تاريخ : یکشنبه 1404/1/31 تاریخ ایجاد:
مصاحبه شونده : معصومه ریعان
کد خبر: 77652
بررسی پیامدهای حدیث‌گرایی و از دست دادن مرجعیت قرآن

بررسی پیامدهای حدیث‌گرایی و از دست دادن مرجعیت قرآن

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه بوعلی سینا گفت: عوام‌‏گرایی و بسنده ‎کردن به فهم ظاهری قرآن کریم یکی از دلایل اقبال به روایات و مقاومت برای بازگشت به قرآن است. دایره مضامین روایات چنان نیست که بتوانند در هر زمان و مکان کارکرد داشته و خواننده را تحت تأثیر قرار دهند اما عوام از این طریقِ فهم سیراب می‌شوند و این مشرب تا زمانی که نوشنده دارد خواهد جوشید.

در طول تاریخ اندیشه اسلامی، قرآن به عنوان بنیادی‌ترین و اصیل‌ترین منبع دین اسلام شناخته شده است؛ قرآن راهنمای زندگی فردی و جمعی است اما با این حال در فرآیند شکل‌گیری فقه، کلام و سنت‌های دینی، نقش حدیث نیز روز‌به‌روز پررنگ‌تر شد تا جایی که در بسیاری از موارد، سنت و احادیث، نه تنها در کنار قرآن بلکه حتی در مقام تبیین، تفسیر و گاه تعدیل مفاد آن قرار گرفتند اما این غلبه تدریجی حدیث بر قرآن، زمینه‌ساز چالش‌های معرفتی و تفسیری فراوانی در ساحت دینی شد.
منتقدان این روند بر این باورند که جایگاه نخستینی و محوریت قرآن در عمل زیر سایه کثرت و گاه ناسازگاری احادیث قرار گرفته است؛ امری که می‌تواند به تحریف درک دینی، اولویت‌های ایمانی و حتی نادیده گرفتن پیام‌های روشن قرآنی بیانجامد.
خبرنگار ایکنا برای بررسی این موضوع گفت‌وگویی با معصومه ریعان، عضو هیئت‌ علمی دانشگاه بوعلی سینا انجام داده است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم؛

ایکنا ـ برخی معتقدند که حدیث و روایت جایگاه پررنگ‌تری نسبت به قرآن پیدا کرده است و حتی می‌توان از غلبه مرجعیت حدیث بر مرجعیت قرآن صحبت کرد، این در حالی است که همه می‌دانیم اهمیت و جایگاه قرآن با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست. نظر شما درباره مرجعیت قرآن چیست؟

