ابن يوسف شيرازى گزارشى درباره روض الجنان عرضه كرده كه مشتمل بر اطلاعاتى درباره ابوالفتوح است :
ابوالفتوح پس از حمد و ثنا بيان نموده كه تفسير كردن قرآن كريم يكى از مواهب الهيه است و مفسر بايستى از علوم ادبيه چون لغت و نحو و صرف و معانى و بيان و شعر مستحضر باشد تا بتواند معانى و مقاصد قرآن را بفهمد و ناچار است كه در علم كلام و حكمت متبحر باشد تا تأويل آيات متشابه را بر وفق اصول بتواند كرد و نيز فقه مى خواهد تا به آيات احكام كه مى رسد وجه استدلال آن بر مذهب صحيح بداند و اين معنى تمام نشود تا عالم به اصول فقه نيز نباشد كه بنا فقه بر آن و ادله فقيه مستخرج از آنست و بايستى شأن نزول آيات و اينكه هر يك در كجا و چه مورد نازل شده را بداند و ناسخ را از منسوخ تميز دهد و از تاريخ بهره مند باشد تا هر جا كه آيات متضمن مطالب تاريخى است به اندازه اى كه مناسب مقام باشد، در بسط و شرح آن نماند و الاّ چون از بهرى از اين علوم بى بهره باشد، چون در آيه بدان رسد، مطلب را واگذارد و بگذرد و يا چيزى به غلط و اشتباه گويد، خويشتن را شرمنده و رسوا كرده است.
پيش از شروع به تفسير هفت فصل به فارسى در مطالب ذيل نگاشته اند :
فصل اول: در اقسام معانى قرآن و بيان و تفسير او كه بر چند وجه است . فصل دوم : در اينكه آيات قرآن از اين شش قسم خارج نيست و معانى هر يك از محكم ، متشابه ، ناسخ ، منسوخ ، خاص و عام . فصل سوم : در نامهاى قرآن و معانى آن . فصل چهارم : در معنى سوره و آيه و كلمه و حرف . فصل پنجم : در ثواب خواننده قرآن . فصل ششم : در فضيلت علم قرآن و رغبت و توجه به آن . فصل هفتم : در معنى تفسير و تأويل .
به نظر آقاى شيرازى مؤلّف اين كتاب را برحسب خواهش جمعى از دوستان به زبان فارسى تأليف نموده كه فائده آن عموم و شمول داشته باشد و وعده كرده كه پس از اتمام آن ، تفسير ديگرى كه نيز جمعى از دانشمندان خواهش كرده اند به زبان عربى تأليف نمايند ولى تفسير عربى ايشان در دست نيست و ظاهر آنستكه موفق به تأليف آن نشده و الاّ ابن شهرآشوب و منتجب الدين حتما آن را نقل مى كردند و برحسب