یک پژوهشگر دینی و محقق صحیفه سجادیه با بیان اینکه امام سجاد(ع) صحیفه را در قالب دعا بیان کردهاند، تا انسان در مسیر بندگی خداوند قرار گیرد، گفت: صحیفه سجادیه از دو جهت که کتاب دعاست و بعد معارفی دارد، موانع دستیابی انسان به کمال را از بین میبرد.
دعا، از دیرباز نهتنها وسیلهای برای تقرب به پروردگار، بلکه ابزاری برای آرامش روح، تلطیف جان و برقراری پیوندی عمیق میان انسان و عالم معنا بوده است. در فرهنگ اسلامی، دعا جایگاهی فراتر از یک نیایش ساده دارد؛ چراکه در کلمات ائمه معصومین(ع)، دعا همزمان مدرسهای از معارف توحیدی، اخلاقی و اجتماعی به شمار میآید. در این میان، صحیفه سجادیه، اثر گرانسنگ امام سجاد(ع)، نمونهای برجسته از این سنت دعا در اسلام است؛ گنجینهای که از دل سختترین دوران تاریخی شیعه برخاسته و هنوز پس از قرنها، همچون مشعلی فروزان، راهگشای مؤمنان در مسیر بندگی، معرفت و پایداری است.
اما چرا این اثر که از آن به عنوان «زبور آل محمد» و «انجیل اهل بیت» یاد میشود، هنوز در میان عامه مردم آنچنان که شایسته است، شناخته نشده؟ چگونه میتوان مضامین بلند آن را به زبانی امروزی و قابل فهم برای نسل جدید بازتعریف کرد؟ آیا میتوان از آموزههای این کتاب نهفقط در ساحت عبادی، بلکه در عرصههای اجتماعی و فرهنگی نیز بهره برد؟
ایکنا به مناسبت میلاد امام سجاد(ع)، با حجتالاسلام محمدرضا اعوانی، پژوهشگر و اندیشمند دینی که در زمینه صحیفه سجادیه صاحب کتب متعددی از جمله «گوشهای از زندگانی نورانی امام سجاد(ع): همراه شاهد مثالهایی از صحیفه سجادیه»، «ترجمه و توضیح مختصری از زیارت جامعه کبیره»، و «درسنامه صحیفه سجادیه» است به گفتوگو و بررسی نقش بیبدیل این صحیفه در انتقال معارف اسلامی و راههای معرفی و ترویج این اثر در میان اقشار مختلف جامعه پرداخته است. این مصاحبه، نگاهی تازه به ظرفیتهای مغفولمانده این میراث ماندگار خواهد داشت که در ادامه میخوانید.
در مورد صحیفه سجادیه و دلیل اهمیت آن نزد شیعیان بیشتر توضیح دهید.
در ابتدا به روایتی از مرحوم محمدتقی مجلسی(ره)، پدر علامه محمدباقر مجلسی(ره) میپردازیم که آن را در کتاب روضةالمتقین خود نقل کرده است. مرحوم محمدتقی مجلسی(ره) هم از نظر علمی انسانی باسواد و از فرهیختگان حوزههای علمیه بوده و هم از نظر معنوی انسانی بسیار غنی بوده است. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت جملهای در مورد مرحوم مجلسی(ره) نقل میکنند که این جمله در حال حاضر داخل قابی در ورودی کنار مسجد جامع قدیم اصفهان که مقبره مرحوم مجلسی(ره) در آن قرار دارد، نصب شده است. این جمله آیتاللهالعظمی بهجت که هنوز که هنوز است ملامحمدتقی مجلسی بر مردم اصفهان ولایت دارد، کنایه از عظمت معنوی ایشان دارد. مرحوم محمدتقی مجلسی(ره) کتابی به نام روضةالمتقین دارد که شرحی بر کتاب الفقیه مرحوم صدوق(ره) است. مرحوم مجلسی در مقدمه این کتاب وقتی به نام متوکل بن عمیر میرسد، یاد خاطرهای از اوایل سن بلوغ خود میافتد. البته مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز در کتاب منتهیالآمال و در قسمت زندگانی امام عصر(عج) به این موضوع اشاره کرده است.