باید به این سؤال از چند بعد پاسخ داد؛ دوران تفسیر نقلی قرآن اصولاً دوره کوتاه مدتی نبوده و در زمانی بسیار طولانی نزدیک به هزار سال، فهم قرآن تحت اختیار روایات بوده است و اصولاً بسیاری معتقد بودند تنها راه فهم قرآن، روایات است و ظهور اندیشه‌های اعتزال نو در مصر، هند، ایران، پاکستان و جهان عرب که رنسانسی در دو قرن اخیر در مقابله با این دیرینه فکری بود، در تقابل با افراط‎‌‌گرایی در تفسیر نقلی بوده است اما اینکه چرا مسلمانان در این دوره طولانی، فهم قرآن را از طریق روایات برگزیدند بخشی از آن نیازمند بررسی‎ تاریخ حدیث است.
آنچه ما در طول تاریخ روایات می‌‎بینیم پدیده تدوین از قرن دوم و تکثیر روایات و سپس فربه شدن متن‌های روایات و به ‏وجود آمدن کتب روایی اولیه تا کتب رسمی، کتب جامع و کتب دایرة‌المعارفی در بیش از هزار سال است. در ابتدا متن‌های کتب روایی ساده، روایات کوتاه و اغلب در حیطه‌‎های عملی و اعتقادی است اما با ظهور کتب رسمی حدیثی، متن‌ها فربه و مضامین روایات گسترده شده است و این ناظر به مطالب عدیده‌‎ای است.
ظهور جوامع روایی متأخر مانند جامع‌الاحادیث احمد عبدالجواد در اهل سنت و بحارالانوار در شیعه به فاصله یک قرن، نشان‌دهنده حضور گسترده روایات در کل تاریخ اندیشه مسلمانان است که حتی در قرن حاضر هم طرفداران بی‌شماری دارد و کتبی مانند «الجامع فی الاخبار» از محمدعلی شاه‌عبدالعظیمی، «جامع احادیث شیعه» از آیت‌اللّه بروجردی، «الحیاة» برادران حکیمی، «میزان الحکمه» آقای ری شهری و ....گواهی از اقبال عالمان مسلمان به روایات تا همین روزها دارد.
چرایی این توجهات پی‏‌درپی در گستره جهان اسلام به نیازمندی‌های حیات فکری مسلمانان و لزوم پاسخگویی به آن نیازهای عدیده نهفته است. نیازهایی از ابعاد اعتقادی، اخلاقی، شرعی و سطح عمل فردی تا داوری در قضاوت در محاکم رسمی، نیازهای حکومتی و ... این منابع را تولید و همواره با اقبال مواجه کرده است؛ بنابراین اکثر منابع روایی متعلق به عالمان بزرگ و رسمی بوده و حتی به درخواست بزرگان حکومت‌ها تدوین شده تا از طریق این منابع، گاه مشکلات شرعی افراد، گاه مبنای قوانین محاکم و گاه رفع نیاز از مشکلات حکومتی انجام پذیرد؛ زیرا مشخصاً متون سابق پاسخگوی حجم بالای نیازها نبوده و پیوسته منابع پیشینی به‌روزرسانی می‌‏شده است. از این روی، مراجعات مکرر به عالمان، جایگاه آنان را از حد معمول به مسندی رسمی تبدیل می‌‎کرد.
در قرن دوم که قرن تدوین است، ما (اهل سنت و شیعه) با یک انفجار نگارش مخصوصاً در بخش حدیث مواجهیم. ممکن است اکنون منابع مشهور روایی، مربوط به قرن سوم به بعد باشد ولی بنیان نگارش حدیث (به دلایل متعددی) در قرن دوم است و ما هنوز هم مرزوق به روایات این قرن هستیم. از نظر من تابعیت فهم قرآن از روایات هم از همین قرن آغاز شد زیرا برخی سؤالات و نیازمندی‌ها در فهم قرآن هم به این مراجع حواله می‎شد و به همان ترتیب که کتب روایی در احکام و اخلاقیات و کلام و ... فربه‌تر شد ارجاعات عالمان در فهم قرآن به روایات نیز گسترده‌تر شد؛ زیرا اساساً محدثان به‌خصوص در قرن سوم بر مسندی تکیه زده بودند که خود را مرجع رسمی همه مسائل دینی می‌دانستند و به فراخور موضوعات و سؤالات به قرآن و تفسیر نیز نزدیک می‌‎شدند. این در حالی است که در قرن اول فهم قرآن تابع چنین روندی نبود و حتی احکام شرعی هم از قرآن استخراج می‌شد.
یکی دیگر از دلایل اقبال به تفسیر روایی، نیازمندی برخی از آیات به شأن نزول، تعیین برخی مصادیق در ذیل آیات و یا توجهات عاطفی مردم و میل عوام به قصص قرآنی بود که باعث پرورش قصاص و روند رو به رشد راویان جاعل و وضاع شد. در کنار آنکه گستردگی فرق اسلامی در جنبه‌های عقیدتی (کلامی)، فقهی و سیاسی و ... تمسک این گروه‌‎ها را در تائید خود و تخطئه گروه‌‏های رقیب، به سمت تائید از ناحیه روایات می‌کشاند و بازار روایات را داغ می‌‎کرد.
البته این تحلیل به معنای آن نیست که همه روایات از دامن جاعلان برکشیدند ولی در عین حال گستردگی فنون حدیث‌‏پژوهی از قرن سوم به این معناست که سره و ناسره در روایات تا حدی است که نام‌های متنوع کتب علوم حدیثی و رجالی و ... بیانگر این دغدغه‏‌مندی است تا آنجا که حتی نام کتاب‌های روایی در قرن سوم هم تغییر کرد و به «صحیح» تمایل پیدا کرد و خود جامعان صحاح اقرار می‌‎کردند این روایات را از بین صدها هزار حدیث، جمع کرده و آنها را صحیح دانسته‌‎اند در حالی که مجدداً در همین صحاح هم برخی روایات خلاف عقل، خلاف تاریخ و تجربه انسانی، خلاف سنت پیامبر(ص) و ... بسیار است.
در کتب شیعه هم که اکثراً از قرن سوم به بعد برای ما باقی مانده است همین آسیب‌ها دیده می‌شود و خود جامعان‌روایی اقرار می‌‏کنند که این روایات گردآوری شده را صحیح دانسته‌اند و بعدها هم کتب متأخر روایی، همه در جهت شناخت صحیح از غیر آن در جهان اسلام تدوین شدند.
بنابراین مرجعیت محدثان و فقیهانی که از روایات، حکم شرعی استخراج می‌کردند در چند قرن اول اسلامی بسیار گسترده‌‎تر از مرجعیت حکیمان، عرفا، متکلمان، و ... بوده است حتی قرّاء قرآن هم به حسب روایت از شیوخ خود، قرائات را رواج دادند و آنها همچنان در اختلافی گسترده بودند که از میان همه آنها در قرن چهارم، هفت نفر با ۱۴ روایت گزینش شد تا این هرج و مرج روایی قرائات را محدود کنند که ما آنها را به نام قرّاء سبعه می‌شناسیم.
تقریباً در اهل سنت و شیعه، تا قرن پنجم منابع روایی تکمیل شدند اما تدوین کتب تفسیر نقلی تا قرن ۱۲ حیات جدی داشت. بیش از ۴۰ تفسیر از سه قرن اول باقی مانده که اکثراً تفسیر نقلی است. تفاسیر عکرمه، مجاهد، ابوحمزه ثمالی، ابان بن تغلب، فضیل بن یسار، بطائنی، واقدی، فرّآء، یقطینی، ابن همام، ابن فضال، ابن محبوب، تفسیر منسوب به امام صادق(ع)، تفسیر منسوب به امام باقر(ع)، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، و... و از قرن چهارم به بعد این تفاسیر با تعداد بالا و مجلدات بیشتر هنوز در دسترس است و مکرراً مورد ارجاع قرار می‌گیرند. نمونه‏‌های آن تفسیر طبری، ابن ابی حاتم، حسکانی، ثعلبی، ابن جوزی، بغدادی، سیوطی، آل سعدی در اهل سنت و در شیعه تفسیر فرات کوفی، عیاشی، احمد بن طاووس، استرآبادی، ملافتح الله، بحرانی، فیض کاشانی، هویزی، شبّر و ... هستند.
البته سیر تدوین، انگیزه مدونان و روش‌شناسی این کتب عمدتاً متفاوت است ولی محصول همگی آنها، ارجاع فهم قرآن به روایات است و این یعنی عرضه قرآن به روایات در حالی که همین نحوه ارجاع، با نص سخن خود معصومان در تضاد است. هم رسول خدا(ص) و هم ائمه(ع) در تشخیص صحت روایات، قائل به عرضه روایات به قرآن بودند. خود پیامبر(ص) فرموده است «مردم؛ دروغ‌پردازان بر من فراوان شده‌اند، هرکه عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاهش آتش است.» و فرموده «هنگامی که سخنی از من به شما رسید، آن را بر کتاب خدا و عقلتان عرضه کنید. پس اگر موافق این دو بود، بپذیرید وگرنه آن را به دیوار بزنید.» با همین دقت امام باقر(ع) می‌فرماید «هنگامی که برای شما حدیثی از ما رسید اگر بر آن یک یا دو شاهد از کتاب خدا یافتید آن را اخذ کنید وگرنه درباره آن توقف کنید، سپس آن را به ما بازگردانید تا آن را برای شما روشن کنیم».
امام صادق(ع) ‎فرمودند «آنچه مخالف قرآن است را ترک کنید» و «حدیثی را به نام ما قبول نکنید، مگر اینکه موافق قرآن و سنّت باشد، یا شاهدی از احادیث گذشته ما بر آن بیابید». پس خود معصومان قائل به عرضه روایات بر قرآن هستند و ملاک در فهم روایت به موافقت آن روایات با قرآن برمی‌‎گردد. حال اینکه معنای عرضه چیست البته به تفاوت برداشت می‌شود ولی معنای عام آن نپذیرفتن هر روایتی است.
یکی دیگر از دلایل تاریخی گرایش به روایات در فهم قرآن ظهور اخباریون به عنوان یک صنف فکری است. سلطه مکتب اهل حدیث بغداد و تسلط افکار افرادی مانند ابن حنبل و بعدها ابن تیمیه بر اهل سنت و اکنون سلفی‏‌های معاصر، که فهم قرآن را از درون سنت جست‌وجو می‌کنند بر جهان اسلام در دوره طولانی‌ غیر قابل انکار است. همینطور رشد اخباری‌گری در شیعه که در برخی دوران رسمیت حکومتی هم داشتند قابل تأمل است. از قرن چهارم همزمان با تدوین جوامع روایی شیعه اینها مطرح شدند و در حکومت صفویه رشد بی‌رویه و سلطه مطلقه داشتند و در دوران قاجار ادامه یافتند و تا اکنون هم وجود دارند. گرچه برخی از آنها متعادل هم بودند اما باز هم محصول فکری همه اینها، عبور فهم قرآن از درون روایات است.
گرچه نیازمندی قرآن به روایات در فهم مواردی مانند مصادیق برخی آیات، زمان، مکان و دلایل نزول و موارد معدود دیگر قطعی و اجتناب ناپذیر است و نمی‎توان از آنها عدول کرد؛ حتی برخی روایات افق دید خواننده قرآن در فهم آیات را متفاوت می‌کنند و برخی آیات از زبان روایات به‏ وضوح معنا می‎یابند اما نمی‌‏توان تمام آیات قرآن را به روایات سپرد. آسیب‌شناسی فهم قرآن از روایات در بسیاری از کتب علوم قرآنی ذکر شده و  پیامدهای حدیث‌گرایی و از دست دادن مرجعیت قرآن در آنها آمده است.

