ظاهر آنستكه دين ندارد پس اهليت روايت چگونه دارد و گويا شدت انحراف ذهبى و دشمنى او با آل على او را بر آن داشت كه خالد را به صدق ستايد واللّه الهادى . و خالد بن عبداللّه قسرى از امراى معاويه بود در جنگ صفين با اميرالمؤمنين عليه السلاممقاتله كرد و باز ذهبى در احوال سعيد بن عمير اين حديث را باسناد از ابن عمير روايت كرده كه حضرت رسالت فرمودند يا على انا اخوك فى الدنيا والآخرة آن گاه حكم كرد كه اين حديث موضوع است و جناب مير در حاشيه آن نوشته است كلا و حاشا بل هو حديث من طرق كثيرة قبح اللّه وجه من حكم بوضع الاحاديث الصحيحة لسوء مذهبه يعنى خداى زشت گرداناد روى كسى كه حكم بوضع احاديث صحيحه مى كند براى بدى مذهب او كه خارجى است يا ناصبى و اين حديث را ترمذى در جامع خود روايت كرده است و گويد هذا حديث حسن غريب و اخرجه الحاكم و صححه رغما لانف الذهبى الناصبى.
و از اين قبيل چند مورد آورده است كه به همين اكتفا كرديم.
باز مرحوم قزوينى در ذيل صفحه 624 درباره عبارت حديقة الشيعه كه پيش از اين گذشت، گويد: اين عبارت دلالت بر آن دارد كه وفات شيخ ابوالفتوح رازى پيش از ابوالفتوح عجلى بود با آنكه از حديقة الشيعه چنانكه اشاره كرديم معلوم نمى شود تاريخ وفات آنها كدام مقدم بود و كدام مؤخر بلكه ظاهر عبارت عكس آنست چون پس از مشاهده دفن ابوالفتوح رازى به مكّه رفت و چون به اصفهان آمد ديد مردم به زيارت قبر ابوالفتوح عجلى مى روند و كسى كه تاريخ وفات ابوالفتوح عجلى را از خارج نداند تصور مى كند ابوالفتوح عجلى سالها پيش از ابوالفتوح رازى از دنيا رفته و قبرش مزار بوده است .
و هم مرحوم قزوينى گويد ابن حمزه وفات هر دو ابوالفتوح را درك كرده با آنكه از عبارت حديقه معلوم مى شود او وفات ابوالفتوح عجلى را در اصفهان نديد بلكه ديد مردم به زيات قبر او مى روند. ۱