مرحوم مجلسی(ره) در نقل این خاطره بیان میکند که من در اوایل سن بلوغ، خیلی دغدغهمند رضا و خشنودی خداوند متعال بودم که هر طور شده، خداوند متعال را از خود راضی کنم. به همین جهت نمازهای خود را همواره اعاده کرده و چندین مرتبه به جا میآوردم؛ چراکه نگران بودم که این نمارها مورد پسند و قبول خداوند قرار گرفته یا خیر؟ البته مرحوم مجلسی(ره) بعدها متوجه میشود که این کار اشتباه بوده و راه رضای خداوند این نیست. یکی از دلایلی که مرحوم مجلسی(ره) در آن دوران نمازهای خود را مدام تکرار میکرد، این بود که طبق روایات، اولین تکلیفی که در مورد مسائل عبادی مورد حساب قرار میگیرد، نماز است و اگر پذیرفته شود، باقی اعمال نیز مورد قبول درگاه الهی قرار خواهد گرفت. لذا ایشان نوعی حالت وسواس پیدا کرده بود و خود نیز اینگونه بیان میکند که کار به جایی رسیده بود که نیمههای شب که بسیاری افراد به اقامه نافله شب میپردازند، من مجددا قضای نمازهای روزانه خود را به جای میآوردم، یعنی ایشان در طول روز نمازها را اعاده میکرد و در نیمه شب نیز به جای نافله شب، قضای نمازهای روزانه را به جا میآورد.
ایشان شبی در همین حالات و بین خواب و بیداری یعنی در حالت مکاشفه، امام عصر(عج) را در مسجد جامع قدیم اصفهان مشاهده میکند. مکاشفه حالتی است که نوعاً دلالت بر لطافت روح دارد. انسان در این حالت تصاویر و صداهایی را میبیند و میشنود که دیگران قادر به درک آن نیستند، یعنی این حالت، خواب نیست که انسان در آن رؤیا ببیند و بیداری نیز نیست که همه چیز در آن حالت عادی و طبیعی داشته باشد. مرحوم مجلسی(ره) در ادامه نقل میکند که در این حالت به سمت حضرت ولیعصر(عج) رفته و خواستم تا پای ایشان را ببوسم که اجازه ندادند. دست مبارک امام زمان(عج) را بوسیدم و سپس، بعضی از مسائلی که در ذهن داشتم از جمله همین قضیه نمازهای خود را خدمت حضرت عرض کردم که امام عصر(عج) من را از این کار نهی کرده و فرمودند که اینطور نباش و در هنگام شب به خواندن نماز شب بپرداز. مرحوم مجلسی(ره) در ادامه نقل میکند که در ادامه این دیدار به حضرت ولیعصر(عج) عرض کردم که ما همیشه شما را در دسترس نداریم، شما کتابی به من مرحمت کنید که من به واسطه علم و عمل به این کتاب، مطمئن باشم که رضا و خشنودی خداوند متعال را حاصل کردهام. وقتی موضوعی برای فردی تبدیل به دغدغه شد، زمانی که ولی خدا را در عالم مکاشفه میبیند، از آن دغدغه یاد میکند که این مسئله نشان دهنده آن است که این فرد در بیان دغدغه خود صادق است. امام عصر(عج) در پاسخ به مرحوم مجلسی(ره) فرمودند که ما به جهت تو کتابی نزد ملامحمد تاج عطا کردیم.