ایکنا ـ پیامدهای حدیث‌گرایی و از دست رفتن مرجعیت قرآن چیست؟

پاسخ این سؤال را از زبان یکی از متفکران عرب می‌گویم؛ آقای جورج طرابیشی کتابی دارد به نام «از اسلام قرآن تا اسلام حدیث»، که سال ۲۰۱۰ منتشر شده است. وی گرچه مسیحی است و نظریه عدم جهان شمولی رسالت پیامبر اسلام(ص) را در این کتاب مطرح کرده است (که محل بحث است و جای آن فعلاً در اینجا نیست) ولی به عنوان یک عرب زبان به خوبی به این دو نگرش پرداخته و مواردی را متذکر شده که قابل تأمل است. گرچه او می‌‏خواهد به این سؤال پاسخ دهد که علت به حاشیه رفتن فلسفه و علوم عقلی در سنت عربی اسلامی چیست؟ اما پاسخش بخشی از مسئله جهان اسلام در فهم قرآن است.
یکی از واژگانی که طرابیشی خلق کرده استقالة العقل، یا بازنشستگی عقل در جهان عرب یا جهان اسلام است. او معتقد است در جهان اسلام در یک دوره‎ای عقلانیت حضور دارد ولی بعد از آن از کار افتاده است. او علت این اتفاق را درون دینی میِ‌‎داند و با عنوان سیطره حدیث‎‌گرایی و برجسته شدن نقل و سیطره ایدئولوژیک حدیث بر قرآن عنوان می‌‏کند و ادامه آن را مخاطره‌آمیز دانسته و معتقد است اگر این سلطه پایانی نداشته باشد باید منتظر قرون وسطای دیگری در جهان عرب باشیم.
از نظر طرابیشی فاتحان مسلمان با قرآن وارد سرزمین‌‏های جدید شدند اما نوکیشان مسلمان و نخبگان سرزمین‌های تازه فتح شده با ساختن علوم حدیث داعیه‌دار اسلام جدیدی شدند که همت آنان در جمع‌آوری حدیث بود و علوم متعلق به آن را برساختند. افرادی نیز مانند شافعی، حدیث و سنت پیامبر(ص) را از نظر ارزش، هم سنگ قرآن قرار دادند و آن را وحی غیر نازل شده نامیدند. از نظر طرابیشی، پروژه شافعی در میدان دادن به علوم حدیث و دوری از قرآن، قربانی بزرگی به نام عقل و عقلانیت در تشریع، فهم و تولید الهیات اسلامی داشته است.
همچنین افرادی مانند ابن حنبل، ابو حنیفه، مالک بن انس، ابن حزم و... در نهادینه کردن علوم حدیث و عقب راندن عقل‌گرایی در جهان اسلام نقش بزرگی ایفا کردند و عقب‏گرد در جهان اسلام را مدیریت کردند. او می‌گوید این افراد فقط عقلانیت تخریجی داشتند. یعنی فقط به فرایند ارزش‏گذاری و اعتبار سنجی روایت توجه کردند و نه فقط آنها حتی متکلمان مسلمان مانند ابن قتیبه، حازمی، شعرانی و ... هم علیرغم تفاوت در مبانی استخراجی‏‌شان از حدیث در نهایت همان راه را رفتند و مدارس خود را با نگهداری از روایات اعتبار دادند و مدیریت کردند.
علاوه بر این رویدادهای درون دینی، طرابیشی به مسئله کلامی بحث عدم خلق قرآن و دوره محنت در زمان متوکل پرداخته و پشتوانه حمایت سیاسی حکومتی را در تولید دانش حدیثی و پیدایش چرخه عدم تولید دانش در جهان اسلام تا ده قرن مؤثر دانسته و می‌‎گوید مسلمانان در دور باطلی درگیر شدند که تاکنون نیز نتوانسته‏‌اند از آن خارج شوند. به نظر طرابیشی، از زمان متوکل تاکنون تمام راه‌های منتهی به تفکر اعتزالی به سود اهل حدیث مسدود شده است و با این تحول بنیادین، قدرت دینی در جهان اسلام را به دست سلفیان تندرو و متعصبی افتاده که هرگونه نوآوری را بدعت می‌دانند و هیچ گونه استقلالی برای عقل در منظومه دانش اسلامی قائل نیستند.
فارغ از آنکه چه انتقاداتی به طرح‎واره طرابیشی در این کتاب وارد است اما نتیجه‌ای که او می‎گیرد با مستندات تاریخی همراهی دارد و آن این است که یکی از نتایج خطرناک این تقدیم حدیث بر قرآن، به محاق رفتن گفتمان قرآن‌محور بوده است. چون قرآن و تمام ظرفیت قابل تفسیر و تأویلش، ذیل سلطه حدیث‎گرایی به حاشیه رفت و نتوانست نقش خود را به مثابه یک منبع معرفتی ایفا کند.

