا العامل بالكتاب، و الاخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه على ذات اللّه... اما فرایند رسیدن به این امام با چنین شرایطی چیست و چگونه است، همان موضوعی است که باز مسکوت مانده است.
البته این امر در سیر تطور تاریخ امامان شیعه به صورت عملی کاملا نشان داده شده که تعیین مصداق امام تنها و منحصرا از سوی امام پیشین است و لاغیر. اصحاب امامان نیز بر این روند کاملا واقف شده بودند و از امام میخواستند تا امام بعدی را معرفی نماید و یا سوال میکردند که امام بعدی کیست؟
این مسئله به خصوص در دوره غیبت کبری مناقشه ایجاد میکند زیرا نیاز به تعیین مصداق برای حاکم داریم و هر کسی ممکن است خود را مصداق آن بداند؛ آن هم به استناد اینکه او حاکم عادل است؛ بنابراین تبیین شرایط امام مهم است ولی وقتی ساختار و فرایندی برای آن تعیین نکردیم موضوع پیچیده و حتی ممکن است اختلافی بشود. به خصوص که خواهانیم خود معصوم(ع) این سازوکار را بیان کند تا حجت داشته باشیم.
بنابراین موضوع بسیار مهم است و باید در تاریخ معصومین(ع) مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال در قانون اساسی آمده است که حاکم باید ولی فقیه جامعالشرایط باشد؛ حال اگر تعیین مصداق ولی فقیه از طریق انتخابات خبرگان تعیین نشده بود هر فقیهی ممکن بود مدعی مصداق آن ولی فقیه در قانون اساسی شود. افراد متعدد میتوانند بگویند ما مدیر و مدبر و شجاع هستم و تابع هوای نفس هم نیستیم. بنابراین فرایند و ساختار دستیابی به حاکم و امامی که دارای شرایط مطرح شده از سوی معصوم(ع) است، بسیار مهم است.
در خاتمه اشاره کنم که ما خلأهای متعدد و فراوانی در تاریخ و سیره معصومین(ع) داریم و باید چنان که در فقه به صورت اجتهادی بحث میکنیم در این زمینه نیز اینگونه مباحث پیگیری شود. انتظار میرود مواجهه با مباحث تاریخ و سیره اهل بیت(ع) مانند ورود ابن سینا و ملاصدرا در فلسفه و شیخ مفید و سید مرتضی و خواجه نصیرالدین طوسی در کلام و علامه حلی و شهید ثانی و شیخ اعظم و صاحب جواهر و مرحوم امام(ره) در فقه باشد. به خصوص در دنیای کنونی که اینگونه علم و دانش بشری در حال پیشرفت و دگرگونی عجیبی است.