امام حسن عسکری(ع) در کوتاهترین دوران امامت، نقشی بزرگ ایفا کرد: ایشان با تقویت سازمان وکالت، آموزش پذیرش غیبت، مرجعیت علمی و ایجاد فرهنگ انتظار، شیعه را از مرحلهی «امامت آشکار» به «امامت پنهان» منتقل کرد. این اقدامات، جامعهای که میتوانست در برابر فشارهای سیاسی از هم بپاشد را به یک جریان تاریخی پایدار بدل ساخت.
حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین مختاری، سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان در مطلبی پیرامون یازدهمین پیشوای شیعیان نوشت:
امام حسن عسکری(ع) یازدهمین پیشوای شیعه، در حساسترین برهه تاریخ اسلام، نقش تعیینکنندهای در هدایت جامعه ایفا کرد.
شش سال امامت ایشان، با وجود محدودیتهای شدید سیاسی و امنیتی، نقطه عطفی در آمادهسازی شیعه برای عصر غیبت بود. امام با تدابیری چون تقویت شبکه وکالت، آموزش تدریجی پذیرش غیبت، تأکید بر مرجعیت علمی و اخلاقی، و ایجاد فرهنگ انتظار، توانست جامعهای پراکنده و تحت فشار را به جریانی پایدار بدل سازد.
این یادداشت با رویکردی تحلیلی-تاریخی، ضمن بررسی شرایط دوران امام عسکری(ع) و اقدامات ایشان، نشان میدهد که چگونه این تدابیر در بقای تشیع مؤثر واقع شد و همچنین چه درسهایی برای مدیریت بحران، سازماندهی اجتماعی، و امیدآفرینی در جهان معاصر به همراه دارد.
یکی از مهمترین پرسشها در تاریخ تشیع این است که چگونه این مکتب توانست در قرون نخست، علیرغم فشارهای سنگین خلفای عباسی، موجودیت خود را حفظ کند و وارد مرحلهای تازه یعنی عصر غیبت شود. بررسی نقش امام حسن عسکری(ع) در این فرآیند، بهویژه بهعنوان آخرین امام حاضر پیش از غیبت، اهمیت بنیادین دارد.
ایشان در سال ۲۳۲ق در مدینه متولد شد و در سال ۲۵۴ق پس از شهادت امام هادی(ع) به امامت رسید و تنها شش سال امامت کردند. این دوره کوتاه، از حیث سیاسی، اجتماعی و اعتقادی، نقطه عطفی در تاریخ امامیه است.
در قرن سوم هجری، خلافت عباسی در اوج هراس از گسترش نفوذ شیعه قرار داشت. خلفای معتز، مهتدی و معتمد، امام حسن عسکری(ع) را تحت نظارت شدید قرار دادند و ایشان ناگزیر در سامرا بهصورت نیمهحصر زندگی میکردند.
ارتباط مستقیم با شیعیان بسیار محدود بود و حتی مکاتبات نیز تحت کنترل قرار داشت. در چنین شرایطی، امام برای حفظ انسجام فکری و اجتماعی پیروان خود ناچار به اتخاذ راهکارهایی نوین شد.به عبارت دیگر، در چنین وضعیتی، شیعیان که در مناطق گوناگون پراکنده بودند، محتاج ساختاری مطمئن برای ارتباط با امام و دریافت رهنمودهای دینی و سیاسی بودند.
تدابیر امام عسکری(ع) در آماده سازی شیعه برای غیبت
۱. تقویت شبکه وکالت
امام عسکری(ع) همانند امام هادی(ع)، سازمان وکالت را بهعنوان کانال ارتباطی اصلی با شیعیان تقویت کرد. وکلا وظیفه داشتند وجوه شرعی را جمعآوری کنند، پرسشهای فقهی و کلامی را پاسخ دهند و پیامهای امام را منتقل نمایند (طوسی، الغیبة، ص ۲۴۲). مهمترین وکیل ایشان، عثمان بن سعید عمری بود که بعدها نخستین نایب خاص امام زمان(عج) در غیبت صغری شد (صدوق، کمالالدین، ج۲، ص۴۲).
ساختار و شیوه عملکرد شبکه وکالت در زمان امام حسن عسکری (ع) بدین ترتیب بود که شبکه وکالت شبیه یک سازمان مخفی و منظم بود. امام عسکری (ع) در مرکز (سامرا) قرار داشت. وکلا به صورت سلسله مراتبی در مناطق مختلف اسلامی فعالیت میکردند. هر منطقه دارای یک یا چند وکیل بود که زیر نظر وکیل ارشد یا نماینده کل عمل میکردند. این ساختار نوعی شبکه ارتباطی زیرزمینی ایجاد میکرد که در آن اطلاعات، وجوه شرعی و نامهها با امنیت بیشتری منتقل میشد. تقسیمبندی مناطق و وکلا بدین ترتیب بود که وکلا در شهرهای مهم مثل بغداد، قم، نیشابور، کوفه، ری، اهواز و مصر حضور داشتند. در هر شهر یک وکیل محلی فعالیت داشت که با شیعیان منطقه ارتباط مستقیم میگرفت. برخی از وکلا در سطح بالاتر قرار داشتند و وظیفه هماهنگی و جمعآوری گزارشها و اموال از وکلای فرعی را بر عهده داشتند.
وظایف و عملکرد وکلا این بود که ارتباطات فکری و فقهی داشتند. پرسشهای شرعی و عقیدتی مردم را به امام منتقل کرده و پاسخ امام را باز میگرداندند. جمعآوری وجوهات نیز از جمله مسئولیت های ایشان بود. خمس، زکات و نذورات را میگرفتند و به امام میرساندند. هویت شیعیان را حفظ میکردند تا در معرض خطر عباسیان قرار نگیرند. در مقابل شبهات، مردم را آگاه و هدایت میکردند. انتقال نامهها (توقیعات) از دیگر وظایف آنان بود. نامههای امام به دست شیعیان با امضای وکلا میرسید.
همان گونه که اشاره شد شبکه وکالت کاملاً مخفی بود. مردم عادی حتی گاهی نمیدانستند وکیل چه کسی است. ارتباط مستقیم فقط از طریق سلسله مراتب انجام میشد؛ همه حق ارتباط مستقیم با امام را نداشتند. وکیل ها مورد اعتماد کامل امام بودند و معمولاً افراد بسیار عالم، زاهد و شناختهشدهای انتخاب میشدند.
بعد از شهادت امام عسکری (ع)، همین شبکه در معرفی فرزند ایشان (امام مهدی عج) به شیعیان نقش مهمی داشت. نواب اربعه که در دوران غیبت صغری فعالیت کردند، در حقیقت از دل همین شبکه بیرون آمدند. بنابراین، شبکه وکالت در زمان امام عسکری (ع) هم یک ابزار مدیریتی و حفاظتی بود و هم یک تمرین اجتماعی سیاسی برای ورود شیعیان به عصر غیبت به شمار می رفت.
۲. آموزش تدریجی پذیرش غیبت
یکی از دغدغههای اصلی امام، آمادهسازی ذهنی و اعتقادی شیعیان برای شرایطی بود که دیگر دسترسی مستقیم به امام وجود نداشته باشد. امام تولد فرزندشان، حضرت مهدی(عج)، را به صورت پنهانی نگاه داشتند و تنها خواص اصحاب را آگاه ساختند (کلینی، الکافی، ج۱، ص ۳۲۹).
در مواردی، امام فرزندشان را به برخی یاران خاص معرفی کردند تا حجت الهی برای دورهی بعد اثبات شود (مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۰، ص ۲۷۷). با این روش، شیعیان عملاً تمرین کردند که بدون حضور آشکار امام، به واسطهها و قرائن اعتماد کنند.
مسأله آموزش تدریجی شیعیان برای پذیرش غیبت یکی از مهمترین فلسفههای اقدامات امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) بود. از زمان امام جواد (ع) به بعد، فشار عباسیان به شدت زیاد شد. امام هادی و امام عسکری (ع) عملاً در حصر نظامی سامرا بودند. این شرایط موجب شد که امکان ارتباط مستقیم شیعیان با امام به تدریج کمتر شود. امامان میدانستند که شیعیان به زودی باید دورانی طولانی بدون دسترسی مستقیم به امام را تجربه کنند. بنابراین آنان را بهتدریج آماده کردند.
مراحل تدریجی آمادهسازی
الف) کاهش ارتباط مستقیم
امام هادی و امام عسکری (ع) کمتر در مجامع عمومی ظاهر میشدند. بسیاری از پاسخها و دستورات امام بهصورت نامه (توقیع) صادر میشد، نه به شکل دیدار مستقیم. این تغییر آرام آرام شیعیان را عادت داد که بدون دیدار امام هم بتوانند به رهنمودهای او اعتماد کنند.
ب) تقویت شبکه وکالت
همانگونه که بیان شد، امامان شبکه وکالت را سازماندهی کردند. شیعیان یاد گرفتند که به جای مراجعه مستقیم به امام، از طریق نمایندگان مورد اعتماد او نیازهای خود را برطرف کنند. این ساختار در دوران غیبت صغری (با نواب خاص) ادامه یافت و در غیبت کبری به شکل عام (مراجعه به فقها) توسعه پیدا کرد.
ج) تأکید بر جایگاه امام غایب
امام هادی و امام عسکری (ع) بارها در سخنان خود به وجود امام بعدی که در غیبت خواهد بود اشاره کردند.
امام عسکری (ع) به برخی از خواص، فرزندش حضرت مهدی (عج) را معرفی کرد، ولی همزمان بر لزوم پنهانکاری و صیانت از او تأکید داشت. این امر باعث شد شیعیان بدانند که وجود امام حجت الهی حتمی است، حتی اگر از دیدگان پنهان باشد.
به تدریج اعتماد شیعیان به توقیعات و وکلا آزمایش میشد. برخی مدعیان دروغین وکالت یا امامت ظاهر شدند، اما امام عسکری (ع) با نامههای روشنگرانه، شیعیان را به شناخت صحیح هدایت میکرد. این امر شیعیان را تمرین داد که در آینده نیز در دوران غیبت، گرفتار مدعیان دروغین نشوند. در پایان دوران امام عسکری (ع)، جامعه شیعه به این حقیقت عادت کرده بود که:
امام همیشه هست، حتی اگر دیده نشود. ارتباط با امام میتواند غیرمستقیم و از طریق نمایندگان باشد. وظیفه اصلی مؤمنان، حفظ ایمان، تبعیت از دستورها و مراجعه به نمایندگان معتبر است.
۳. تأکید بر مرجعیت معرفتی و اخلاقی
امام عسکری(ع) با نگارش تفسیر قرآن و صدور نامهها و تعالیم فقهی،کلامی، میراثی بر جای گذاشتند که در دوران غیبت چراغ راه شیعیان باشد. ایشان معیارهایی برای شناخت حق از باطل ارائه کردند. از جمله در حدیثی معروف فرمودند: «شیعیان ما کسانیاند که عفت، صداقت و امانتداریشان شناخته میشود.» (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص ۲۳۳). با این رویکرد، امام به جامعه آموختند که در دوران غیبت، ملاک حقانیت افراد صرف ادعا نیست، بلکه پایبندی به ارزشهای اخلاقی و معرفتی است.
تأکید امام عسکری (ع) بر مرجعیت معرفتی و اخلاقی بهتدریج تبدیل شد به نظام اجتهاد و مرجعیت تقلید در دوره غیبت کبری.
بیان امام عسکری (ع) در روایت معروف: «فأمّا مَن کان مِن الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه.» چهار ویژگی برای فقیه ذکر میکند:
صیانت نفس ( پرهیز از گناه و دنیاطلبی)
حفظ دین (پاسداری از مرزهای اعتقادی و احکام)
مخالفت با هوا ( آزاد بودن از خواستههای نفسانی)
اطاعت از مولی ( تسلیم در برابر خدا و حجت الهی)
همین روایت، اساسِ نظریِ مرجعیت فقهی در دوران غیبت شد.
در مرحله غیبت صغری (۲۶۰ تا ۳۲۹ق) شیعیان هنوز با امام زمان (عج) از طریق نواب خاص در تماس بودند (عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح، علی بن محمد سمری) ولی حتی در همین دوره، مراجعه به فقیهان و راویان حدیث در مناطق مختلف رواج داشت. فقها مسائل جزئی و روزمره را پاسخ میدادند و مسائل مهمتر به نواب خاص منتقل میشد. این یعنی تمرین عملی رجوع به فقها آغاز شده بود.
وقتی ارتباط مستقیم با امام (عج) قطع شد، جامعه شیعه نیاز داشت که مرجعیت دینی و اجتماعی داشته باشد.
فقها و محدثان بزرگ مثل شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید در این زمان مرجع فکری شیعه شدند. آنها هم بر اساس روایت امام عسکری (ع) و امام صادق (ع) استدلال میکردند که رجوع به فقیه واجب است.
توقیع شریف امام زمان (عج) نیز این مسیر را تأیید کرد: «و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا، فإنهم حجّتی علیکم، و أنا حجة الله» یعنی: در رویدادهای جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.
در آغاز، نقل حدیث و فهم مستقیم روایات کافی بود. اما با پیچیدهتر شدن زندگی اجتماعی و فقهی، نیاز به استنباط اجتهادی از منابع (قرآن، سنت، عقل، اجماع) به وجود آمد. فقیهان بزرگ مانند شیخ طوسی، علم اصول و روش اجتهادی را توسعه دادند تا پاسخگوی نیازهای زمانه باشند. این روند، پایهگذار نظام اجتهاد در فقه شیعه شد. بهتدریج جامعه شیعه پذیرفت که هر فرد غیرمتخصص، باید در احکام شرعی به فقیه جامعالشرایط رجوع کند. این اصل در فقه شیعه به نام تقلید شکل گرفت. در طول تاریخ، بزرگان شیعه این نظام را تبیین و تحکیم کردند.
۴. ایجاد فرهنگ انتظار و امید
امام عسکری(ع) با بیان روایات درباره امام مهدی(عج)، شیعیان را به آیندهای روشن نوید دادند و بدین وسیله امید و پایداری را در جامعه تقویت کردند (صدوق، کمالالدین، ج۲، ص۴۹). این فرهنگ، هویت جمعی شیعه را در برابر فشارهای عباسی حفظ کرد.
شیعیان در زمان امام عسکری (ع) زیر شدیدترین فشار سیاسی عباسیان بودند. حصر خانگی امام، دستگیری و شکنجه یارانش، و مراقبت شدید از تولد فرزندش، فضایی پر از خفقان و ناامیدی برای شیعیان ایجاد کرده بود. در چنین شرایطی، اگر شیعه فقط به واقعیتهای تلخ زمانه مینگریست، روحیهاش از بین میرفت. بنابراین امام باید امید به آینده و ایمان به تحقق وعده الهی را در دل شیعیان زنده میکرد. این همان فرهنگ انتظار است.
ماهیت فرهنگ انتظار در نگاه امام عسکری (ع)
الف) باور به حضور امام غایب
امام عسکری (ع) بارها به خواص شیعه نشان داد که فرزندش مهدی (عج) وجود دارد، هرچند باید در پرده غیبت باشد. این یعنی: امام همیشه زنده و حاضر است، حتی اگر دیده نشود. برای شیعه، این باور یک منبع آرامش شد؛ چراکه یقین داشتند زمین هیچگاه بدون حجت خدا نمیماند.
ب) انتظار = امید فعال
انتظار در فرهنگ امام عسکری (ع) صرفاً نشستن و دست روی دست گذاشتن نبود. امام و وکلا شیعیان را به حفظ دینداری، تقوا، و صبر در برابر سختیها دعوت میکردند. یعنی انتظار یک نوع تحملِ آگاهانه سختیها به امید آینده بهتر بود.
ج) امید به عدالت نهایی
امام عسکری (ع) یادآور میشد که آینده تاریخ در دست خداست و روزی خواهد رسید که فرزندش با قیام جهانی، ظلم را ریشهکن خواهد کرد. این باور در دل شیعه، قدرت میداد تا در برابر ستمگران کوتاه نیایند. امید به عدالت نهایی، آنان را از ناامیدی و تسلیم در برابر عباسیان بازمیداشت.
د) ثمرات فرهنگی انتظار و امید
شیعیان با این فرهنگ، دیگر خود را شکستخورده نمیدیدند؛ بلکه خود را حاملان یک وعده الهی میدانستند.
یکی از آثار انتظار پویایی معنوی است. چون انتظار بدون تقوا بیمعناست، شیعیان به پاکی، دعا، زیارت و ارتباط معنوی عمیق با امام زمان (عج) تشویق میشدند. هویت جمعی شیعه نیز از ثمرات مهم انتظار و امید محسوب می گردد. اساسا فرهنگ انتظار یک هویت مشترک برای شیعیان ساخت که ما در دوران صبر و امتحانیم، اماممان حاضر است هرچند در غیبت و آینده از آنِ حق است.
بنابراین در مکتب امام عسکری (ع)، فرهنگ انتظار و امید چنین معنا میابد:
ایمان به حضور زنده و غایب امام = قطع نشدن رابطه شیعه با هدایت الهی.
امید به آینده عادلانه = مقاومت در برابر یأس اجتماعی و سیاسی.
انتظار فعال = حفظ تقوا، دینداری و تلاش در زندگی روزمره با چشم به آیندهای روشن.
به همین دلیل است که گفته میشود: انتظار در شیعه یک انرژی اجتماعی و معنوی است؛ نه فقط یک حالت روحی منفعل.
بازتاب و اهمیت در جهان معاصر
تحلیل تدابیر امام عسکری(ع) نشان میدهد که اقدامات ایشان صرفاً راهکارهای تاریخی نبودند، بلکه میتوانند برای امروز نیز آموزنده باشند:
مدیریت بحران: در شرایط سرکوب سیاسی، با شبکهسازی و اعتمادسازی میتوان بقای اجتماعی را تضمین کرد.
الگوی ارتباط غیرمستقیم: بهرهگیری از وکالت در گذشته را میتوان با ارتباطات غیرحضوری در عصر دیجیتال مقایسه کرد.
مرجعیت فکری در غیبت رهبری: تأکید بر معیارهای اخلاقی و معرفتی، الگویی برای دوران فقدان رهبری مستقیم است.
امید و پویایی اجتماعی: فرهنگ انتظار میتواند در جوامع امروز بهعنوان عاملی برای مقاومت و تحول اجتماعی الهامبخش باشد و همچنین می تواند الگویی برای ملت هایی باشد که در شرایط دشوار به دنبال چشم انداز روشن فردا هستند.
نتیجهگیری
در نتیجه می توان به اختصار گفت امام حسن عسکری(ع) در کوتاهترین دوران امامت، نقشی بزرگ ایفا کرد: ایشان با تقویت سازمان وکالت، آموزش پذیرش غیبت، مرجعیت علمی و ایجاد فرهنگ انتظار، شیعه را از مرحلهی «امامت آشکار» به «امامت پنهان» منتقل کرد. این اقدامات، جامعهای که میتوانست در برابر فشارهای سیاسی از هم بپاشد را به یک جریان تاریخی پایدار بدل ساخت.
در جهان معاصر، تدابیر امام عسکری(ع) میتواند برای جوامعی که با بحران رهبری، فشار سیاسی یا گسست اجتماعی مواجهاند، الهامبخش باشد. الگویی که ایشان ارائه کردند، بر پایهی شبکهسازی، اعتمادسازی، هدایت فکری، و امید به آینده استوار است؛ عناصری که همچنان برای پویایی هر جامعهای ضروریاند.