رئیس مرکز پژوهشهای اسلامی مؤسسه آموزش عالی معصومیه(س) خواهران، گفت: تصور دوگانگی و تقابل مرجعیت حدیث و مرجعیت قرآن به این معنا که یکی در مقابل دیگری باشد تصوری غیر موجه و باطل است.
دو جریان اخباریگری و قرآنبسندگی در ادوار مختلف تاریخ اسلام باعث بروز مسائلی در فهم دین شده است و فتاوایی از نتیجه این تفکرات برخاسته که تبعات اجتماعی به همراه داشته است و اکنون نیز کماکان تاثیر جریان اخباری بر سیاستهای دینی و فرهنگی قابل مشاهده است.
خبرنگار ایکنا درباره تضعیف مرجعیت قرآن و رواج حدیثگرایی و استناد به احادیث ضعیف با الهام خاضعینیا؛ رئیس مرکز پژوهشهای اسلامی مؤسسه آموزش عالی معصومیه(س) خواهران، در اینباره گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانیم؛
این روزها به نظر میرسد حدیث و روایت جایگاه پررنگتری به نسبت قرآن پیدا کرده است و حتی میتوان از غلبه مرجعیت حدیث بر قرآن صحبت کرد، تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
در پاسخ به این سؤال لازم است ابتدا به دو جریان افراطی در این زمینه اشاره شود؛ جریان اول قرآنبسندگی است؛ طرفداران این جریان معتقدند که قرآن به تنهایی برای هدایت انسان و بیان تمام احکام و اصول دین کافی است. آنها بر این باورند که نیازی به مراجعه به حدیث و سنت برای فهم دین نیست.
جریان دوم حدیثبسندگی است؛ حدیثبسندگی به معنای تکیه و اعتماد صرف بر احادیث و روایات در فهم آیات قرآن و آموزههای دینی است. پیروان این جریان، قرآن را برای همگان قابل فهم ندانسته و از مراجعه مستقیم به آن پرهیز میکنند. آنان معتقدند که قرآن به تنهایی برای فهم دین کافی نیست؛ بنابراین در شناخت معارف دین، تنها باید به سنت و حدیث مراجعه کرد و هرگونه بحث عقلانی و تفسیر و تأویل را در این خصوص رد میکنند. آنها فقط آیاتی از قرآن را میپذیرند که حدیث یا روایتی درباره آن وجود داشته باشد. این تفکر باعث محجوریت قرآن شده است. اگر چه تفکر اکتفا به احادیث (حدیثبسندگی) در طول تاریخ دستخوش فراز و فرود بوده، اما در چند قرن اخیر بار دیگر قوت گرفته است.
توجه داشته باشید اگر گفته شود که حدیثبسندگی به معنای بی نیازی مطلق از قرآن است؛ به این معنا که با وجود حدیث، هیچگونه نیازی به مراجعه به کتابالله نیست؛ این تفکر، به استناد حدیث ثقلین (کتاب الله و عترتی) و دیگر دلایل نقلی و عقلی، باطل محض است و اگر مراد این است که ما در فهم حتی ظواهر کتاب، محتاج به احادیثیم و بدون حدیث حق نداریم حتی به ظواهر کتاب عمل کنیم، چنانچه این تفکر به اخباریون نسبت داده شده، این مطلب در مباحث مربوط به حجیت ظواهر، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است؛ اما اگر مراد عدم جواز عمل به متشابهات قرآنی بدون استمداد از احادیث و نیز تفسیر آیات قرآن بدون تکیه و اعتماد به اخبار معصومین(ع) باشد؛ دیدگاه قابل توجیهی است.
بنابراین نظریه مورد قبول این است که مرجعیت حدیث در تعارض و تنافی با مرجعیت قرآن نیست بلکه مرجعیت حدیث در واقع تثبیت مرجعیت قرآن است؛ از این جهت که احادیث اهل بیت(ع)، تفسیر بطون قرآن است و هر چه آنان میفرمایند، بیان معارف قرآن است که برای غیر آنان قابل فهم و درک نیست. بنابراین نظریه مرجعیت حدیث در واقع تثبیت مرجعیت قرآن است. در نتیجه تصور دوگانگی و تقابل مرجعیت حدیث و مرجعیت قرآن به این معنا که یکی در مقابل دیگری باشد تصوری غیر موجه و باطل است.
شما نسبت قرآن و حدیث و جایگاه این دو را در معارف اسلامی چگونه میبینید؟ یعنی اولویت با کدام است و دیگری چه نقشی در این میان دارد؟
مستحضرید که در اسلام، قرآن کریم بهعنوان کلام خدا و منبع اصلی احکام و آموزههای دینی شناخته میشود. از مهمترین ویژگی های قرآن، تحریف ناپذیری آن است. از طرفی احادیث و روایات به عنوان سیره و سنت پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)، در فهم و تفسیر آیات قرآن و کاربرد احکام آن مؤثرند. بنابراین جایگاه احادیث نسبت به قرآن، جایگاه تبیین و تشریح است. یعنی قرآن معمولا اصول و مبانی را بیان میکند و احادیث به توضیح و تفسیر این اصول، بیان جزئیات و ارائه راهکارهای عملی میپردازند. به عبارت دیگر، احادیث در مقام بیان مصادیق احکام قرآنیاند.
با این حال، احادیث نمیتوانند با قرآن در تضاد باشند. اگر روایتی با قرآن مغایرت داشته باشد، آن روایت مردود شناخته میشود و اعتبار خود را از دست میدهد. چرا که قرآن تحریف ناپذیر است؛ اما در مورد روایات این ویژگی وجود ندارد و میبینیم به دلایل مختلف، برخی روایات جعلی است و اسرائیلیات در آنها راه پیدا کرده است. پس قرآن بهعنوان منبع اصلی و حاکم و احادیث معتبر بهعنوان مبیّن و مفسّر آن مطرحاند. احادیث در فهم و کاربرد قرآن بسیار مهم هستند اما هیچگاه نمیتوانند جایگاه قرآن را زیر سؤال ببرد یا با آن در تضاد باشند.
همان طور که گفتید بخشی از احادیث به دلایلی غیرقابل استناد هستند؛ فکر میکنید با این شرایط چرا برخی اصرار دارند که در تبلیغ دین بیشتر از احادیث به جای آیات استفاده کنند؟
در این زمینه باید گفت به طور کلی احادیثی که ضعف سندی و دلالی دارند، تخصصا از مرجع بودن خارج هستند و قابل استناد نیستند؛ چون بنا نیست اخبار ضعیفالسند و الدلاله مرجع ما باشند و علمای ما هم به این نوع از احادیث عمل نکردهاند. حال ممکن است استفاده از این روش ناصحیح توسط افرادی صورت بگیرد. این بهرهبرداری ناشی از گرایشهای سیاسی و یا برداشتهای نادرست یا شخصی از گزارههای دینی است که هر کدام از آنها که باشد قابل قبول نیست.
مثلا برخی به دلیل تقلید کورکورانه از سنتها و باورهای غلط، از رجوع به قرآن و فهم صحیح خودداری میکنند. این افراد به دلیل تعصبات قومی و مذهبی، از پذیرش دیدگاههای جدید و مبتنی بر قرآن خودداری میکنند. در حقیقت بسیاری از این افراد به دلیل سطحینگری و عدم تفکر عمیق، از پذیرش دیدگاههای جدید و مبتنی بر تفسیر صحیح قرآن، که ممکن است منجر به چالش کشیدن باورهای دیرینه آنها شود، خودداری میکنند و برای اینکه تفکر خود را توجیه کنند، به احادیثی ضعیف تمسک میکنند.
گاهی نیز افراد برای رسیدن به قدرت و حفظ منافع خود، سعی میکنند با استفاده از احادیث جعلی و غیر معتبر، بدون توجه به تفسیر صحیح آیات قرآن، دین را به گونهای ترویج کنند که با منافعشان سازگار باشد. این گروه از ترویج تفسیرهای دیگر که منافع آنها را به خطر میاندازد، جلوگیری میکنند؛ بنابراین برایشان فرقی ندارد روایتی که به کار میبرند معتبر است یا نامعتبر.
آیا برای فهم، درک و ارتباط با قرآن نیازمند به متخصص و مفسر هستیم یا هر فرد، نسبت به فهم و درک خود میتواند از این متن الهی بهره ببرد؟
تردیدی نیست که استفاده از آرای مفسران و متخصصان دین در فهم عمیق و دقیق آیات قرآن بسیار مفید و در اغلب موارد ضروری است؛ اما این به معنای آن نیست که هر فرد به طور مستقل نمیتواند از قرآن بهره ببرد. در واقع، قرآن برای همه مردم نازل شده و فهم و ارتباط با آن، یک حق و فرصت برای همه است. قرآن «تبیان لکل شیء» است. اما، این دو رویکرد (نیاز به مفسر و متخصص برای تفسیر قرآن و بهرهگیری مستقیم همه افراد از قرآن)، مکمل یکدیگرند نه جایگزین.
برای تبیین این بحث لازم است به مقدمهای در این مورد اشاره شود؛ به استناد خود قرآن و روایات معتبر معصومین(ع)، آیات قرآن دارای ظهر و بطناند. یعنی قرآن کریم دارای سطوح متفاوتی از معنا و تفسیر است. در حقیقت مفهوم «ظهر و بطن قرآن» به وجود سطوح متعدد معنایی در متن قرآن اشاره دارد. سطح ظاهری قرآن، شامل معنای لغوی، ساختار دستوری و بافت تاریخی است. این سطح از معنای آیات، به سادگی و با فراگیری یکسری منابع آموزشی قابل دستیابی است؛ اما سطح باطنی قرآن، که شامل معانی رمزی، استعاری و تفسیرهای عمیقتر و چندلایه است؛ نیازمند شناخت دانشهای مختلف مانند فلسفه، عرفان و علوم بلاغی و دیگر علوم مرتبط است که دستیابی به آن برای همگان مقدور نیست.
در نهایت میتوان گفت که هر فرد، با تلاش شخصی و استفاده از منابع آموزشی، میتواند به درک قابل قبولی از قرآن دست یابد. اما استفاده از دانش و راهنمایی مفسران و متخصصان، میتواند در فهم عمیقتر، دقیقتر و جامعتر قرآن بسیار مؤثر باشد. بنابراین عمل به ظواهر محکمات قرآن از باب حجیت ظواهر قرآن نیاز به مراجعه به مفسر و متخصص ندارد اما در مورد غیر ظواهر از جمله متشابهات باید به مفسر و متخصص مراجعه کرد.
برای احیای مرجعیت قرآن چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟ چه گامهایی میتوان برای بازگشت به قرآن و در صدر قرار دادن آن برداشت؟
در این خصوص مایلم ابتدا به یکی از ویژگیهای منحصر به فرد قرآن یعنی مرجعیت علمی آن اشاره کنم. خداوند متعال، قرآن کریم را به عنوان آخرین مرجع معرفت و هدایت بشر در همه ابعاد زندگی او نازل کرده و تمسک به آن را وسیله نجات از گمراهی انسانها دانسته است. مرجعیّت علمی قرآن کریم یعنی اثرگذاری معنادار قرآن بر همه دانشها است. این اثرگذاری به گونههای مختلف و در عرصههای گوناگون دانشی، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، جاری و ساری است. ویژگیهای دیگر قرآن مانند؛ جامعیت، جاودانگی و پاسخگو بودن قرآن کریم به نیازهای اساسی انسان و جامعه معاصر، مرجعیت علمی قرآن را ثابت میکند.
از این رو قرآن به عنوان هدایتگر برای همه انسانها «یَهدِی لِلَّتِی هِیَ اَقوَم»(آیه ۹ / اسرا) است و از جمله هدایتگریها، پاسخگویی به همه نیازهای بشر است و همچنین قرآن به عنوان فصل الخطاب «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»(آیات ۱۳و ۱۴ / طارق)، همه علوم بشری را تحت شمول مرجعیت خود قرار داده است؛ بنابراین جهتدهنده همه دانشها «فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسوله»(آیه ۵۹ / نساء) و مرجع همه علوم است. با این توصیفات لازم است مراجعت همه جانبه به قرآن احیا شود. این مراجعت از راههای مختلف صورت میگیرد که به برخی اشاره میکنم.
مرجعیت علمی؛ ترویج قرآن در مراکز و جوامع علمی میتواند از طریق برگزاری سمینارها و کنفرانسهای علمی با تمرکز بر تفسیر علمی قرآن، ایجاد پایگاههای داده و منابع اطلاعاتی در دسترس پژوهشگران، تشویق و حمایت از پژوهشگران از طریق ارائه جوایز و رتبههای علمی، انتشار نتایج پژوهش در مجلات معتبر علمی، ارائه دورههای آموزشی و کارگاهها جهت آشنایی با روشهای علمی معتبر و تدوین استانداردهای پژوهشی مشخص و مدون برای مطالعات علمی قرآنی صورت گیرد.
از طریق آموزشی؛ آموزش قرآن در روی آوری مردم به قرآن بسیار مؤثر است. برای شناساندن مؤثر قرآن به مردم و افزایش گرایش به آن، یک برنامه آموزشی جامع لازم است که شامل قرائت صحیح با تجوید و صوت، فهم معانی از طریق تفسیر و ترجمه، تدبر و تفکر در آیات برای استخراج پیامهای کاربردی، شناخت تاریخ و علوم قرآنی و بهرهگیری از روشهای نوین آموزشی است. برگزاری دورههای متنوع برای گروههای سنی مختلف، تربیت مربیان متخصص، ارائه گواهینامههای معتبر، تبلیغات و اطلاعرسانی گسترده و همکاری با سازمانها و نهادهای مختلف از دیگر کارهایی است که میتواند قرآن را به شکلی جذاب و قابل فهم در دسترس عموم قرار دهد.
از طریق فرهنگی؛ فعالیتهای فرهنگی متنوع، نقش مؤثری در ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی دارند. برگزاری برنامههای فرهنگی متنوع، از جمله اردوهای فرهنگی با رویکرد قرآنی، تشکیل حلقههای معرفتی متمرکز بر مباحث قرآنی با حضور اساتید و مربیان متخصص، همچنین تولید و پخش برنامههای رسانهای مرتبط با قرآن، میتواند در افزایش آگاهی و تعمق مخاطبان در مفاهیم و آموزههای قرآنی بسیار مؤثر باشد. موفقیت این فعالیتها مستلزم برنامهریزی دقیق، استفاده از روشهای نوآورانه و جذاب و ارزیابی مستمر عملکرد با هدف اصلاح و بهبود مستمر آنها است. علاوه بر این، توجه به نیازها و علایق مخاطبان در گروههای سنی مختلف، تضمین کننده تأثیرگذاری بیشتر فعالیتها است.