ایکنا ـ با توجه به غیرقابل استناد بودن بسیاری از احادیث به دلیل ضعف سند و اعتبارشان چرا باز هم بسیاری اصرار دارند که در تبلیغ دین از احادیث به جای آیات قرآن استفاده کنند؟ و چرا مقاومت‌هایی برای بازگشت به قرآن وجود دارد؟

عوام‌‏گرایی و بسنده‎ کردن به فهم ظاهری قرآن کریم یکی از دلایل اقبال به روایات و مقاومت برای بازگشت به قرآن است. دایره مضامین روایات چنان نیست که بتوانند در هر زمان و مکان کارکرد داشته و خواننده را تحت تأثیر قرار دهند اما عوام از این طریقِ فهم سیراب می‌شوند و این مشرب تا زمانی که نوشنده دارد خواهد جوشید. به علاوه که فهم قرآن، مستلزم اندیشه، تفکر و کاوش است و اندیشیدن امری پیچیده و گاه به غایت صعب است.
بسیاری از مسلمانان در دوران طولانی تاریخ خود، قرآن را برای تعویذ، درمان دردهای روحی، فیزیکی، برون‌رفت از رنج حیات و تسکین آلام زندگی به‏کار برده‎اند و کندنِ اینگونه برداشت از ذهنیت تاریخیِ بسیاری از مسلمانان در هند، پاکستان، افغانستان و خاورمیانه که همیشه درگیر فقر، جنگ، بی‌عدالتی و رنج مضاعف بود‎‌ه‌اند بسیار سخت است بنابراین آنچه آنان را به مقصود می‏‌رساند برخی از روایات، ادعیه، توسل و تمسک به قبور و مشاهد و زیارات، همراه داشتن نمادین آیاتی از قرآن و حضور این کتاب در شرایط خاصی از زندگی آنهاست تا بتوانند به دردهای خود التیام دهند یا زندگی فردی‌شان را رونق ببخشند.
روحانیون سنتی و عوام‌زده هم از چنین اندیشه‌‏هایی می‌توانند درآمدزایی کرده و محل توجه قرار گیرند و لذا نیازی به اندیشه بر عمق معانی نمی‌بینند و نشانیِ فهم قرآن را در دانش افزون‌تر نخواهند داد. به علاوه که سلطه سیاسی بر مسلمانان با بازدارندگی ایشان از معنای غنی قرآن امکان‏‌پذیر است و امروزه ایدئولوژیک کردن دین، این کارکرد را برای بسیاری از حاکمیت‌‏ها فراهم کرده و بر غنای روایات افزوده است.