مرحوم مجلسی(ره) در ادامه نقل این مکاشفه بیان میکند که در همان حالت بود که از درب مقابل امام زمان(عج) که به دار بطیخ ختم میشد، حرکت کردم. دار بطیخ محله قدیمی در اصفهان بود که امروز به نام محله ولیعصر(عج) شناخته میشود. مرحوم مجلسی(ره) وقتی به این محله میرسد، فردی را مشاهده میکند که آنجا نشسته و آن فرد به محض اینکه او را میبیند، سؤال میکند که آیا حضرت صاحبالامر(عج) تو را فرستاده است؟ وقتی مرحوم مجلسی(ره) به او پاسخ میدهد که بله! من از سوی امام زمان(عج) آمدهام، آن فرد کتابی به او داد که وقتی آن را باز کرد، احساس کرد که این کتاب، کتاب دعاست. مرحوم مجلسی(ره) نقل میکند که وقتی کتاب را از آن فرد گرفتم، به سرعت آن را بسته و به سمت مسجد جامع اصفهان حرکت کردم. وقتی داخل مسجد شدم، متوجه شدم که امام زمان(عج) در مسجد نیستند و وقتی به حال عادی خودم بازگشتم، متوجه شدم که آن کتاب نیز در دستان من نیست. لذا خیلی ناراحت شده و تا طلوع فجر اشک ریختم. ایشان در ادامه نقل میکند که وقتی صبح شد، به خود نهیب زدم که شاید منظور حضرت از ملامحمد تاج، استاد من شیخ بهایی باشد؛ چراکه نام ایشان محمد بود و به بزرگان علما نیز ملا گفته میشد و منظور از تاج نیز این بوده است که چون شیخ بهایی بین علما معروف و مشهور است، لذا حضرت ولیعصر(عج) به ایشان لقب تاج داده است.
مرحوم مجلسی(ره) در ادامه بیان میکند که به همین دلیل خدمت استاد خود جناب شیخ بهایی رفتم و مشاهده کردم که ایشان با امیر سیدمرتضی ذوالفقار گلپایگانی که از بزرگان و فضلای آن زمان بود، مشغول یک مباحثه علمی است. لذا قضیه مکاشفه خود را برای شیخ بهایی نقل کردم و ایشان به من فرمود که تو را به علوم الهیه و معارف یقینیه بشارت باد؛ چراکه این مکاشفه نشان میدهد که آینده خوبی خواهی داشت. مرحوم مجلسی(ره) ادامه میدهد که سخنان شیخ بهایی مرا آرام نکرد و متوجه شدم که منظور حضرت ولیعصر(عج) از ملامحمد تاج، شیخ بهایی نبوده است. لذا به همین دلیل ناراحت شده و همچنان بیقرار اشک میریختم. در این حالت یک لحظه در ذهنم اینگونه تداعی شد که سمت همان دار بطیخ بروم تا شاید فرجی شود. وقتی به آن سمت روانه شدم، مشاهده کردم که فردی به نام ملاحسن تاج آنجا نشسته است که البته نام او با ملامحمد تاج تفاوت داشت که شاید نوعی خطا در مکاشفه بوده است. مرحوم مجلسی(ره) ادامه میدهد که به محض اینکه ملاحسن تاج مرا دید، به من گفت که محمدتقی! اینجا برخی کتب وقفی وجود دارد که بعضی افراد آنها را میبرند و به آداب وقف عمل نمیکنند، اما تو به این آداب عمل میکنی. لذا جلوتر آمده و یک کتاب از اینجا برای خود بردار! وقتی مرحوم مجلسی(ره) جلوتر رفته و یکی از کتابها را برمیدارد، مشاهده میکند که این کتاب همان کتابی است حضرت ولیعصر(عج) در مکاشفه به او داده بود. این موضوع باعث خوشحالی فراوان مرحوم مجلسی(ره) میشود و وقتی کتاب را باز میکند، متوجه میشود که آن کتاب، کتاب شریف صحیفه سجادیه امام زینالعابدین(ع) است.
مرحوم محمدتقی مجلسی(ره) وقتی به این قسمت از خاطره خود میرسد، اینگونه بیان میکند که وقتی مردم سایر بلاد متوجه مرحمت امام زمان(عج) به من شدند، همگی نزد من آمده و از نسخه کتابی که در دست داشتم، نسخهبرداری کردند. مرحوم محمدتقی مجلسی(ره) در ادامه نقل میکند که از این به بعد بود که صحیفه سجادیه در تمامی شهرها مانند شمس طالعه یا خورشید درخشنده شد. یعنی تا پیش از این، کتاب صحیفه در دست تمامی مردم نبود و فقط بین بزرگانی از علما وجود داشت. مرحوم محمدتقی مجلسی(ره) در پایان خاطره خود نکتهای بیان میکند که نباید به راحتی از کنار آن گذشت. مرحوم مجلسی(ره) در پایان میفرماید که بسیاری از مردم اصفهان به برکت انس با صحیفه سجادیه از صلحا و مستجابالدعوه شدند یعنی کار از حالت عادی گذشت و برخی افراد به گونهای در این مسیر رشد کردند که هر چه درخواست میکردند، خداوند متعال اجابت میکرد.
مرحوم مجلسی(ره) در پایان خاطره خود بیان میکند که نمیتوانم آثار و برکاتی که از کتاب صحیفه سجادیه به من رسیده را شمارش کنم که تا چه میزان خیر و برکت از انس این کتاب به من رسیده است. مرحوم علامه محمدباقر مجلسی(ره)، فرزند مرحوم محمدتقی مجلسی(ره) نیز در بحارالانوار بیان میکند که مرحوم پدرم تحت تاثیر این مرحمت امام زمان(عج)، ۴۰ سال از عمر خود را صرف نشر معارف صحیفه سجادیه کرد. در این قسمت این سؤال به ذهن تبادر میکند که چرا امام عصر(عج) که علمشان به خدا منسوب است، از مجموع آنچه که در علم ایشان وجود دارد، مرحوم مجلسی(ره) را به صحیفه سجادیه توجه دادند؟ باید اذعان کرد که وقتی امام زمان(عج) کتاب صحیفه را به مرحوم مجلسی(ره) عطا کردهاند، این نکته نشان از اهمیت موضوع دارد و باید بر روی آن کار شود. لذا باید به این موضوع بپردازیم که چرا ولی خدا مردم را به صحیفه سجادیه توجه داده است؟ بنابراین، در ادامه باید به صورت کلی به این موضوع بپردازیم که صحیفه سجادیه چرا و چگونه؟ یعنی در وهله نخست باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا انس با صحیفه سجادیه مهم است؟ و در مرحله بعدی نیز به دنبال پاسخ به این سؤال باشیم که چگونه صحیفه را بخوانیم که با آن انس بگیریم. همچنین، در گام بعدی باید به دنبال این باشیم که چگونه صحیفه را فهمیده و درک کنیم. بنابراین، اگر به توفیق الهی بتوانیم به چگونه خواندن صحیفه دست پیدا کنیم، امید آن میرود که چگونه آن را بفهمیم و از معارف ناب آن بهرهگیری کنیم.
