تاريخ : چهارشنبه 1404/4/18 تاریخ ایجاد:
مصاحبه شونده : محمد علی مهدوی راد
کد خبر: 77807
پیروزی حق، ارزش‌های انسانی و امید به آینده در عاشورا

پیروزی حق، ارزش‌های انسانی و امید به آینده در عاشورا

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد: آنچه در پیام‌های عاشورایی جلوه شگرفی دارد، امید به آینده و ترسیم پیروزی شکوهمند حق و ارزش‌های انسانی در قالب مفاهیم و آموزه‌های قرآنی است.

گفت‌وگو باحجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد، به‌عنوان یکی از صاحبان قلم در حوزه قرآن و دین و دبیر جایزه کتاب سال طی ۱۰ سال اخیر، همزمان با ایام عزای سالار شهیدان

درباره جاودانه‌سازی ارزش‌های انسانی و جهت‌گیری قرآنی قیام امام حسین(ع) بیشتر توضیح دهید.

اکنون فرصت سخن تفصیلی در این زمینه نداریم، در مقاله بلند با عنوان «آوردگاه طف» در حد مجالی سخن گفته‌ام، امام حسین(ع)، سیره رسولان را و رسول الهی را در این حرکت خورشیدی عینیت بخشید.

امام حسین(ع) در خطبه‌ها، نامه‌ها و گفت‌وگوها از مدینه تا کربلا با توجه به سیره رسولان الهی و با تکیه به قرآن نشان دادند که آنچه پیروز و جاودان است، ارزش‌های انسانی و الهی است. ایشان در دومین خطبه جاودان و خورشید‌سان و حیرت‌آور خود در مقابل یزیدیان آیه ۷۱ سوره مبارکه یونس را خواندند: «.... فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ، پس در كارتان با شريكان خود هم‌داستان شويد تا كارتان بر شما ملتبس نکند سپس درباره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.»

آنچه در پیام‌های عاشورایی جلوه شگرفی دارد، امید به آینده و ترسیم پیروزی شکوهمند حق و ارزش‌های انسانی در قالب پیام‌های قرآنی است.

سید قطب، مفسر بلندآوازه مصری در تفسیر آیه ۵۵ سوره مبارکه غافر «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ؛ در حقيقت ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويده‏‌اند در زندگى دنيا و روزى كه گواهان برپاى مى‏‌ايستند قطعاً يارى مى‌كنيم» این پرسش را مطرح کرده‌اند که اینکه خداوند فرموده‌اند ما پیامبران خود و مؤمنان را یاری می‌دهیم، این وعده قاطع چگونه است؟ وی با تفسیری هوشمندانه و بیداری‌آفرین می‌گوید: داوری درباره یاری خداوند به پیامبران، مؤمنان و پیروزی آن‌ها مستند است به چگونگی نگاه ما به مفهوم «یاری و پیروزی» و ارزش‌های الهی، انسانی و افق بلندی که در تاریخ به آن می‌اندیشیم.

سید قطب چگونگی نگاه به فرجام زندگانی پیامبران را به تصویر می‌‌کشد و آیات را تفسیر می‌کند و آن‌گاه به قیام امام حسین(ع) و پژواک آن در تاریخ می‌پردازد و می‌نویسد: «حسین(ع) از یک سو با آن شکل بزرگ و سترگ شهید می‌شود و البته از دیگر سو شهادت ایشان فاجعه بسیار عظیمی است؛ ولی آیا همچون شهادتی پیروز است یا شکست؟ به‌صورت ظاهر و با معیار کوچک انسان، این امر شکست به‌شمار می‌آید ولی در اصل حقیقت و با معیار بزرگ یزدان پیروزی است، زیرا در زمین شهیدی نیست که همچون امام حسین(ع) دل‌ها برای او به عشق بتپد و درون‌ها لبریز از محبت او باشد و جان‌ها شیدای او شود و از غیرت و فداکاری او به جوش و خروش درآید، چه دل‌ها و درون‌ها و جان‌های شیعیان مسلمان و چه اهل سنت مسلمان و حتی دل‌‌ها و درون‌ها و جان‌های غیرمسلمان.» (فی ظلال القرآن، ج ۷، ص ۷۵-۸۰)؛ توصیه می‌کنم تمام بحث این مفسر گرانقدر به‌ویژه ادامه دیدگاهش درباره امام حسین(ع) و گستره قیام آن بزرگوار و جاودانه‌سازی ارزش‍‌های انسانی را بخوانید.

