عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم مشهد گفت: به دلیل نبود تدبر در قرآن و بهره نگرفتن از احادیث صحیح، شخصیت پیامبران در بسیاری از سریالها و فیلمهای سینمایی همچون یوسف پیامبر، ایوب، مریم مقدس و سلیمان نبی تحریف شده است، زیرا فیلمنامهها براساس روایت مشهور قصه که متأسفانه منشأ عهدینی و اسرائیلیات دارند، نوشته میشوند.
رابطه میان سینما و مفاهیم قرآنی از مواردی است که همیشه مورد توجه اهالی فرهنگ و هنر بوده است و بسیاری از افرادی که بهطور توأمان به دین و سینما علاقهمندند برآنند که راههایی برای بهرهوری بیشتر در این زمینه پیدا کنند تا بتوانند از آموزههای دین در سینما بهره ببرند، آن را تعمیق بخشند و مسیرهای تأثیرگذاری بیشتر را پیدا کنند.
قصص قرآنی ظرفیت عظیم و دستنخوردهای برای استفاده در سینما دارند که هنوز کشف نشده است و اصولاً استفاده از زبان هنر میتواند به تعاملات میان سینما و دین کمک کند و نقش مؤثرتری برای انتقال مفاهیم والا و جهانشمول داشته باشد، البته سؤالات متعددی در این زمینه مطرح میشود از جمله اینکه آیا تا به حال از ظرفیت عظیم قرآن در سریالهای ساخته شده و سینما استفاده کردهایم و در صورت استفاده مفاهیم بهکار گرفته شده تا چه اندازه با بیان قرآن منطبق است؟
در همین خصوص، خبرنگار ایکنای خراسانرضوی، گفتوگویی با محسن رجبی قدسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم مشهد انجام داده است که در ادامه میخوانیم؛
مفاهیم قرآنی چه ظرفیتهایی برای اقتباس در سینما و ادبیات معاصر دارند؟
زبان قرآن و بهویژه قصههای قرآن دارای بنمایههای قوی به لحاظ روایتگری، تصویرسازی و کنش زبانی است و از این منظر بهترین منبع برای ادبیات، سینما و هنر و تعلیم و تربیت است، چنانکه شعر و ادب فاخر و زیبای زبان فارسی همه مرهون قرآن و شاعران و ادیبانی است که با قرآن تفکر کرده و با آن زیسته و از این مسیر توانستهاند مفاهیم قرآن را به زبان فارسی بسرایند و تبیین کنند. به قول حافظ شیرازی:
صبح خیزی و سلامتطلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
قرآن احسنالقَصَص است، یعنی قرآن بهترین شیوه داستانسرایی و اسلوب بیان قصه را بیان کرده است. از اینرو میتوان انواع اقتباسها را از قرآن برای تدوین قصه و پردازش فیلم و دیگر آثار هنری بهدست آورد. قصه در قرآن فقط محدود به پیامبران و شخصیتهای مهم تاریخی و اقوام گذشته نیست. با دیدی دقیقتر و علمی میتوان گفت هر موضوع و مسئله مهمی که در سعادت و شقاوت انسان و جامعه انسانی تأثیرگذار است، قصه آن در قرآن آمده است و باید آنرا کشف و آموزهها را در قالب فیلم، نمایش، پوستر و دیگر ابزار هنری به مردم منتقل کرد. زندهیاد استاد دکتر لسانی فشارکی با همین رویکرد برای نخستینبار قصه قبله و کعبه در قرآن را در یک کارگاه چهار ساعته مطرح کرد که بسیار قابل توجه است، البته برای اقتباس و کشف و ارائه در قالب فیلم و هنر به متخصصانی نیازمندیم که هم با زبان قرآن و اسلوبهای بیانی قرآن آشنا و مأنوس باشند و همچنین هنر، ادبیات و سینما را خوب فهم کرده باشند.
برخی افراد معتقدند قصههای قرآنی قدیمی هستند و برای نسل نو باید قصص دیگری تعریف کرد که با ویژگیهای جهان امروز و نیازهای نسل نو منطبق باشد و قابلیت پرداخت سینمایی داشته باشد، نظر شما در اینباره چیست و اینکه چگونه میتوانیم از قصص قرآنی در قالبهای نو و بدیع و مطابق با سلیقه نسل جوان امروز استفاده کنیم؟
قرآن فرازمانی، فرامکانی، فرازبانی و فراقومی است و برای همه انسانها تا قیام قیامت مایه هدایت، رحمت و شفاست، بنابراین، پیام و هدایتآفرینی قصههای منتخب خدای حکیم در قرآن، مورد نیاز همه انسانها تا قیام قیامت است و هیچ فرد و گروهی از هدایت اَقوَم قرآن برای بِه زیستن و رشد و تعالی بینیاز نیست. از اینرو، پردازش قرآن از قصههایش بهگونهای است که هرگز کهنگی به سراغ آن نخواهد آمد. ما باید یاد بگیریم که چگونه پاسخهای پرسشهای عالمانه را از قرآن دریافت کنیم، این حلقه گمشده در بسیاری از حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی است.
میتوان محتوای قصههای قرآن را در قالب دهها فیلم و سریال و با توجه به نیاز مخاطب تهیه و تدوین کرد، برای نمونه در قصه یوسف صدیق در سوره یوسف اگر این پرسش را مطرح کنیم که چرا برادران یوسف شیوه تربیتی پدرشان حضرت یعقوب(ع) را نادرست میپنداشتند و چرا برای اصلاح آن اشکال، صورت مسئله را پاک کردند و یوسف را در نهانگاه چاه کنعان قرار دادند تا او برای همیشه از کنعان برود؟ پاسخ دقیق به این مسئله تدبر و دقت در بیان قرآن و شناخت انسان و مسائل تعلیم و تربیت را نیاز دارد. یا اینکه چرا عزیز مصر همواره بهدنبال مکر و کید علیه یوسف جوان است و کارهای عجیبی همچون دست بریدن چند زن درباری را راهبری میکرد؟ و چرا مَلِک مصر وقتی از این مسئله باخبر شد او را برکنار کرد و یوسف را بهجای او به عنوان عزیز مصر معرفی کرد؟ نکات ظریفی در مباحث سیاسی و اجتماعی بهویژه جایگاه جوانان میتوان از این روایتگری قرآن به دست آورد.
قصههایی که تا کنون بهعنوان قصههای قرآن مطرح شده و شهرت یافتهاند کهنه شده و پیامی برای بشر امروز ندارند، زیرا بیشتر آنچه ما بهعنوان قصههای قرآن میخوانیم، میشنویم و میبینیم بهجای آنکه بیانگر روایت قرآن باشد گزارشگر تحریفهای عهد عتیق است که با حرفهای سست و بیاساس قصاص در سده یکم و دوم هجری در کوفه، بصره و شام ممزوج شده، بهعنوان قصص قرآن شهرت یافتهاند و سوگمندانه جاعلان و دوستان نادان نیز بخشی از آنها را بهنام پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) سند زدهاند. به قول علامه طباطبائی در تفسیر گرانقدر المیزان، «در ادامه روند خطرناک و بسیار زشت پدیده اسرائیلیات و نصرانیات در رواج اخبار دروغ، عدهای از مسلمانان، گوی سبقت را از اهل کتاب ربوده و هرجا آنها در جعل اخبار کذب، کم آوردهاند، اینان سنگ تمام گذاشته و با ترویج روایات جعلی کمک فراوانی به اسرائیلیات و نصرانیات کردهاند.» (المیزان، ۱۱/۱۳۰-۱۳۴).
متأسفانه اتفاقی که اکنون افتاده است بسیاری از کارگردانها و تهیهکنندههای ما و فیلمنامهنویسان مسلمان که مخلص نیز هستند، چون خودشان با قرآن آشنا نیستند و فقط از راه ترجمهها و برخی منابع مشهور فیلمنامه را مینویسند، فیلم، سریال و یا نمایشنامه برآمده از این مسیر منطبق با بیان قرآن نیست. کسی میتواند اقتباسهای درست، صحیح، پویا و زایا را از قرآن و قصص آن داشته باشد که یا خودش با قرآن مأنوس و عجین باشد و اسلوبهای بیانی قرآن را بداند یا به متخصص و کارشناس حقیقی و مجرب قرآن مراجعه کرده باشد و سخن او را به خوبی فهمیده و به آن عمل کرده باشد، همچنین نیاز و مسئله مخاطب را به خوبی بداند.
در خصوص فیلمهایی که تاکنون در سینما و تلویزیون از مفاهیم قرآنی اقتباس شده است، رابطه میان قرآن و سینما را در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما آیا توانستهایم از مفاهیم و قصههای قرآنی به شکل درستی استفاده کنیم؟
به دلیل نبود تدبر در قرآن و بهره نگرفتن از احادیث صحیح، شخصیت پیامبران در بسیاری از سریالها و فیلمهای سینمایی همچون یوسف پیامبر، ایوب، مریم مقدس و سلیمان نبی تحریف شده است، زیرا فیلمنامهها براساس روایت مشهور قصه که متأسفانه منشأ عهدینی و اسرائیلیات دارند نوشته میشوند، البته این روایت مشهور ولی نادرست در غالب منابع اسلامی نفوذ کرده و موج میزند. عنوانها قرآنی است، اما محتوا عهدینی و براساس روایات جعلی و دروغینی است که خیلی شهرت دارند. برای نمونه در سریال یوسف پیامبر، ببیننده گمان میبرد که یوسف دست کم از زمان قرار گرفتن در چاه کنعان پیامبر بوده است و همه این اتفاقات برای یکی از پیامبران خدا در حال رخ دادن است. در حالیکه امام باقر(ع) فرمودهاند: «یعقوب وقتی به مصر آمد دو سال زنده بود، در این دو سال یعقوب پیامبر خدا و یوسف فرمانروای مصر بود (یوسف از عزیزی مصر به پادشاهی مصر رسیده بود) پس از طی این دو سال یعقوب رحلت کرد و یوسف پیغمبر و حجت خدا شد.» بنابراین تمام اتفاقات مطرح در سوره یوسف مربوط به دوران قبل از پیامبری ایشان است و شایسته بود نام این سریال، «یوسف صدیق» میبود و بهجای روایت عهد عتیق، بیان قرآن را گزارش میکرد.
متأسفانه در نوشتن فیلمنامهها عجله و بیدقتی میشود، برای نمونه با اینکه در تفسیر نمونه که متن آن به شکلهای مختلف در اختیار همگان است و به زبان فارسی روان هم نوشته شده است – علت ذبح فرزندان پسر بنیاسرائیل در زمان فرعون ذکر شده است، ولی در فیلم موسی کلیمالله روایت جعلی به نمایش درآمده است.
در تفسير نمونه (ج۱۶، ص۱۳- ۱۴) ذیل «يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ» آمده است: «فرعون دستور داده بود كه فرزندانى كه از بنىاسرائيل متولد مى شوند اگر پسر باشند آنها را از دم تيغ بگذرانند، و اگر دختر باشند براى خدمتكارى و كنيزى زنده نگه دارند، معروف اين است كه او در خواب ديده بود شعله آتشى از سوى بيتالمقدس برخاسته و تمام خانههاى مصر را فرا گرفت، خانههاى قبطيان سوخت، ولى خانههاى بنىاسرائيل سالم ماند او از آگاهان و معبران خواب توضيح خواست، گفتند: از اين سرزمين بيتالمقدس مردى خروج مىكند كه هلاكت مصر و حكومت فراعنه به دست او است و نيز نقل كردهاند كه بعضى از كاهنان به او گفتند پسرى در بنىاسرائيل متولد مىشود كه حكومت تو را بر باد خواهد داد و سرانجام همين امر سبب شد كه فرعون تصميم به كشتن نوزادان پسر از بنىاسرائيل را بگيرد. اين احتمال را نيز بعضى از مفسران دادهاند كه پيامبران پيشين بشارت ظهور موسى و ويژگیهاى او را داده بودند و فرعونيان با آگاهى از اين امر بيمناک بودند و در مقام مبارزه برآمدند.
ولى قرار گرفتن جمله «يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ» بعد از جمله «يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ»، مطلب ديگرى را بازگو مىكند و مى گويد: فرعونيان براى تضعيف بنىاسرائيل اين نقشه را طرح كرده بودند كه نسل ذكور آنها را كه مىتوانست قيام كند و با فرعونيان بجنگد براندازند و تنها دختران و زنان را كه به تنهايى قدرت بر قيام و مبارزه نداشتند براى خدمتكارى زنده بگذارند. گواه ديگر اين سخن آن است كه از آيه ۲۵ سوره «مؤمن» به خوبى استفاده مىشود كه برنامه كشتن پسران و زنده نگه داشتن دختران حتى بعد از قيام موسى(ع) ادامه داشت. «فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ وَ ما كَيْدُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ»؛ هنگامىكه موسى حق را از نزد ما براى آنها آورد، گفتند: پسران كسانى را كه به موسى ايمان آورده اند بكشيد و زنانشان را زنده نگهداريد، اما نقشه كافران جز در گمراهى نخواهد بود.
درباره انتقال مفاهیم قرآنی در فیلمها و سریالهایی که عنوان مشخص قرآنی ندارند، باید متخصصان امر نظر دهند، اما در این حوزه بهتر میتوانیم کار کنیم یعنی میتوان آموزههای قرآن را در ضمن یک فیلم اجتماعی که درباره یکی از مشکلات اجتماعی جامعه ساخته میشود منتقل کرد، یعنی اگر ما پیامهای قرآن را در قالب شخصیتهای دیگری که در اجتماع وجود دارند و با رصد و تبیین مشکلات فعلی بیان نماییم غیرمستقیم میتوانیم فرهنگ قرآن را ترویج و گسترش دهیم و این رویکرد هم جای کار بسیار دارد که لازم است در فهم موضوعی قرآن دقت شایسته و بایسته داشته باشیم تا دچار کجفهمی یا کاستی در فهم نشویم و پیام قرآن را کامل و بهدرستی دریافت کنیم.