وقتى به سده چهاردهم و مثلاً روضات الجنات مى رسيم ، حجم نوشته هاى درباره او بسيار گسترده مى شود . علت چيست؟ و فرضيه كدام است؟
برخى تصوّر مى كنند مطالب اوليه كه ويژگى معاصرت دارند ، اصيل و صحيح و درست اند و نوشته هاى قرون بعد ، دست كم ، آغشته به ذهنيت نويسندگان اند و كم اهميت يا بى اهميت مى باشند . اينان ملاك اصلى را واقعيت مدارى نوشته مى شمارند و نوشته هاى اوليه را انعكاس واقعيت مى دانند و مى گويند : نوشته هاى چند قرن بعد از واقعيتها عارى است و بيشتر متّكى به ذهنيت است .
مجموعه اطلاعات قديمى دستمايه پژوهشگران در سده هاى بعد قرار گرفت. اين اطلاعات در تحقيقات بعدى تأثيرات بسزايى داشته و بسيارى از شبهات و ابهامات را مشگل گشا بوده است.
اين نظريه در مورد آثار درباره شخصيتها از جمله ابوالفتوح وجود دارد و صحت يا سقم آن قابل آزمون است ؛ گرچه نگارنده قائل است كه اين نظريه در فرضيه ابوالفتوح صددرصد صحيح نيست ، ولى بايد به آن توجه داشت و نوشته هاى بعدى را با دقت و وسواس مطالعه كرد.
خوب اگر علت بسط تاريخى نكته فوق نيست ، پس علت سير از قلت به كثرت و از لاغرى به فربهى در نوشتار طىّ چند قرن چيست؟ اطلاعات اين فصل مطالعه موردى درباره ابوالفتوح رازى مى تواند اين پرسش ها را پاسخ گويد .
بر اساس رسالت و وظيفه اى كه اين كتابشناسى براى خود قائل است ، مجبور است نوشته هاى درباره او را كاملاً كالبدشكافى كند و اولاً ريشه هاى تاريخى و پيشينه تاريخى آن نوشته ها را پيدا كند ؛ مثلاً بررسى كند كه اولين بار چه كسى گفته جدّ اعلاى ابوالفتوح بديل خزاعى است ؛ ثانيا مشخّص نمايد كه اين نوشته ها چه تحوّلاتى پيدا كرده تا به دست ما رسيده اند؛ ثالثا نوشته ها را با يكديگر تطبيق و مقايسه كرده، ضعفها و قوتهاى آنها را در ارتباط با يكديگر كشف نمايد.