صحیفه سجادیه را از چه ابعادی باید بررسی کرد؟
اهمیت و چرایی انس با صحیفه سجادیه از دو نگاه قابل بررسی است. نکته اولی که باید بدان پرداخت، این است که صحیفه سجادیه کتاب دعاست و امام سجاد(ع) معارف الهی را در قالب دعا به مردم ارائه کردهاند. نکته بعدی اینکه در وهله دوم باید زاویه نگاه خود را به سمت معارف صحیفه سجادیه سوق دهیم. مقام معظم رهبری در یک جمله فرمودند که صحیفه سجادیه، عصاره تفکرات اهل بیت(ع) است. لذا بعد معارفی صحیفه سجادیه واقعا حائز اهمیت است. در مورد بعد دعایی بودن کتاب صحیفه، برخی افراد تصور میکنند که امام سجاد(ع) صرفاً به خاطر اختناقی که در زمان ایشان بر جامعه حاکم بوده، معارف الهی را در قالب دعا بیان کردهاند. البته در آن زمان خفقان زیادی در جامعه اسلامی حکمفرما بود اما این نکته زمانی متانت دارد که صحیفه سجادیه در زمان خود امام سجاد(ع) رواج داشته و امام سجاد(ع) به این دلیل معارف خود را در قالب دعا بیان کردهاند تا حاکمیت ایشان را تحت فشار قرار نداده و دچار مشکل نکند. لذا این عنوان، چندان دقیق نیست؛ چراکه امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه رسما حاکمیت زمان خود را زیر سؤال برده و ایشان را غاصب میداند؛ در حالی که در زمان امام سجاد(ع) خفقان شدیدی در جامعه وجود داشت و امکان چنین سخنانی وجود نداشت. عبدالملک مروان که ۲۱ سال از امامت امام سجاد(ع) در زمان او گذشت، به محض اینکه ردای خلافت را بر تن کرد، وارد مسجد جامع دمشق شد و خطاب به مردم گفت که هر کسی بخواهد مرا امر به معروف و نهی از منکر کند، گردن او را خواهم زد. لذا امام سجاد(ع) در چنین شرایطی زندگی میکردند و با وجود چنین خفقانی در دعای ۴۸ صحیفه حاکمیت را رسماً غاصب اعلام میکنند.
بنابراین، با وجود خفقان شدید در زمان حیات امام سجاد(ع)، ایراد چنین سخنانی خطاب به حاکمیت امکانپذیر نبود؛ چراکه حاکمیتی در رأس امور بود که مورد تأیید امام سجاد(ع) نبود؛ اما اینکه چرا امام سجاد(ع) بیانات خود را در قالب دعا ایراد کردهاند، به این دلیل است که ایشان در وهله نخست اصرار دارند که جامعه با دعا انس بگیرد. البته منظور از جامعه لزوما جامعه زمان خود امام سجاد(ع) نیست و منظور جامعه مسلمین در تمام دوران است. اینکه این کتاب در زمان خود امام سجاد(ع) در جامعه رواج داشته، صحیح نیست و لذا اینکه گفته میشود امام سجاد(ع) به دلیل خفقان موجود، بیانات خود را در قالب دعا ارائه کردهاند نیز صحیح نیست، بلکه علت اصلی این موضوع این است که امام(ع) اصرار دارند که جامعه با دعا انس بگیرد. وقتی انسان دعا میکند، در واقع با زبان بیزبانی دو حقیقت مهم را فریاد میکند. اولین حقیقت اینکه انسانی که دعا میکند، به خدا عرضه میکند که دست من خالی است و اگر چیزی داشتم، از خدای متعال تقاضا نمیکردم و این نکته مصداق بارز ابراز فقر در برابر خداست. نکته بعدی اینکه انسان به محض اینکه دعا میکند، به خداوند متعال عرضه میدارد که تنها دارای عالم تو هستی! و اگر چنین نبود، کسی با دعا درب خانه تو نمیآمد و این نیز همان ابراز غنای علیالاطلاق خداست که خدا غنیترین موجود عالم است. این نکته نیز همان حقیقت آیه پانزدهم سوره فاطر است که خداوند متعال فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم! شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز ستوده است».