کتاب بسیار ارجمند «فاجعه کربلا فی الضمیر  العالمی الحدیث» محقق عالیقدر راجی انور هیفا نیز با تتبع وسیع و تحلیل دقیق، اندیشه و آرای متفکران اهل سنت، مسیحی و حتی روشنفکران و آزاداندیشان غیرمعتقد به ادیان ابراهیمی، نشان داده است که اگر در این مرحله زمانی امام حسین(ع) قیام نمی‌کرد از اسلام و ارزش‌های الهی و انسانی چیزی نمی‌ماند. همچنین این کتاب نشان داده است که قیام امام حسین(ع) در گستره زمین و در ازنایِ زمان ارزش‌های والای انسانی را استوار و جاودانه کرد.

فهم والای اقامه قرآن در قیام کربلا و جاودانه‌سازی مفاهیم قرآن و معارف در قیام سیدالشهدا(ع)، نیازمند شکافتن بیشتر بحث برای مخاطبان است، در این خصوص سخن بفرمایید.

چنانکه پیش‌تر گفته‌ایم اقامه یعنی متبلور کردن امر و دین در صفحه ذهن و عینیت بخشیدن به آن در صفحه زندگی. من یک جمله را از یکی از اساتید بزرگ خود شنیده‌ام که مضمون آن به این‌گونه است، ایشان می‌گفتند: «وقتی می‌گوییم اقامه قرآن، یعنی باید آموزه‌های قرآن در صفحه ذهن و اندیشه متبلور شود، سپس در زندگی به عینیت برسد.» پیش‌تر از یک زاویه‌ای اقامه قرآنی را بهره بردم و توضیح دادم، اکنون اضافه کنم که از امام رضا(ع) پرسیده شد: «چرا باید در نماز سوره مبارکه حمد را بخوانیم؟ حضرت پاسخ دادند: زیرا قرآن در ذهن، زبان و زندگی شما مندرس نشود.» این بدین معناست که شما با تکرار حداقل ۱۰ بار در شبانه‌روز، کل قرآن در ذهن شما می‌آید، زیرا در روایات نیز آمده که سوره حمد عصاره کل قرآن است، پس اقامه صلاة، اقامه قرآن نیز است.

در ماه رمضان سالی، در نمایشگاه قرآن با حضور اساتید جهان اسلام، یکی از اساتید تونس بعد از سخنرانی بنده، آمد و گفت: «با وجود اینکه شما فارسی صحبت می‌کردید، من کلماتتان را متوجه نمی‌شدم، اما با حرکات‌ و آیاتی که از قرآن کریم خواندید، متوجه کلام‌تان شدم. من این فهم شما از قرآن را که با روایت جعفر بن محمد بیان کردید، به‌عنوان هدیه به برادران تونسی خود اهدا می‌کنم.» این نشان‌دهنده مهجوریت و دور ماندن ما از قرآن است و اگر قرآن در کنار اهل بیت(ع) قرار بگیرد، مفاهیم جاودانه می‌شود.

تأویل قرآن به تعبیر شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، چارچوب‌سازی مفاهیم قرآنی برای بهره‌گیری در گذرگاه زمان است. به‌عنوان نمونه، قنبر را نزد حجاج بردند که از چشمش خشم می‌بارید و از شمشیرش خون؛ حجاج به او گفت: «تو در کنار علی بن ابیطالب(ع) چه می‌کردی؟» قنبر گفت: «هر کاری که لازم بود را انجام می‌دادم و گاهی آب وضو برای علی(ع) آماده می‌کردم.» او به دنبال بهانه‌ای می‌گشت تا قنبر را به قتل برساند. حجاج پرسید: «وقتی علی بن ابیطالب(ع) وضو می‌گرفت، چه می‌گفت؟» قنبر گفت: هماره این را می‌خواند: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ پس چون آنچه را كه به آن پند داده شده بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى از نعمت‌ها را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند ناگهان گريبان آنان را گرفتيم و يك باره نوميد شدند پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند بركنده شد و ستايش براى خداوند پروردگار جهانيان است.» (آیات ۴۴ و ۴۵ سوره مبارکه انعام) حجاج رو به اطرافیان گفت: «اظنه كان یتأولها علینا؛ او این آیات را بر ما تأویل کرد.» (إختیارُ مَعرفَة الرّجال، صفحه ۱۴۸)

