رحمان بوالحسنی گفت: آنچه از سیره امام موسیکاظم(ع) میتوان دریافت این است که امام بهگونهای رفتار میکردند که وحدت میان مسلمانان از بین نرود؛ سیره عبادی و اخلاقی ایشان به نحوی بود که در منابع اهل سنت نیز از امام کاظم(ع) بهعنوان یک عبد صالح و کسی که بسیار اهل عبادت و سخاوت و بردباری بوده، نام برده میشود.
سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب در گفتوگو با ایکنا از قم، ضمن تبریک سالروز ولادت امام موسیکاظم(ع) و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای تجاوز رژیم غاصب صهیونیستی به خاک ایران بیان کرد: امام کاظم(ع) در دوران حکومت خلفای عباسی زندگی میکردند، دوران خلافت عباسی برای مخالفان، دوران خفقان بود و مخالفان خلفای بنیعباس بهویژه شیعیان آنچنان که باید نمیتوانستند اظهار مخالفت کنند.
وی گفت: امام موسیکاظم(ع) در این فضا باید بهگونهای حقایق را برای شیعیان بیان میکردند که نه جان شیعیان و نه جان خودشان به خطر نیفتد، بنابراین شیوه ایشان برای راهبری مردم و شیعیان تقیه و اظهار مخالفت با خلفای عباسی بود که بهطور غیر صریح انجام میشد. مسند امام کاظم(ع) را چنانچه رجوع کنیم، میبینیم که بیش از سه هزار حدیث از ایشان نقل شده است، بنابراین از این روش برای هدایت مردم و بیان حقایق استفاده کردند که در این میان نقش راهبری امام کاظم(ع) بسیار پررنگ است.
شبکه وکالت امام کاظم(ع)
سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار کرد: با فضایی که در دوران امام کاظم(ع) وجود داشت، ایشان از شیوههایی استفاده کردند که کمترین تنش را با خلفای عباسی پیدا کنند به همین علت، سازمان و شبکهای با عنوان شبکه وکالت ایجاد کردند، زیرا امام اکثر دوران امامت خود را در زندانها و تحت نظر خلفای عباسی قرار داشتند و ارتباطشان با شیعیان بسیار محدود بود.
بوالحسنی بیان کرد: افرادی را که با ایشان دیدار داشتند، بهعنوان نماینده و وکیل خود به نقاط مختلف میفرستادند تا حقایق را برای مردم بیان کنند و از این طریق نقش هدایتگری و راهبری خود را ایفا و حقایق را برای مردم بیان و مشکلات شیعیان را از این طریق حل میکردند؛ وکلا و نمایندگان امام کاظم(ع) در حوزه مسائل اقتصادی با اخذ خمس مشکلات شیعیان را حل میکردند، همچنین مسائل سیاسی، اجتماعی و اعتقادی را نیز بهواسطه وکلا هدایت میکردند و نمایندگان و وکلا حامل رساندن حقیقت روایات به شیعیان بودند.
سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار کرد: یکی دیگر از روشهای امام کاظم(ع) این بود که مناظرات و گفتوگوهایی بین ایشان و خلفای عباسی و همچنین عالمان یهودی و مسیحی انجام میشد که امام سعی میکردند با این مناظرات، حقایقی مورد نیاز را به شیعیان منتقل کنند؛ امام در مناظرات حقایقی را مطرح میکردند که باعث میشد شیعیان مسیر خود را پیدا کنند و با وظایف خود آشنا شوند.
مناظرات امام کاظم(ع) با دانشمندان یهودی و مسیحی
وی بیان کرد: امام کاظم(ع) در مناظرات خود با مهدی عباسی نسبت به مسئله فدک، احکامی که در قرآن است و احکامی که باید آنها را مراعات کرد، روشنگری میکردند، همچنین راجع به حقانیت دین اسلام با دانشمندان یهودی و مسیحی مناظراتی داشتند که در مواردی موجب میشد برخی از عالمان ادیان دیگر به دین اسلام روی آوردند.
سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب گفت: در دوران امام موسیکاظم(ع) خفقان و ابراز عقیده و بیان حقایق توسط مخالفان خلفای عباسی وجود داشت، اما امام توانست با روشهای بحث، مناظره و ایجاد شبکه وکالت، حقایق خود و مسائل سیاسی و اجتماعی مورد نیاز را به مردم و شیعیان منتقل کنند و از طریق وکلا نیز مشکلات را رفع میکردند.
وی اظهار کرد: آنچه از سیره امام موسیکاظم(ع) میتوان دریافت این است که امام بهگونهای رفتار میکردند که وحدت میان مسلمانان از بین نرود؛ سیره عبادی و اخلاقی امام به نحوی بود که در منابع اهل سنت نیز از امام کاظم(ع) بهعنوان یک عبد صالح و کسی که بسیار اهل عبادت و سخاوت و بردباری بوده، نام برده میشود و بهگونهای رفتار میکردند که وحدت مسلمانان به هم نخورد و به همین علت در بین اهل سنت و شیعیان دارای جایگاه ویژهای است.
تلاش خلفای عباسی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود
بوالحسنی گفت: امام کاظم(ع) برای اینکه خلفای عباسی برای مشروعیت خود از سکوت ایشان سوءاستفاده نکنند، با شیوههای مختلفی از جمله مناظره و همچنین عدم همکاری با خلفای عباسی این را به جامعه القا میکردند که خلفای عباسی مشروعیت ندارند تا مردم اعتمادی به خلفای عباسی نداشته باشند زیرا خلفای عباسی انتصاب خود را به پیامبر اکرم(ص) میدانستند و تلاش میکردند که حکومت خود را مشروعیت ببخشند.
وی با اشاره به اینکه سیره سیاسی امام باعث راهبری مردم و شیعیان میشد، اظهار کرد: امام کاظم(ع) در مناظرات ورود پیدا میکردند و با تکیه بر آیات قرآن مثل آیه مباهله، انتساب خود را به پیامبر(ص) اثبات میکردند و همچنین انتساب بنیعباس به پیامبر(ص) را زیر سؤال میبردند.
سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب گفت: در دوران امام کاظم(ع) فرقههایی ایجاد شده بود و عقایدی داشتند که خلاف عقاید اسلامی بود که امام برای مبارزه و بیان بطلان عقاید آنها تلاش وافری داشتند، از جمله غالیان عقایدی داشتند که خلاف عقاید شیعیان بود، فعالیت غالیان در دوره امام باعث شد که امام سعی در تبیین آنها داشته باشند و همچنین عقاید آنها را نشان دهند.
وی اظهار کرد: فرقه بشیریه منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب امام موسیکاظم(ع) بوده، اما ایشان در زمان حیات امام دروغهایی را به حضرت نسبت داد و گفت که ایشان، آن موسی بن جعفر اصلی که امام و حجت خداست، نیست و مدعی بود که امام نزد محمد بن بشیر است. حتی نقل شده است که صورتی مانند صورت امام کاظم(ع) ساخته بود و آن را به مردم نشان میداد که امام، محمد بن بشیر را لعن میکنند و او را کافر مینامند که این امر یک مبارزه با فعالیتهای غالیان محسوب میشود.
امام کاظم(ع) با وجود فشار حکومت سعی در بیان حقیقت به مردم داشت
بوالحسنی گفت: امام موسیکاظم(ع) در زندان در شرایط بسیار سختی قرار داشت، همانگونه که در زیارت نامه امام کاظم(ع) میخوانیم «المعذب فی قعر السجون؛ یعنی کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد» که با تمام فشاری که بر امام کاظم(ع) بود، سعی کردند از کوچکترین فرصت برای هدایت مردم جهت بیان حقایق به شیعیان استفاده کنند و دست خلفای عباسی را برای کسانی که دنبال حق و حقیقت بودند رو کنند.
وی اظهار کرد: در منابع تاریخی کراماتی را برای امام موسیکاظم(ع) نقل کردهاند که یکی از کرامات این است که زندانبان امام موسی کاظم(ع) شخصی به نام مسیب نقل میکند که سه روز قبل از شهادت امام، ایشان به من گفتند که من امشب عازم شهر مدینه هستم تا عهد امامت را به فرزندم علی واگذار کنم و او را بهعنوان وصی و خلیفه خود معرفی کنم، مسیب میگوید که من گفتم آیا شما توقع دارید با وجود این همه مأمور و زندانبان و غل و زنجیری که وجود دارد، از اینجا خارج شوید؟ اما امام خطاب به من گفتند که تو گمان میکنی که قدرت و توانی که خدا به ما داده؛ کم است؟، گفتم نه ما چنین تصوری نداریم و بعد گفتم دعا کنید که ایمان ما نسبت به شما قویتر شود و بعد امام دعا کردند که خدا ما را ثابتقدم نگه دارد.
بوالحسنی ادامه داد: سپس امام میگویند «که من یعنی امام موسیکاظم(ع) با همان اسم آصف بن برخیا که وزیر حضرت سلیمان بود و با اسم اعظم خود تخت بلقیس را در یک چشم بر هم زدن از یمن به فلسطین میآورد، امام میگوید ما هم اسم اعظم خدا را میخوانیم و به مدینه میرویم، مسیب نقل میکند ناگهان دیدم امام دعایی خواندند و ناپدید شدند و بعد از اندکی بازگشت و دوباره زنجیرها را به پای خود بستند، بعد امام فرمودند که من بعد از سه روز از دنیا میروم، بدان که پسرم علی بن موسیالرضا(ع) بعد از من، امام تو و شیعیان است.»