استاد حوزه و دانشگاه با نگاهی تحلیلی به زندگی علمی و مبارزاتی امام محمدباقر(ع) گفت: اگر ایشان با انحرافات فکری و دینی مقابله نمیکرد، امروز معلوم نبود چه برداشتی از اسلام باقی میماند.
در روزگار غربت حقیقت و طغیان تحریف، مردی از تبار نور، قدم به میدان گذاشت؛ نه با شمشیر، که با کلام؛ نه با خشم که با علم. امام محمدباقر(ع)، پنجمین فروغ ولایت در برههای حساس از تاریخ اسلام، با شکافتن پردههای جهل و انحراف، نهضتی علمی، فرهنگی و اعتقادی بنیان گذاشت که تا امروز در سپهر شیعه میدرخشد. ایشان در کوران فتنههای بنیامیه، حقیقت دین را از گزند تحریف حفظ کرد و با تربیت شاگردان و پایهگذاری مکتب علمی اهل بیت(ع)، میراث گرانبهایی برای آیندگان برجای گذاشت. در گفتوگوی خبرنگار ایکنا از اصفهان با مجید زجاجی، استاد حوزه و دانشگاه با نگاهی ژرف، ابعاد گوناگون زندگی، امامت و مبارزات علمی و فکری امام محمدباقر(ع) را واکاوی میکنیم و نشان میدهیم که چرا این امام بزرگوار، شکافنده علوم و پرچمدار تمدن ناب علوی در روزگار خفقان بود. در ادامه، شماره نخست این گفتوگو را میخوانیم.
درباره جایگاه خانوادگی امام محمدباقر(ع) و نسب ایشان چه نکاتی قابل توجه است؟
ایشان فرزند امام سجاد(ع) و مادرشان بانویی به نام فاطمه، دختر امام حسن مجتبی(ع) بود که او را «امعبدالله» نیز میخواندند؛ از اینرو به امام باقر(ع) لقب «ابنالخَیرَتَین» یا «علوی بین علویین» دادهاند، چراکه هم از جانب پدر و هم از جانب مادر به خاندان علوی منسوب بود.
دوران امامت ایشان حدود ۱۹ سال و دو ماه به طول انجامید و در ۵۷ سالگی، به دستور هشام بن عبدالملک، از طریق خوراندن سم به شهادت رسید. اگر این مدت امامت را از عمر مبارکشان کم کنیم، درمییابیم که بخش زیادی از عمر شریفشان را در دوران پدر بزرگوارشان، امام سجاد(ع) سپری کرده و درواقع، در حادثه کربلا حضور داشت.
طبق نقلهای تاریخی، امام محمدباقر(ع) در واقعه عاشورا چهار یا پنج ساله بود؛ بنابراین میتوان گفت که ایشان از لحاظ فیزیکی و معنوی، یادگار حادثه کربلا بود. امام پس از شهادت، در کنار مرقد پدر بزرگوارشان در بقیع دفن شد. بعدها گنبد و بارگاهی برای چهار امام همام و برخی از صحابه و بزرگان دینی ساختند؛ اما متأسفانه در قرون اخیر، به سبب تفکر نادرست وهابیت، قبور ائمه(ع) تخریب و از این نظر، دل شیعه خون است که چنین جفا و بیاحترامی در حق امامانش روا داشته شد.
لقب «باقرالعلوم» از کجا آمده است و چه مفهومی در دل خود دارد؟
امام پنجم به «باقرالعلوم» معروف است. چنانکه شیخ صدوق روایت کرده، شخصی از جابر بن یزید جعفی پرسید: چرا به ایشان لقب «باقر» دادهاند؟ او پاسخ داد: «منظور این است که ایشان شکافنده علوم بود و آنچه برای مردم پوشیده بود، آشکار میکرد.» حتی سرسختترین دشمنان آن حضرت، چون ابن حجر هیثمی در کتاب «الصواعق المحرقه» به این مقام علمی اشاره میکند و مینویسد: «بهدلیل اینکه ایشان علم به ماکان و آنچه در آینده است، دارد.»
ائمه ما انگشتری در دست داشتند که شعاری روی آن نوشته شده بود و این خود نوعی مبارزه بهشمار میآمد. امام باقر(ع) نیز انگشتر جدشان، امام حسین(ع) را به دست میکردند که شعار آن «إن الله بالغ أمره» یا «العزة لله جمیعاً» بود. این دو شعار با یکدیگر منافاتی ندارند.
چه زمینهها و مقدماتی برای درک بهتر جایگاه امام باقر(ع) باید در نظر گرفت؟
پیش از پرداختن به زندگی امام پنجم، نیازمند بررسی چند مقدمه هستیم؛ نخست اینکه باید بدانیم جایگاه امامت چیست و امام معصوم چگونه تعیین میشود؟ به استناد آیات قرآن و احادیث متواتر، در ماجرای غدیر خم، مسیر رهبری پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) مشخص شد و اولین امام در این مسیر، حضرت امیرالمؤمنین(ع) بود؛ بنابراین تعیین امام، امری تنصیصی است؛ یعنی از سوی خداوند نصب میشود، نه اینکه با رأی مردم، رفراندوم یا سازوکارهای حزبی انتخاب شود. در همان غدیر، این کانون ۱۲ نفره مشخص شد و جامعه آن روز و شیعیان میدانستند امام پنجم چه کسی است.
دوم آنکه از پیامبر(ص) تا امام دوازدهم، همگی «کلهم نور واحد» هستند؛ یعنی مسیر، روش و هدایت آنها یکسان، اما تفاوت زمان و مکان باعث تفاوت در نحوه بروز این هدایت شده است.
سوم اینکه باید دانست پس از رحلت پیامبر(ص)، دو جریان سیاسی و اجتماعی شکل گرفت؛ یکی جریان غدیر و پیروان آن و دیگری مولودهای سقیفه بنیساعده که تصمیم گرفتند رهبری جامعه را خودشان برعهده بگیرند. از اینجا بود که نقطه مقابل جریان غدیر شکل گرفت و همین منشأ شهادت ائمه(ع) شد. این نکتهای است که باید برای نسل امروز تبیین شود.
چهارم اینکه امام باقر(ع) ادامهدهنده راه پدر بزرگوارشان، امام سجاد(ع) بود؛ اما ادامهدهنده به چه معنا؟ پس از واقعه عاشورا و خفقان شدید، امام سجاد(ع) با تاکتیکی نوین، بدون دخالت مستقیم در حکومت، اسلام ناب محمدی را حفظ و منتقل کرد. ایشان با دعا، آزادکردن بردگان، تفسیر قرآن و روشنگری، اسلام را از گردنه انحراف عبور داد. در همین مسیر بود که امام سجاد(ع) فرمود: «در سراسر حجاز و عراق، بیش از ۲۰ یار نداریم.»
امام باقر(ع) در دوران امامت خود چه اقدامات علمی و فرهنگی برجستهای انجام داد؟
پس از شهادت امام سجاد(ع)، امامت به امام باقر(ع) منتقل شد. شرایط اجتماعی بهگونهای بود که با وجود خفقان، مکتب اهل بیت(ع) باقی مانده بود. حاکمان اموی سرگرم مسائلی بودند و این فرصتی برای امام باقر(ع) محسوب میشد. مردم از حجاز، عراق، خراسان و دیگر مناطق به مسجدالنبی میآمدند تا از امام، احکام دینی بپرسند. این نشان میدهد که امامان ما با وجود همه فشارها، عملکرد مؤثری داشتهاند. در این شرایط، مرجعیت علمی و سیاسی امام با تاکتیکهای گوناگون وارد جامعه شد: مبارزه با انحرافات، تشکیل حلقههای عظیم علمی، ساماندهی شاگردان و ارسال آنان به نقاط گوناگون.
با این مقدمات، به دو نکته مهم از زندگی امام باقر(ع) میپردازیم: نخست، زمانی که ایشان به امامت رسید و بهصورت علنی با انحرافات دینی و سیاسی مقابله کرد؛ اگر این مبارزه انجام نمیشد، امروز معلوم نبود چه برداشتی از اسلام باقی میماند.
دوم، تشکیل گروهی اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بود. امام باقر(ع) شاگردانی از اقوام، سرزمینها و موقعیتهای گوناگون تربیت کرد که علوم را آموختند و به اطراف و اکناف نشر دادند. از منظر سیاسی، امام توانست تشکلی قوی ایجاد کند که آثار آن را حتی در مناطق خارج از حجاز و عراق، یعنی در عراق عجم نیز میتوان دید.
در برابر تحریفات دینی، امام باقر(ع) چه موضعگیریهایی داشت و چه نقشی در نجات اسلام ایفا کرد؟
ایشان از یکسو با شاخههایی از بنیساعده مواجه بود که خود را جانشین پیامبر(ص) معرفی میکردند. عوامی که فاقد بصیرت بودند، فریب این چهرهها را میخوردند. این حاکمان با تحریف دین، آیات قرآن را به نفع خود تفسیر میکردند، از جمله آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...» (نساء/ ۵۹) در حالی که این آیه حاکمیت را از آن خدا، پیامبر(ص) و اولیالامر (امامان معصوم) میداند، آنها آن را به سود خلفای خودخوانده تفسیر میکردند.
امام باقر(ع) در برابر این تحریفات و جهل مردم ایستاد. ایشان جهاد را نه بهصورت مسلحانه، بلکه به شیوهای علمی پیش برد؛ حتی برادرشان زید بن علی بن الحسین(ع) را از قیام مسلحانه بازداشت.
کار دیگر امام، تربیت شاگردان بود. محمد بن مسلم ۷۰ هزار حدیث و جابر بن یزید جعفی ۳۰ هزار حدیث از ایشان نقل کردهاند. اینان فقط دو نفر از شاگردان امام هستند. گفته شده تعداد شاگردان مستقیم ایشان ۴۶۲ نفر بوده است. تصور کنید چه فرهنگ علمی عظیمی در مسجد مدینه شکل گرفته بود. شهرت علمی امام به حدی رسید که حتی مخالفان نیز نزد ایشان حاضر میشدند و زانوی شاگردی میزدند. طبق روایات، اگر علم ۷۳ جزء دارد، به جز یک بخش، ۷۲ جزء آن نزد پیامبر(ص) بود که آن را به امیرالمؤمنین(ع) سپرد. امیرالمؤمنین(ع) نیز این علم را به فرزندان خود منتقل کرد.
امام باقر(ع) شاگردانی تربیت کرد که به نقاط گوناگون، از جمله عراق عجم (شامل مناطق یزد، اصفهان، کاشان، قم تا کرمانشاه) اعزام و این سرزمینها از فیض این مکتب بهرهمند شدند. ایشان حتی در کوران حوادث، شاگردان خود را حفظ میکرد. چنانکه نقل است، نعمان بن بشیر میگوید: «من همراه جابر بن یزید جعفی بودم که به کوفه میرفت. نامهای از امام به دستش رسید. پس از خواندن، رنگ از چهرهاش پرید. روز بعد، دیدم خود را به دیوانگی زده، چند استخوان به گردن بسته و کودکان به دنبالش میدویدند. نامهای از مرکز به کوفه رسید که دستور گردنزدن جابر را داده بود؛ اما چون گزارش رسید که دیوانه است، از اعدام او صرفنظر کردند. این همان نقشه نجاتی بود که امام برای او در نامهاش نوشته بود.»
با این حضور فعال امام پنجم، عرصه بر دشمنان تنگ شد و آنها دیگر توان تحمل موقعیت ایشان را نداشتند؛ بنابراین امام را به شام فراخواندند. امام صادق(ع) میفرماید: «من نیز همراه پدرم بودم.» آن حضرت وقتی وارد شام شد، انقلاب فکری و معنوی جدیدی شکل گرفت و هشام بن عبدالملک رسوا شد؛ از این رو، دستور زندانیکردن امام را صادر کرد؛ اما همان زندانیان نیز از ارادتمندان امام شدند و نهایتاً امام باقر(ع) را به مدینه بازگرداندند.