شاخصههای جامعهای که با دعا انس بگیرد چیست؟
این سؤال پیش میآید که چرا خداوند متعال اصرار دارد که این نکته را به مردم گوشزد کرده و مردم نیز این موضوع را بپذیرند و بدانند آن کسی که هیچ نیازی به دیگری ندارد، خداوند است. اگر انسان فقر خود را وجدان کرده و بپذیرد که فقیر است، در مقابل موجود غنی، فروتنانه و متواضعانه برخورد میکند. انسان در این مرحله در پاسخ به نفس اماره و در برابر شیطان اینگونه بیان میکند که من به فقر خود اقرار کرده و میدانم که تنها غنی عالم، خداست و برای اینکه فقر خود را جبران کنم، نیازمند به این موجود غنی هستم. اما ایمان انسان آرام آرام زیر سایه اطاعت از خداوند، رشد پیدا میکند و در مرحله بعدی از روی محبت به اطاعت خدا میپردازد. لذا اگر انسان با دعا انس بگیرد، نفس او به شعور رسیده و به فقر خود و غنای خداوند اقرار میکند. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «الدعا مخالعباده؛ دعا مغر عبدات است»؛ چراکه دعا انسان را در مسیر بندگی خداوند متعال قرار میدهد. یکی از دلایل اینکه امام سجاد(ع) صحیفه را در قالب دعا بیان کردهاند، این است که انسان با دعا در مسیر بندگی خدا قرار میگیرد. قرآن کریم نیز در سوره حمد از این مسیر با عنوان «صراط مستقیم» یاد میکند. همچنین، در آیه ۶۱ سوره یاسین نیز خداوند متعال اینگونه به انسانها میفرماید که صراط مستقیم در اطاعت از فرمان خداست. باید بدانیم که نفس انسان به راحتی از فرمان خداوند اطاعت نمیکند و زمانی به این اطاعت تن میدهد که بپذیرد به خداوند نیاز دارد. معمولاً نفس حاضر به ابراز فقر نیست و لذا دعا میتواند نفس را در این مسیر قرار دهد. بنابراین، جامعهای که با دعا انس بگیرد، عملا شعار بندگی خدا سر میدهد. درحقیقت انسان در طول مسیر زندگی خود میتواند با این ادبیات تمامی موانع را پشت سر گذارد. جامعهای که به این درک برسد که در محضر خداوند متعال فقیر است و غنی فقط خداست، تلاش میکند تا در برابر این قدرت لایزال فروتنانه برخورد کند.
خداوند متعال همواره به انسان گوشزد میکند که حد خود را بشناسد و بداند که در برابر خدا فقیر است. انسان باید به این فهم برسد که اگر خداوند متعال کوچکترین نیازهای او را برآورده نکند، نابود خواهد شد. در طول تاریخ بسیاری از انسانها در مقابل خداوند جبهه گرفتند و کار به جایی رسید که با خدا متکبرانه برخورد کردند. تمامی این گرفتاریها به این دلیل است که متأسفانه برخی از انسانها در مقابل خداوند فروتن نبوده و متکبرانه برخورد میکنند. لذا انس با دعا انسان را در مسیر بندگی خدا قرار میدهد.
نکته بعدی در رابطه با اهمیت صحیفه سجادیه و انس با آن این است که راه رسیدن به خدای متعال واضح و روشن است، یعنی اراده خدا بر این تعلق گرفته است که انبیای عظام را به رسالت برگزیند تا راه را به وضوح به مردم نشان دهند. وقتی خداوند متعال انبیا(ع) را فرستاد و راه را به وضوح به مردم نشان داد، این نکته ایجاد میشود که واضح بودن یک راه لزوماً به معنای هموار بودن آن نیست. خداوند متعال در آیه ۱۳۳ سوره آل عمران میفرمایند: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ؛ و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش به قدر آسمانها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده است، بشتابيد». در رابطه با مقوله سرعت گرفتن انسانها در این آیه شاید یکی از حکمتهایی که وجود دارد این باشد که مدت عمر انسان محدود است. از طرفی در روایات اسلامی دنیا به عنوان مزرعه آخرت معرفی شده و این بدان معناست که انسان مدت اندکی فرصت دارد تا در مزرعه دنیا کشت کند تا بتواند ابدیتی را که در پیش دارد، برداشت کند.
یکی از مسائلی که در این زمینه وجود دارد، این است که ممکن است انسان بخواهد در امور خود سرعت بگیرد اما موانع متعدد اجازه سرعت گرفتن به او نمیدهد. در آیه ششم سوره انشقاق، قرآن کریم انسان را «کادش» معرفی میکند. در این آیه آمده است: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ؛ اى انسان! حقا كه تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد». کادش به فردی گفته میشود که مسیری را با سعی، تلاش و مشقت طی میکند. پس مسیر انسان در زندگی هموار نیست. انسان در مسیر ناهموار عملاً نمیتواند سرعت بگیرد و برای رسیدن به مقصد و مقصود نیازمند دو عامل مهم نقشه راه و رفع موانع است. اگر انسان با صحیفه سجادیه انس داشته باشد، امام سجاد(ع) به عنوان یک معصوم راهبلد و در تراز ولی بزرگوار خدا، راه را به او نشان خواهد داد. انسان باید بداند که فرصت چندانی در این دنیا ندارد و برای رسیدن به سعادت نیازمند کسی است که بتواند راه را به او نشان دهد. بنابراین، کسی باید راه را به انسان نشان دهد که حرف اول و آخر او یکی باشد. در زیارت جامعه اینگونه نسبت به معصومین(ع) بیان میکنیم که فصلالخطاب نزد شماست. بنابراین، این منطقی است که ما نقشه راه را از کسی بگیریم که دارای عصمت است. انس با صحیفه سجادیه علاوه بر اینکه راه رسیدن به خدا و رضوان خدا که مقصد و مقصود است را به انسان نشان میدهد، به صورت همزمان موانع این راه را نیز هموار میکند. وقتی که راه هموار شد، انسان میتواند به خوبی در مسیر رسیدن به کمال و سعادت سرعت بگیرد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۲۲۶ نهجالبلاغه میفرمایند که این دنیا با بلایا پیچیده شده و دارای دستاندازهای متعدد است. حضرت امیر(ع) اشاره میکنند که این بلایا سرعت انسان را در راه رسیدن مقصود میکاهد و انسان باید با دعا و تضرع از این بلایا عبور کند. لذا اهمیت صحیفه سجادیه از این جهت که موانع راه را برای انسان هموار میکند، بسیار مهم است.
چه موانعی در مسیر انسان برای رسیدن به کمال وجود دارد؟
در یک بیان کلی دو مانع اصلی در مسیر انسان برای رسیدن به کمال وجود دارد. اولین مانع، نفس اماره درون انسان است که در روایات آمده است که دشمنترین دشمنان انسان، نفس درون خود انسان است. دومین مانع که نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ایفا میکند، شیطان خبیث است. انس با صحیفه سجادیه هر دوی این موانع را هموار میکند. یعنی صحیفه سجادیه ابتدا از این جهت که یک کتاب دعاست، این دو مانع را برطرف میکند و سپس، از این جهت که دارای بعد معارفی است، موانع را از بین میبرد. منظور از بعد معارفی صحیفه این است که کمک میکند تا انسان در جنگ با نفس اماره خود که همان جهاد اکبر است و نیز در جنگ با شیطان پیروز شود. البته انسان در میدان جنگ با جهاد نفس و جهاد با شیطان نیاز به یک فرمانده در تراز ولی بزرگوار خدا دارد که تک و پاتک دشمن را دقیقا شناخته و راه سعادت را به خوبی به انسان نشان دهد. بنابراین، اهمیت انس با صحیفه در این است که این کتاب علاوه بر اینکه راه را نشان میدهد، موانع را نیز هموار میکند.
باید بدانیم که صحیفه سجادیه از دو بعد ادعیهای و معارفی خود موانع نفس را هموار میکند. امام سجاد(ع) وارث کربلاست و صحیفه سجادیه به دنبال تربیت نیرو برای رکاب ولی بزرگوار خداست. لذا صحیفه سرتاسر مهدویت بوده و حلقه اتصال بین فاطمیت و مهدویت است. امام سجاد(ع) در دعای نهم صحیفه میفرماید: «اللَّهُمَّ وَ مَتَى وَقَفْنَا بَيْنَ نَقْصَيْنِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا ، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً، وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِي أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً؛ خدایا! هرگاه در ارتباط با دین یا دنیا، میان دو کاهش قرار گرفتیم؛ کاهش را بر دنیایمان که زودتر از دست میرود، وارد کن و توبه و انابه را در دینمان که بادوامتر است، قرار بده». همچنین، در ادامه این دعا آمده است: «وَ لَا تُخَلِّ فِي ذَلِكَ بَيْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِيَارِهَا، فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ، أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ؛و در این امور ما را میان نفوسمان و انتخابشان رها مکن؛ که نَفس انتخابکنندۀ باطل است، مگر آنکه تو در انتخاب حق توفیقش دهی و بسیار دستوردهنده به زشتی و بدی است، مگر آنکه رحمتش آری». اینکه نفس بر سر دوراهی، گزینه باطل را انتخاب میکند، مگر اینکه خداوند به انسان توفیق انتخاب صحیح دهد، نکات مهمی از دعا هستند که از سوی امام(ع) بدان اشاره شده است. در سه آیه آخر سوره تکویر اینگونه آمده است: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ/ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ/ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛ اين سخن بجز پندى براى عالميان نيست/ براى هر يک از شما كه خواهد به راه راست رود/ و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد شما نيز نخواهيد خواست» این آیات ضرورت دعا و ادعیه برای جلب رضایت الهی را به روشنی بیان میکند. طبق این آیات، برای اینکه قرآن به ذکر انسان تبدیل شود، نیازمند تأیید الهی است و تا زمانی که خدا نخواهد، قرآن ذکر کسی نمیشود. این بدان معناست که کار برای انسان ساده نیست و او برای این منظور نیازمند دعاست. در آیه ۲۴ سوره نجم آمده است: «أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّى/ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى؛ مگر انسان آنچه را آرزو كند دارد/ آن سرا و اين سرا از آن خداست». حضرت امیر(ع) در دعای کمیل اینگونه بیان میکند که خدایا! کسی را ببخش که جز دعا هیچ مالکیتی در این عالم ندارد. در آیات قرآن کریم آمده است: «قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ؛ بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم».
باید بدانیم که خداوند متعال براساس مهربانی خود انسان را درمییابد و رحمت خود را به او ارزانی میدارد. اما اینکه چرا خداوند متعال از انسان میخواهد که دعا کرده و هر چه میخواهد از خدا درخواست کند، به این دلیل است که نفس انسان زیر سایه دعا آرام میگیرد و فقر خود و غنای خدا را سرلوحه وجدان قرار میدهد. خداوند در مقام تربیت نفوس قرار دارد و لذا دعا کردن آنچنان مهم است که خداوند در قرآن تهدید کرده است. در آیه ۶۰ سوره غافر آمده است: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ؛ و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند، به زودى خوار در دوزخ درمىآيند» این تهدید الهی به این دلیل است که خداوند میخواهد تا انسان پای دعا و تواضع در محضر خدا نشسته و مسیر سعادت و صراط مستقیم را طی کند.
در دعای یازدهم صحیفه سجادیه که دعای عاقبتبخیری است، در انتهای دعا آمده است: «إِنَّكَ رَحِيمٌ بِمَنْ دَعَاكَ، وَ مُسْتَجِيبٌ لِمَنْ نَادَاكَ؛ مسلّماً تو نسبت به کسی که میخوانَدت، مهربانی؛ و نسبت به کسی که صدایت میزند، پاسخ دهندهای». انسان در مسیرهای دوراهی زندگی باید با دعا و استعانت از ذات پاک الهی به سمت حق حرکت کند. انسان به گونهای خلق شده است تا هر کاری که میخواهد بکند اما نفس او باید با دعا به راه مستقیم رفته و به سعادت برسد. به همین دلیل صحیفه سجادیه منبعی عظیم برای استعانت از درگاه الهی و رسیدن به سعادت است؛ چراکه امام سجاد(ع) که ولی خدا بر روی زمین است در این کتاب نورانی و در ادعیه خود صراط مستقیم را نشان داده و به انسان گوشزد میکند که برای رسیدن به خدا و سعادت اخروی باید دست دعا به سوی خدا بلند کند و عاقبتبخیری خود را از ذات لایزال الهی بخواهد.