ایکنا ـ آیا برای فهم درک و ارتباط با قرآن نیازمند به متخصص و مفسر هستیم یا هر فرد، نسبت به فهم و درک خود می‌تواند از این متن بهره ببرد؟

این سؤالی دقیق و به غایت دشوار است. به هر طرف این سؤال پاسخ مثبت دهیم صدمه‌‏ای به طرف دیگر وارد کرده‌‎ایم. از نظر من قرآن کریم می‌تواند برای همه افراد از مؤمن عادی تا متخصص پژوهشگر فهم‌پذیر باشد. قطعاً داعیه خود قرآن سهلٌ یسیر بودن است. مرحوم علامه طباطبایی در کتاب قرآن و اسلام چند دلیل برای فهم همگانی قرآن آورده است؛ اول اینکه خود خداوند در آیه دو یوسف و آیه سه زخرف فرموده «ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم و این به آن خاطر بود که انسان‌ها در آن تعقل کنند.» این به آن معناست که قرآن در قالب زبان بشری آمده و  فهم آن توسط انسان فراهم است
دومین دلیل آن است که عموم انسان‌ها در قرآن کریم از مؤمن، کافر و منکر مورد خطاب هستند و با آنها احتجاج شده است. پس اگر مخاطبان این آیات هیچ‌گونه شناخت و فهمی از این آیات نداشته باشند لغویت لازم می‌آید و لغویت در فعل الهی محال است. سومین دلیل علامه، آیاتی است که انسان را به تدبر دعوت کرده است؛ یعنی آیات ۲۹ سوره ص، ۲۴ سوره محمد، ۸۲ سوره نساء. از نظر علامه دلالت آیه‌ها بر این است که قرآن تدبر را که خاصیت تفهم دارد می‌پذیرد و تدبر هم اختلافات آیات را که در نظر سطحی و ابتدایی پیش می‌آید حل می‌کند. پس اگر آیات در معانی خودشان ظهوری نداشتند تأمل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها به‌واسطه تأمل و تدبر معنی نداشت؛ بنابراین اگر آیات قرآن برای بشر قابل فهم نبود دستور به تدبر و تفکر در آیات لغو و بیهوده بود.
چهارمین دلیل ایشان برای ادعای هدایت‌گری، در خود قرآن آمده است که می‌فرماید «هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‌ وَ الْفُرْقان» یعنی هدایت برای همه شنوندگان قرآن فراهم است. ایشان از همین آیه استدلال کرده‌اند که اولاً هدایت‌گر بودن متفرع بر فهمیدن است. اگر قانونی برای روشن کردن راه است و مخاطبان آن را نفهمند، چگونه می‌تواند به عنوان راهنما شناخته شود؟ ثانیاً وقتی خداوند می‌‎‌فرماید «هدی للناس» این عبارت اطلاق دارد و هدایت در همه زمینه‏‌هایی که مربوط به بشر است را دربرمی‌‎گیرد که از جمله مهم‌ترین آنها فهم خود قرآن است.
دلیل آخر علامه توصیف نور در قرآن است که فرموده «أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً» و «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين». علامه می‌گوید نور، آن چیزی است که خود روشن است و اطراف خود را روشن می‌کند یعنی «ظاهر بذاته مظهر بغیره» است. پس اگر قرآن چنین است پس باید قابل فهم باشد و در آخر با تمسک به روایت امام باقر(ع) که می‌فرماید «مَنْ زَعَمَ أَنَّ كِتَابَ اللَّهِ مُبْهَمٌ فَقَدْ هَلَكَ»، علامه نتیجه می‌گیرد این کتاب به همگان تعلق دارد و برای همه مردم قابل فهم است.
اما قرآن روی دیگری هم دارد که نیازمند متخصص و کارشناس فهم زبان و درک متن مقدس است. چنانکه عابد الجابری در کتاب فهم قرآن حکیم، می‌‎گوید چون قرآن محصول یک فرایند است و در مکه و مدینه شکل گرفته، پس باید فهم قرآن براساس این واقعیات انجام بپذیرد و قطعاً روایات اسباب نزول برای فهم مخاطب به تنهایی کفایت نمی‌‏کند لذا باید برای فهم قرآن تمام دوره ۲۳ سال فراز و نشیب دعوت پیامبر(ص) فهم شود.
از نظر جابری برای فهم تخصصی قرآن کریم باید دو اصل فهم قرآن «معاصر با خود» و فهم قرآن «معاصر با ما» اتفاق بیافتد. خود الجابری در این کتاب به این سو رفته که در جایگاه یک مخاطب قرآن از شرایط نزول وحی در جای جای قرآن برداشت‌های معاصر با مخاطب اولیه را دریابد و سپس به عنوان انسان امروزی و معاصر فهم خود از آیات را تبیین کند.
قرآن امروز از نظر من به عنوان یک متن مقدس می‌تواند دارای برداشت‌های متعدد باشد. این متن شفاهی و شنیداری که بعدها به متن مکتوب تبدیل شد از صوت شنیداری آن تا پرداختن به لایه‌‏های میانی آن دارای اثربخشی و معنادهی است به سان اقیانوسی وسیع که می‌‏توان در هر شرایطی از آن بهره گرفت، صدای آب روح‏‌بخش است چنانکه شنیدن آوای قرآن روح بخش است.
لازمه درک عمق اقیانوس توان شناگری و درک از شرایط محتوای سطح اقیانوس و دانش لازم برای کاوش در عمق آن است و برای فرو رفتن در اعماق این کتاب لازم است؛ بنابراین از سطح تا عمق این کتب، همه را مرزوق به لطافت و زیبایی تا دریافت‌های روحانی و معنوی، تا شناخت ابعاد زبان شناختی و رموز عرفانی و باطنی و ... می‌‎کند.

ایکنا ـ برای احیای مراجعت به قرآن چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنید تا با قرآن مأنوس شویم و به مطالب آن بیندیشیم و آن را به کار ببریم؟ چه گام‌های علمی فرهنگی و آموزشی می‌توان در این راستا برداشت؟

از نظر من قرآن لازم است در محیط‌‏های آزاد از دسترسی متنسکان و متحجران، آموزش داده شود. به مثابه یک فن و علم با آن مواجه شویم و از تعصب بر آنچه مشهور و رسمی است دست برداریم تا بتوانیم در مورد آن بحث کنیم. علاوه بر اینکه لازم است شناخت قرآن از خانه‎های مسلمانان آغاز شود و آشنایی با آن در محیط‌‏های عاطفی و اخلاقی باشد و برای هر سن و قشری به شکل خاص آموزش داده شود.
لازم نیست کودکان در جریان همه محتوای قرآن باشند زیرا برای آنان درک ذبح اسماعیل توسط پدرش رعب‌آور است یا آیات عذاب و معاد، جان آنان را خراش می‌دهد. از طرف دیگر در محیط‌‏های علمی چه سنتی و چه دانشگاهی، هر نوع مطالعه‏ علمی بر قرآن مورد اعتنا باشد و از زوایای مختلف مورد واکاوی قرار گیرد.
ورود قرآن به عنوان درس در حوزه‏‌های علمیه بیش از هرجای دیگری لازم است و البته همه مسلمانان برای شناخت قرآن لازم است دست از عناد و لجاجت ایدئولوژیک برداشته و در محیط‎‌های تقریب المذاهبی و در عین حال آکادمیک با روش‌شناسی‌های نوین علمی واکاوی شود در عین اینکه در فهم عموم مردم از قرآن و بهره‌مندی معنوی از آن نیز نباید مانعی انجام داد اما به شدت لازم است از قرآن فروشی شیادان که دعا و جادو و سحر و... را مبنای درآمدزایی خود کرده و قرآن را تا سطح درک عوامانه خود تنزل داده و بهای آن را به کسب و کار دنیایی خود تقلیل داده‌‎اند هم جلوگیری به عمل آورد.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :