استاد درس خارج حوزه علمیه گفت: حضرت فاطمه زهرا(س) نهتنها یادگار پیامبر(ص) که پرچمدار حقیقت، عدالت و عزت زن در تاریخ اسلام است. بازخوانی سیره ایشان نشان میدهد که دفاع از حق، حفظ حجاب و پاسداشت کرامت زن، سه پیام ماندگار مکتب فاطمی برای انسان امروز است.
در تاریخ اسلام، همواره دشمنان حقیقت و پیروان جهل و تعصب، کوشیدهاند تا چهره درخشان اهل بیت پیامبر اکرم(ص) را در هالهای از شبهه و تحریف بپوشانند. در این میان، حضرت فاطمه زهرا(س)، یگانه یادگار رسول خدا و برترین بانوی جهان، بیش از دیگران آماج حملات فکری، تحریفهای تاریخی و شبههافکنیهای مغرضانه قرار گرفتهاند.
در ایام فاطمیه که یادآور مظلومیت و غربت دختر پیامبر است، متأسفانه برخی گروههای تکفیری و پیروان وهابیت، با طرح روایتهای ساختگی و نسبتهای ناروا، میکوشند تا حقیقت شهادت حضرت و جایگاه والای ایشان را زیر سؤال ببرند. آنان با تحریف تاریخ و استناد به روایات ضعیف و بیاعتبار، سعی دارند چهره خلفای نخست را تطهیر کرده و روابط میان آنان و خاندان پیامبر را صمیمی و دوستانه جلوه دهند.
اما پژوهش در منابع اصیل اسلامی، چه شیعی و چه سنی، نشان میدهد که بسیاری از این ادعاها بیپایه و برخلاف واقعیتهای تاریخی است. از این رو، در این گفتوگو، خبرنگار ایکنا از قم به سراغ آیتالله محمدجعفر مروجی طبسی، استاد درس خارج حوزه علمیه رفته تا به بررسی دقیق برخی از این شبهات یعنی ادعای نماز خواندن خلیفه اول بر پیکر مطهر حضرت زهرا(س)، ماجرای فدک و علت دفن شبانه حضرت بپرسد. سپس با تکیه بر منابع معتبر اهل سنت، حقیقت ماجرا روشن میگردد و مخاطبان دریابند که خط فاطمی، خط دفاع از حقیقت، عدالت و کرامت انسانی است؛ خطی که تا امروز همچنان زنده و راهگشاست. مشروح این گفتوگو را در ادامه با هم میخوانیم:
متأسفانه هرساله، گروههای تکفیری و پیروان وهابیت، به همراه دشمنان اهل بیت(ع)، در ایام فاطمیه اول و دوم به تکاپو میافتند و با دروغپراکنیها و شبههافکنیهای گوناگون، درصدد تضعیف باور مردم نسبت به شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) برمیآیند. این گروهها بر چه شبهاتی بیش از دیگر موارد تمرکز میکنند و آنها را بزرگ جلوه میدهند؟
یکی از شبهاتی که این گروههای تکفیری هر ساله در فضای مجازی و حتی در خطبههای نماز جمعه بر آن تأکید میورزند، مسئله نماز خواندن خلیفه اول بر بدن مطهر حضرت فاطمه زهرا(س) است.
افرادی که از منابع اصیل اهل سنت بیخبرند، با دیدن یکی دو روایت از این دست، چنین میپندارند که، خلیفه اول بر بدن حضرت فاطمه(س) نماز خوانده و آن هم به درخواست امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است. سپس نتیجه میگیرند که روابط میان حضرت زهرا و خلفای وقت، رابطهای نیکو و دوستانه بوده و در پی آن ادعا میکنند که شیعیان هستند که هرساله به اختلافات مذهبی و فرقهای دامن میزنند. حال، این همان شبهه است که نماز خواندن خلیفه اول بر بدن حضرت فاطمه زهرا به درخواست امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است.
در پاسخ به این شبهه باید چه گفت؟
ما در پاسخ به این شبهه عرض میکنیم که این گروه به دو روایت استناد کردهاند؛ نخست روایتی است که ابن سعد (متوفای ۲۳۰ هجری قمری) در کتابش، «الطبقات الکبری» جلد هشتم، و ابن عدی (متوفای قرن چهارم هجری) در «الکامل فی الضعفاء» جلد پنجم، صفحه ۴۲۲ نقل کردهاند. مضمون روایت چنین است که خلیفه اول بر بدن حضرت فاطمه(س) نماز میت خوانده و آن هم به درخواست علی بن ابیطالب(ع) بوده است.
اکنون باید گفت که دو پاسخ در برابر این شبهه وجود دارد؛ پاسخ نخست آنکه روایت ابن سعد درباره شخصی به نام شعبی نقل شده که اساساً در زمان خلیفه اول هنوز به دنیا نیامده بوده است. اهل سنت خود بر این اذعان دارند که شعبی در سال ۱۰۴ یا ۱۰۵ یا ۱۰۶ هجری قمری از دنیا رفته است. حال، کسی که در اوایل قرن دوم هجری زیسته، چگونه میتواند از واقعهای سخن گوید که در زمان خلیفه اول روی داده است؟
پاسخ دوم آنکه روایت ابن عدی، دردی جانسوزتر دارد. ایشان روایت را به امام جعفر صادق(ع) نسبت داده و نقل میکند که حضرت از پدران خود روایت کرده است که خلیفه اول بر بدن حضرت فاطمه(س) نماز خواند و وقتی امیرالمؤمنین به او فرمودند شما نماز بخوانید، حضرت فرمودند: «نه، تو خلیفه مسلمانی و سزاوارتری که بر بدن فاطمه نماز بخوانی.» و ابوبکر نیز پذیرفت و نماز گزارد.
اکنون ما حق داریم از ناقلان این روایت پرسش کنیم که جناب ابن عدی، شما این حدیث را از چه کسی نقل میکنید؟ احتمالا او در پاسخ میگوید از شخصی به نام محمد بن ولید. در اینجا خود ابن عدی درباره او چنین میگوید: «و کان یضع الحدیث؛ حدیث جعل میکرده است.»
پس چنین شخصی از دید خود اهل سنت نیز جاعل حدیث و غیرقابل اعتماد است. علاوهبر این، درباره همین محمد بن ولید گفتهاند که او کذاب بوده، و «کذاب» یعنی کسی که بسیار دروغ میگوید. پس چگونه میتوان به روایت چنین فردی اعتماد کرد؟ در نتیجه، دو روایتی که ابن سعد و ابن عدی نقل کردهاند، هر دو از نظر سندی دارای اشکال جدیاند زیرا راویان آنها از دید علمای بزرگ اهل سنت، افرادی غیرثقه و دروغگو به شمار میروند.
افزون بر آن، این دو روایت با روایتی که محمد بن اسماعیل بخاری (متوفای ۲۵۶ هجری قمری) در صحیح بخاری آورده است، در تضاد کامل بوده و قابل جمع نیستند. از همینجا روشن میشود که هم حضرت زهرا(س) و هم امیرالمؤمنین علی(ع) در این ماجرا مظلوم واقع شدهاند زیرا دروغی آشکار را به ایشان نسبت دادهاند تا حقیقت مظلومیتشان پوشیده بماند. همچنین بخاری، متوفی قرن سوم هجری، در کتاب صحیح خود تصریح میکند که ابوبکر بر بدن حضرت فاطمه زهرا(س) نماز نخواند. روایت بخاری چنین است: «علی(ع) بر بدن فاطمه نماز گزارد، نه خلیفه اول. علی نماز خواند، نه ابوبکر.»
حال، حدیث بخاری چنین است: «با ابیبکرٍ أن یُکَلِّمَ فاطمه» این بدین معناست که حضرت فاطمه(س) از ابوبکر مطالبه فدک کردند، و ابوبکر از پرداخت آن امتناع ورزید. بخاری میگوید: «فَغَضِبَت فاطمه» یعنی فاطمه غضبناک شد. غضب فاطمه(س)، خشم فاطمه است، و این خشم، خشم رسول خداست و خشم رسول خدا، خشم خداوند است. پس نتیجه آن میشود که غضب فاطمه بر خلیفه اول، غضب خداوند متعال بر اوست.
این نکته بسیار مهم است. بخاری، محدّث قرن سوم هجری، صریحاً این جملات را نوشته و آورده است که: «فاطمه(س) را علی(ع) شبانه دفن کرد.»
چرا امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، یگانه یادگار پیامبر اکرم(ص) را شبانه دفن کرد؟
بخاری در ادامه این مطالب میگوید: «و لَم یُؤذن بها أبابکر؛ علی، ابوبکر را از مراسم دفن و نماز آگاه نکرد.» سپس میافزاید: «و صلّى علیها علیٌّ؛ علی(ع) خود بر بدن همسرش نماز گزارد.» پس نخست، ابوبکر از ماجرا بیخبر بود؛ دوم، علی(ع) خود بر بدن حضرت زهرا(س) نماز خواند.
در اینجا چند پرسش دارم، که از روشنفکران و اهل تحقیق اهل سنت میخواهم با انصاف به آنها پاسخ دهند. من سخنی با تکفیریها ندارم؛ گفتوگویم با اهل سنت معتدل، فرهیخته و حقیقتجو است. چرا امام علی(ع) ابوبکر را از مراسم دفن آگاه نکرد؟ مگر او خلیفه مسلمین نبود؟ چرا علی به او اعتنا نکرد؟ چرا علی(ع)، فاطمه را شبانه دفن کرد؟
چرا مردم مدینه را برای تشییع پیکر دختر پیامبر فرا نخواند؟ چرا حضرت زهرا(س) بر خلیفه اول غضبناک شد؟ آیا خشم فاطمه، همان خشم پیامبر نیست؟ و پرسش دیگر اینکه چرا حضرت فاطمه(س) پس از ماجرای فدک، تا پایان عمر با ابوبکر سخنی نگفت؟
آیا در منابع اهل سنت اشارهای به این مبانی و موضوعات مبنی بر اثبات حقوق حضرت فاطمه(س) وجود دارد؟
بخاری در کتاب خود که از اعتبار به خصوصی در بین اهل سنت برخوردار است، میگوید: «فَلَم تُکَلِّمهُ حَتّى تُوُفِّیَت؛ حضرت تا هنگام وفات، با ابوبکر سخن نگفت.» و سپس میافزاید: «و عاشت بعد النبیّ ستّة أشهر؛ شش ماه پس از رحلت پیامبر زنده بود.» این بدین معناست که شش ماه تمام، دختر پیامبر اکرم با خلیفه مسلمین حتی یک کلمه سخن نگفت.
ما با نهایت احترام به دیگران اما از موضع مطالبهگری منصفانه، این پرسشها را مطرح میکنیم و از علما و اندیشمندان اهل سنت انتظار پاسخ داریم. اگر پاسخی دارید، بفرمایید و روشنگری کنید.
اگر هم میگویید: ما این روایت صحیح بخاری را که چنین نقل شده قبول نداریم، بسیار خوب، صریح بگویید تا همه بدانند. آیا حاضرید «صحیح بخاری» را زیر سؤال ببرید؟ آیا حاضرید «صحیح مسلم» را انکار کنید؟ اگر نه، پس این پرسشها باقی است.
لطفا به ماجرای فدک و شبهات پیرامون آن هم اشاراتی بفرمایید.
یکی از شبهاتی که در این زمینه وجود دارد آن است که اگر به گفته شیعیان، فدک ملک شخصی حضرت زهرا(س) بوده، پس چرا ایشان در مطالبه آن از باب ارث وارد شدند؟
پیش از پاسخ به این شبهه، عرض میکنم، در اینکه فدک ملک شخصی حضرت فاطمه بود، هیچ شک و تردیدی نیست، زیرا سیوطی، که از علمای بزرگ اهل سنت و شافعی مذهب است (متوفای ۹۱۱ هجری قمری) و از علمای شیعه نیست، در تفسیر خود «الدرّ المنثور» ذیل آیه ۲۶ سوره مبارکه اسراء «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا» به فدک چنین آورده است: «لما نزلت الآیة، أعطى رسولالله فاطمةَ فدکاً؛ زمانی که آیه نازل شد، پیامبر اکرم(ص)، فدک را به حضرت فاطمه بخشید. این سخن را نه کلینی، بلکه سیوطی اهل سنت نوشته است. پس در ملکیت حضرت زهرا نسبت به فدک، هیچ تردیدی باقی نمیماند.
پیامبر اکرم(ص) آنگونه که در آیه ۶ سوره احزاب میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها» یعنی هر تصمیمی که رسول خدا بگیرد، شرعاً نافذ و پذیرفته است.
از همینرو، پیامبر اکرم(ص) از اختیارات خویش بهره برد و فدک را به حضرت فاطمه زهرا(س) بخشید. بنابراین، فدک ملک شخصی حضرت زهرا بود و در این امر تردیدی نیست.
چرا حضرت فاطمه(س) از باب ارث برای مطالبه فدک وارد شدند؟
سؤال خوبی است. پاسخ این پرسش را مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان و نیز علمای دیگر بیان کردهاند. پاسخ چنین است که حضرت فاطمه(س) دوبار برای بازپسگیری فدک اقدام کردند، نه یکبار. بار نخست، در زمان حیات پیامبر(ص)، فدک را مطالبه کردند، ولی خلیفه زیر بار نرفت؛ و پس از رحلت جانسوز پیامبر، دوباره از باب ارث آن را خواستند.
در اینجا معمولاً پرسشی مطرح میشود که بهراستی، آیا چند درخت نخل و چند متر زمین چنان ارزشی برای حضرت داشت یا مطالبه حق حضرت توسط خودش، هدف دیگری داشت؟ مگر نه اینکه ایشان از دنیا و مظاهرش بریده بود؟ پس چرا در ماجرای فدک اصرار داشت؟ این همان شبههای است که هر ساله، در ایام فاطمیه اول و دوم، در فضای مجازی تکرار میشود تا القا کنند که نعوذبالله حضرت زهرا(س) دنیاطلب بودهاند.
اگر به خطبه فدکیه در مسجدالنبی بنگرید، خواهید دید که حضرت زهرا(س) در حضور صحابه پیامبر و در برابر خلیفه اول، با استناد به آیات قرآن، مسئله فدک را مطرح کردند. حضرت، آیات مربوط به ارث را یکی پس از دیگری تلاوت فرمودند.
این رفتار، نشانه آن بود که حضرت فاطمه نه برای باغ و درخت و زمین، بلکه برای احیای قرآن و اجرای عدالت الهی قیام کرده بود اما خلیفه، با بیتوجهی به آیات صریح ارث، به حدیثی تمسک جست که راوی آن تنها خود او بود. او گفت: «نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ؛ ما پیامبران ارث به جا نمیگذاریم.» و به استناد همین روایت، از بازگرداندن فدک خودداری کرد.
حضرت زهرا(س)، در پاسخ، با ظرافتی شگفت، آیات قرآن را یکبهیک یادآور شد؛ از جمله آیات ارث، «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» و نیز آیه شریفه «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیَیْنِ» ایشان همه این آیات را در مسجدالنبی تلاوت فرمودند، اما دریغ از آنکه کسی در برابر خلیفه برخیزد و بگوید: «چرا پاسخ قرآن را با قرآن نمیدهی؟» همه سکوت کرده بودند.
این سکوت، نشانه آن بود که حضرت(س) با مردمانی کمبصیرت و بیتأمل روبهرو بود؛ کسانی که نیندیشیدند که پاسخ حضرت فاطمه(س) را نمیتوان با حدیثی مشکوک و منسوب به پیامبر(ص) داد. اینها مطالبی است که باید در ایام فاطمیه، با دقت و روشنگری برای مردم بیان شود تا امت بداند پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، چه روزگاری بر دختر گرامی ایشان گذشت.
اگر حضرت فاطمه زهرا(س) امروز در میان ما بودند، در برابر جریانهای زنستیز و ابزاری غرب چه میفرمودند؟
بیتردید، غرب امروز از زن به عنوان کالا و ابزار تبلیغ و لذتجویی بهره میگیرد و این سخنی پوشیده نیست اما آنکه به زن عزت، شرف، حیا، کرامت و جایگاه بخشید، اسلام بود.
این خود بحثی گسترده و عمیق است که باید در ایام فاطمیه برای مردم تبیین گردد زیرا زن باید جایگاه حقیقی خود را در آیین اسلام بازشناسد. مادر چه مقامی دارد؟ دختر چه منزلتی دارد؟ و زن، به عنوان ستون عاطفه و ایمان جامعه، چه جایگاهی دارد؟ اینها از ارکان اندیشه اسلامیاند.
پس اگر کسی توصیه حضرت را در عصر امروز بخواهد، نخست باید گفت، از کجا معلوم که در میان ما نیستند؟ سایه لطف و محبت ایشان همواره بر سر تمام شیعیان گسترده است و خدا میداند که این سخن از سر تعصب نیست، بلکه از باور و یقین است.
مقام معظم رهبری، جملهای زیبا در این باره دارند: «رزق سال کشور را در این شبها میگیرم.» این سخن بسیار پرمعناست و نشانگر جایگاه والای حضرت زهرا(س) در قلوب مؤمنان است.
اگر حضرت امروز در میان ما بودند، بیتردید یک پیام روشن به زنان ما میدادند و آن هم رعایت قوانین الهی و پرهیز از تجاوز از حدود خداوندی بود و میفرمودند: «من، فاطمهام؛ الگوی تمام زنان مؤمن در عفت، ایمان، علم و شرافت.» حضرت فاطمه زهرا(س) نهتنها یادگار پیامبر(ص) که پرچمدار حقیقت، عدالت و عزت زن در تاریخ اسلام است، بازخوانی سیره ایشان نشان میدهد که دفاع از حق، حفظ حجاب و پاسداشت کرامت زن، سه پیام ماندگار مکتب فاطمی برای انسان امروز است.
در هیچ جای تاریخ، نقل نشده که کسی حتی تار مویی از فاطمه زهرا(س) دیده باشد. این خود پیامی ژرف دارد؛ پیامی از پاکی، عزت و حجاب حقیقی زن در اسلام.
روزی پیامبر اکرم(ص) نشسته بودند که حضرت فاطمه زهرا(س) وارد مجلس شدند. در همان هنگام مردی نابینا به حضور پیامبر آمد. حضرت زهرا(س) بلافاصله خود را کاملاً پوشاندند. پیامبر(ص) فرمودند: «دخترم، او نابیناست و تو را نمیبیند.» حضرت پاسخ دادند: «پدر جان، من که او را میبینم!» این رفتار، در ظاهر ساده، اما در حقیقت دریایی از معنا و پیام در خود دارد. زنان ما باید بدانند که حجاب، یک اصل مسلم قرآنی و یک فریضه الهی است.
اکنون بنگرید که در روزگار ما چه غوغایی بر سر واژهی «حجاب اجباری» به پا کردهاند، این تعبیر را از غرب گرفتهاند. در اسلام، «حجاب اجباری» به آن معنا وجود ندارد، همانگونه که کسی نمیگوید «نماز اجباری» یا «روزه اجباری» یا «حج اجباری».
اگر کسی جرئت کند و نماز نخواند، آیا از وجوب آن کاسته میشود؟ خیر. پس همانگونه که نماز، روزه و حج واجباند، حجاب نیز واجب است؛ تنها نامها را عوض کردهاند تا حقیقت را پنهان کنند. خواهران عزیز! خوب دقت کنید؛ هر آنچه اسلام اجازه ترک آن را نداده، واجب و لازمالاجراست. قرآن کریم در آیات متعدد بر وجوب حجاب تأکید فرموده است، حال اگر برخی از مردم از رفتار یا گفتار ما طلبهها یا برخی اشخاص گلایه دارند، نباید این نارضایتی را به حساب اصل اسلام گذاشت. اسلام پاک است و باید از عملکرد ناقص ما جدا دانسته شود.
نکته دوم، آن است که تبعیض در احکام الهی درست نیست. همچنانکه تبعیض در آیات قرآن نیز روا نیست. یعنی نمیشود فردی بگوید که آیات مربوط به نماز را قبول دارم، آیات روزه را میپذیرم، آیات حج را قبول دارم، اما آیه وجوب حجاب را نمیپذیرم، این یعنی تبعیض قائل شدن میان آیات خداوند، و چنین چیزی در منطق قرآن مردود است.
اگر بخواهید پیامی یکخطی به نسل جوان امروزمان بدهید، آن چیست؟
اگر خیر دنیا را میخواهید، اگر خیر آخرت را میطلبید، اگر به دنبال حسن عاقبت هستید. به همین یک آیه عمل کنید: «أَطِیعُوا اللَّهَ» اطاعت خدا، کلید همه خیرات است. به خدا سوگند، اگر جامعه ما از میان ششهزار و اندی آیه قرآن، تنها به همین یک عمل کند، هیچ مشکلی در دنیا و آخرت نخواهد داشت.
اولویتها در زندگی بسیارند اما خود اولویتها نیز اولویت دارند؛ اولویت نخست، اطاعت خداست، اولویت دوم، اطاعت از پیامبر، اولویت سوم، اطاعت از اهل بیت(ع) و در کنار اینها، مسئله اتحاد و یگانگی است که امروز کشور ما بیش از هر زمان به آن نیاز دارد.