روایات متعدد و نقل‌های بسیار نشان می‌دهد که در عرف زبانی سده‌های آغازین و نیز روایات «تأویل» چارچوب‌سازی مفاهیم قرآنی و مصداق‌یابی آموزه‌های قرآن در گذرگاه زمان است. این آموزه ژرف اهل بیت(ع) در جاودانه‌سازی مفاهیم و آموزه‌های قرآن بسیار مهم و کارآمد است.

حضرت اباعبدالله(ع) چه نگاهی به هویت انسانی داشتند؟

نگاه انسانی، هویت بخشیدن به انسان است یعنی شأن انسان را آن‌گونه که خدا آفریده است؛ حفظ کنند. از اول مدینه که امام حسین(ع) حرکت کرده‌اند تا به کربلا برسند، هیچ‌گونه تحکمی از امام بر اطرافیانشان دیده نشد و حتی از زبان ایشان گفته نشد که من امام و فرزند رسول‌الله(ص) هستم و شما باید از من اطاعت کنید. خردورزی و هویت دادن به انسان که خودش روی پای خودش بایستد و تصمیم بگیرد، مهم‌ترین درسی است که انسان امروزی باید از قیام امام حسین(ع) بگیرد.

این درس نشان‌دهنده این است که این انسان تربیت‌شده در مکتب امام حسین(ع) همان انسانی است که در مکتب انبیا، رسول‌الله(ص) و امام علی(ع) دیده می‌شود. امام حسین(ع) فرمود: «وَ اَسیرَ بِسیرة جَدّی و ابی؛ به سیره جدم، رسول خدا و پدرم حرکت کنم.»
در ادامه همان خطبه امر به معروف و نهی از منکر آمده است: «اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ؛ بارالها تو خود می‌دانی آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالای دنیا نبوده است، بلکه از آن روست که پرچم دین تو را افراشته ببینیم.» (تحف العقول، ص ۱۷۱؛ ره‌آورد خرد، ص ۲۳۹)
هدف‌گیری والای قیام این است که «معالم» نشانه‌‌ها پرچمِ فرازمندِ راهنما که دچار تیرگی و کجی شده است استورا شود و راه نماید؛ سیره حسین(ع) در ادامه سیره رسول‌الله(ص) و رسولان الهی برای هویت بخشیدن به انسان و آگاه کردن اوست. از شأن و شخصیت انسانی و بایسته‌ها و نبایسته‌ها خود در مسیر زندگی در برابر جریان هویت‌زدایی استکباری، فرعونی، شیطانی، قیصری، سفیانی و... بنگرید قرآن کریم به‌عنوان یکی از راهبردهای استکباری و فرعونی در آیه ۵۴ سوره مبارکه زخرف می‌فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» پس فرعون قوم خود را با این نیرنگ به سبک‌مغزی سوق داد و آنان هم از او اطاعت کردند.
فرعون و جریان استکبار برای خودکامگی و تسلط بر سرنوشت مردمان، آنان را فرومایه و ناآگاه بار می‌آوردند و نمی‌گذارند آنان از خود، جایگاه خود، ارج و ارجمندی خود آگاه شوند و بدین سان سلطه‌پذیر می‌شوند و ستم‌پذیر و خردستیز و... در برابر چنین هدف‌گیری شیطانی هدف‌گیری رسولان الهی است «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»؛ و این است رسالت حسنی. به نمونه‌ها بنگرید: نافع بن هلال چهره منور، سخت‌کوش، رزم‌آور و هوشمند می‌گوید: «به خدا سوگند ما از دیدار پروردگارمان ناخشنود نیستیم و براساس نیت‌ها و بصیرت‌های خود هستیم؛ با نیت والا و نگرش ژرف و بصیرت در این راه گام برداشته‌ایم.» (الملهوف، ص۱۳۸؛ شهادت‌نامه امام حسین(ع)، ج۱، ص ۶۷۸)
جوانی در آوردگاه چنین سرود: «اميری حسين و نعم الأمير سرور فؤاد البشير النذير»
چه مایه‌ای از آگاهی و خردورزی در جان این جوان نشسته که در رزم سرودش به جای آنکه از قبیله و پدر و مادرش سخن بگوید، از امامش، فرمانده‌اش و پیشوایش سخن می‌‌گوید، یعنی آنکه هویت انسان را می‌سازد و شأن او را افرازی آورد و فردا و فرداها موضعش الهام‌بخش می‌شود؛ این است که پیشوایش کی باشد؟ بنگرید در آیه ۷۱ سوره اسرا آمده است: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ؛ ياد كن روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‏‌خوانيم.» (مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۰۴ و مناقب خوارزمی، ج ۲، ص۲۱)
سخن بسیار است و برنمودن ابعاد فکری، اندیشگی و خردورزی این قله‌های افراشته و فریاد‌گسترِ انسان‌های مظلوم که به واقع بانگ رسای همه انسان‌های آزاده بودند و در هماره تاریخ و آبروی نمازگزاران بودند و عزت مسلمانان در این مجال اندک نمی‌گنجد که یک مورد دیگر را بیاورم.
مالک بن نسیر که از زشت‌خویان و بدسگالان بود و از سیاه‌بختان تنگ‌مایه و بدعاقبت (بنگرید به الصحیح من مقتل سیدالشهدا و اصحابه، ج ۲، ص۷۰۵ ) و پیک ابن زیاد به حر چون نامه را به حرد داد (شهادت‌نامه امام حسین(ع) بر پایه منابع معتبر، ج ۲، ص ۷۶۰) ابوالشعثاء از رزم‌آوران و همراهان گرانقدر امام(ع) خطاب به او گفت تو مالک بن نسیر هستی؟ گفت: آری گفت مادرت به عزایت بنشیند چه خبر آورده‌ای؟ مالک گفت: می‌خواهی چه آورده باشم من از پیشوایم پیروی کردم و به عهدم وفا کردم.
ابوالشعثاء گفت: پروردگارت را عصیان کردی و با پیروی از پیشوایت خود را هلاک کردی و ننگ و عار و فروافتادن در آتش را به جان خریدی. در آیه ۴۱ سوره مبارکه قصص آمده است: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ؛ ما آن قوم ظالم را پیشوایان ضلالت و دعوت به دوزخ قرار دادیم و روز قیامت یاری نخواهند شد.» (الأرشا، ج ۲، ص ۸۲-۸۴ و اصحاب امام حسین(ع)، ص۶۲۰)

استاد گرامی لطفا در خصوص آنچه از نگاه انسان امروز درباره قیام امام حسین(ع) غافل مانده است، نکاتی بیان فرمایید.

بیداردلی آگاهی و خردمندی فهم ژرف از موضع و شناخت پیشوای نور را در بیان ابوالشعثاء بنگرید در برابر سبک‌سری، تیره‌جانی و زشت‌اندیشی مالک بن نسیر این دو چهره و موضع نمونه‌هایی هستند از دو اردوی حسینی و یزیدی، جلوه عینی و تحقق روشن و مصداق گویای «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ؛ كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريده‏‌ايم سپس او را به پایين‏‌ترين مرحله بازگردانديم.» (تأویل این آِات و تطبیق آن به آوردگاه طف را بنگرید در آفاق تفسیر ۲۹۹ تا ۳۵۵)

دامن سخن را برچینیم و با یادکرد یکی دیگر از چهره منور و قهرمانان آزاده و آخرت‌اندیش در آستانه خورشید بایستیم؛ آنچه می‌آورم برشی است از یک گفتاری که در سال ۱۳۵۵ در منزل زنده‌یاد محمد همایون از بنیانگذاران حسینیه ارشاد خوانده شده است؛ گفتاری است درباره حر کم‌نظیر و شاید بی‌نظیر؛ بخش پایانی آن را می‌آورم که حالت نتیجه‌گیری دارد و به‌گونه‌ای اثرگذار نقش امام و ولایت را در تحول شگرف انسان باز می‌گوید. تأکید می‌کنم که خوانندگان تمام متن را در «خودسازی انقلابی» شماره ۲ از مجموعه آثار ۲۱۱_۲۴۷ بخوانند و در آن تأمل کنند.

هجرتی که فاصله میان بتخانه «شرک» تا مدینه «شهادت» را در نیمروز با یک تصمیم و چند گام طی کرد؛ فاصله‌ای که به درازای ابدیت است و از شیطان تا خدا راه و این راه را حر با یک رفت و برگشت سریع پیمود؛ نه مراحلی گذراند و نه مقدماتی؛ نه فلسفه «اولی» آموخت و نه «حکمت الهی»، نه «هفت شهر عشق» را در تصوف دید، نه با «علم اخلاق» آشنایی یافت، نه به تزکیه نفس و توسل و شفاعت و ریاضت و زیارت پرداخت و نه برای شناخت حقیقت و تشخیص راه هدایت و فهم درست توحید و کشف سنت و کشف ولایت و احساس مسئولیت و تعیین وظیفه و توفیق در عمل، کلمه‌ای از آن همه «کلام» شنید و نه اصلی از آن همه اصول فراگرفت.

آن همه فرقه‌های در جنگ و نگفت: کدام؟ و این همه فرقه‌های مخالف و نگفت: کدامین؟ پس حر چه کرد؟ تغییر جهت داد، همین و این همه است، جهت است که به همه چیز معنی می‌دهد، جهت است که همه چیز را بی‌معنی می‌کند، علم را، هنر را، ادب را، زندگی را، تمدن را، کار را، مذهب را، خداپرستی را جهاد را حتی توحید و قرآن و محمد و علی را حج و عبادت و عمل را.
قبول تمامی عقاید و اعمال منوط به درستی راه و رهبری است. این یک اصل بزرگ عقلی است که شیعه تکرار می‌کند چه عمیق و چه هوشیار را نه تجربه تاریخ تمامی انقلاب‌ها و درس بزرگ تمام شکست‌ها و انحراف‌ها. ملاک اصلی برای ارزیابی هر عقیده‌ای، عملی و سخنی و قطب‌نمای دقیق هر تحریفی، تقدیری و فریبی را نشان می‌دهد، اما دریغ که مترقی‌ترین مفاهیم در تنگنای ذهنیتی منحط، منحط می‌شود.
و حر برای پیمودن فاصله‌ای که به درازای ابدیت است و از شیطان تا خدا، راه، انتخابی انقلابی کرد، ناگهان جهت خویش را عوض کرد، که هر انسانی یک فلش است و حر صبح عاشورا فلشی به‌سوی یزید بود و حر ظهر عاشورا فلشی به سوی حسین(ع). همه این است و جز این هرچه هست بیهودگی است و اینک حر هجرت عظیم خود را آغاز کرده است، می‌رود تا از جلاد یزید برای حریت یک شهید بسازد؛ خطاب به «قرة بن قیس» اسبت را امروز آب داده‌ای؟
- نه
-نمی‌خواهی آبش دهی؟
منتظر جواب سؤال خویش نماند و بی‌درنگ به راه افتاد، آهسته می‌راند و آرام آرام از سپاه فاصله می‌گرفت، از آبشخور گذشت و در جهت «حسین» شتاب گرفت، پنداشتند که آهنگ کارزار دارد.
مهاجر بن اوس که به وی نزدیک بود، پرسید چه در سر داری؟ قصد داری که حمله بری؟ اما حر، که هیجان‌انگیزترین لحظات را می‌گذراند پاسخش را نگفت شاید هم جز صدای مبهمی نشنید. غرق انفجارهای درون بود و حیران شکوه و شگفتی طلوع «خویش»؛ مهاجر که از پریشانی حر به شگفت آمده بود، حیرت‌زده گفت: ای حر کار تو ما را به شک افکنده است، به خدا سوگند تو را در هیچ جنگی چنین ندیده بودم و اگر مرا از دلیرترین مردم کوفه می‌پرسیدند هرگز از نام تو نمی‌گذشتم و جز نام تو را نمی‌بردم اکنون این همه پریشانی و ضعف چرا؟

خویش را در میان دوزخ و بهشت می‌یابم و باید یکی را انتخاب کنم، اما به خدا جز بهشت را بر نخواهم گزید، هرچند که تکه تکه‌ام کنند و در آتشم بسوزانند. آفرینش حر پایان یافته بود و اضطراب اختیار، به آرامش لذت‌بخش و روشن یکتایی، اخلاص و یقین کشیده بود و او را با گام‌های استوار و تردید ناآشنا به‌سوی شهادت می‌برد، حر «آرش» راستین مرد اینک می‌رود، تا جان خویش را تیری کند و به‌سوی دشمنان بشریت هرچه دورتر افکند تا مرز حریت انسان فراخ‌تر شود.

از دو سو هزار‌ها نگاه در حیرت و سکوت بر او خیره مانده‌اند تا ببینند که مرد چه خواهد کرد؟ به اردوی حسین نزدیک می‌شود، گویی سفینه‌ای است که از دوردست‌ها می‌رسد و آرام و مطمئن به‌سوی ساحل پیش می‌آید، ناگهان سپرش را واژگون کرد و فرو گرفت، و افسر مغرور و سرکش نبردها دست بر سر نهاد که عظمت، اینجا، در خشوع است چند کلمه‌ای بیش نگفت اعلام تسلیم و درخواست گذشت: «انا الذی جعجت بک یا حسین»؛ دعوت امام را که پیاده شو، لحظه‌ای بیاسای، نپذیرفت. حسین نیز حر را آزاد گذاشت که هرچه می‌خواهی بکن.

فرود نیامد سراپا شوق و شتاب برای شهادت بود. آن ماسک زشت و سیاه پیشین را که داغ ننگین گزمه رژیم یزید و پلیس ابن زیاد بود، بر آن پیدا بود، برداشته است و اکنون بی‌قرار آن است، تا خود را در چهره نوین خویش، زیباترین و پرشکوه‌ترین چهره خدایی آدمی، عرضه کند بر دشمن و دوست، و بر تمامی وجود، بر خدا و بر خویش.

بی‌تاب آن است، که بازگردد و در برابر سپاه خویش فریاد برآورد و به عمر، فرمانده خویش خبر دهد که من نه دیگر بنده‌ی زور، مزدور ظلم، که انسانی آزادم. «حرم» و اینک «شهادت» شاهدم. دیگر نه جای درنگ است و نه جای سخن. سواره، بازگشت رو در روی دشمن ایستاد و در حالی که باران کلمات آتشناکی از سرزنش و شورش را بر روی سپاه می‌ریخت مبارز طلبید.

حر پس از گفت‌وگویی با امام(ع) و رخصت نبرد، رزمی شگرف و شگفت با شیفتگی و شیدایی برای «جاودان گشتن» با هجوم درنده خویان زشت خوی بر زمین افتاد. پیکر خونین‌اش را در پیشگاه خیمه شهیدان گذاشتند، امام(ع) با دستان مطهرش غبار از چهره حر سترد و فرمود: انت الحر کما...؛ چگونگی حضور و نبرد شهادت حر را بنگرید، بنگرید به شهادت‌نامه امام حسین(ع)، منابع معتبر محمدی ری‌شهری، جلد ۲، صفحه ۴۵ به بعد و منابع بسیاری که در آن یاد شده است.

حضور، نبرد، موضع و سرنوشت حر برترین نمونه جلوه و نشانگر آن است که «کشتی نجات‌آفرین حسینی به گستره زمین و فراخنای زمان و سرعتی غیرقابل تصور» یکی دوباره بنگریم به هجرت حر و تأمل کنیم در آن: هجرتی که فاصله میان «بتخانه شرک» تا «مدینه شهادت» را در نیمروز با یک تصمیم و چند گام طی کرد.

این همه برای آن بود که حر ناگهان جهت خویش را عوض کرد: که هر انسانی یک «فلش» است و حر صبح عاشورا، فلشی به‌سوی یزید بود و حر ظهر عاشورا فلشی به سوی حسین(ع)؛ همه این است و جز این هرچه هست بیهودگی است و این همه نمونه از رسالت سترگ هویت‌بخش و نجات‌گستری حسینی در گذرگاه تاریخ.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :