193
مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي

ظاهر آنستكه دين ندارد پس اهليت روايت چگونه دارد و گويا شدت انحراف ذهبى و دشمنى او با آل على او را بر آن داشت كه خالد را به صدق ستايد واللّه الهادى . و خالد بن عبداللّه قسرى از امراى معاويه بود در جنگ صفين با اميرالمؤمنين عليه السلاممقاتله كرد و باز ذهبى در احوال سعيد بن عمير اين حديث را باسناد از ابن عمير روايت كرده كه حضرت رسالت فرمودند يا على انا اخوك فى الدنيا والآخرة آن گاه حكم كرد كه اين حديث موضوع است و جناب مير در حاشيه آن نوشته است كلا و حاشا بل هو حديث من طرق كثيرة قبح اللّه وجه من حكم بوضع الاحاديث الصحيحة لسوء مذهبه يعنى خداى زشت گرداناد روى كسى كه حكم بوضع احاديث صحيحه مى كند براى بدى مذهب او كه خارجى است يا ناصبى و اين حديث را ترمذى در جامع خود روايت كرده است و گويد هذا حديث حسن غريب و اخرجه الحاكم و صححه رغما لانف الذهبى الناصبى.
و از اين قبيل چند مورد آورده است كه به همين اكتفا كرديم.
باز مرحوم قزوينى در ذيل صفحه 624 درباره عبارت حديقة الشيعه كه پيش از اين گذشت، گويد: اين عبارت دلالت بر آن دارد كه وفات شيخ ابوالفتوح رازى پيش از ابوالفتوح عجلى بود با آنكه از حديقة الشيعه چنانكه اشاره كرديم معلوم نمى شود تاريخ وفات آنها كدام مقدم بود و كدام مؤخر بلكه ظاهر عبارت عكس آنست چون پس از مشاهده دفن ابوالفتوح رازى به مكّه رفت و چون به اصفهان آمد ديد مردم به زيارت قبر ابوالفتوح عجلى مى روند و كسى كه تاريخ وفات ابوالفتوح عجلى را از خارج نداند تصور مى كند ابوالفتوح عجلى سالها پيش از ابوالفتوح رازى از دنيا رفته و قبرش مزار بوده است .
و هم مرحوم قزوينى گويد ابن حمزه وفات هر دو ابوالفتوح را درك كرده با آنكه از عبارت حديقه معلوم مى شود او وفات ابوالفتوح عجلى را در اصفهان نديد بلكه ديد مردم به زيات قبر او مى روند. ۱

1.تفسير روض الجنان و روح الجنان ، به كوشش ابوالحسن شعرانى ، ج ۱ ، ص۱۶ـ۱۹ .


مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
192

بالاسناد گفت و از شيخ منتجب الدين بعيد نيست ذكر وسائط نكند؛ چنانكه درباره سيدفخر الدين شميلة بن محمد بن هاشم الحسينى گويد: او عالم صالح بود. كتاب شهاب قاضى ابى عبداللّه محمد بن سلامه قضاعى را براى ما روايت كرد و معلوم است كه روايت او بى واسطه از محمد بن سلامه ممكن نيست، مگر به تكلف و قطعا ميان سيدفخر الدين شميله و قاضى قضاعى واسطه اى موجود است و شيخ منتجب الدين نگفت كتاب او را باواسطه روايت كرد يا بى واسطه و قطعا باواسطه بود و واسطه را حذف كرد و بعيد نيست واسطه ميان مفيد نيشابورى و سيدرضى را هم حذف كرده باشد.
مرحوم قزوينى در صفحه620 آنجا كه سخن ذهبى را از لسان الميزان نقل كرد، درباره مفيد نيشابورى كه گفت در دل او نسبت به اسلام و مسلمين كينه باشد، در ذيل صفحه گويد: تعصب مفرط ذهبى نسبت به شيعه و هرچه راجع به شيعه است معروفست و هر جا در مؤلفات او ذكرى از ايشان به ميان مى آيد غالبا با جمله لا بارك اللّه فيهم لا رعاهم اللّه و نحو ذلك همراهست.
و اين بنده محرر اين سطور گويد در مجالس المؤمنين قاضى نوراللّه در ضمن ترجمه امير جمال الدين عطاءاللّه المحدث الدشتكى الشيرازى شرحى از تعصب ذهبى بلكه نصب او آورده است مثلاً ذهبى در شرح حال احمد بن ازهر نيشابورى گويد علماى رجال مدح و توثيق او كرده اند و درباره او سخنى زشت نگفتند مگر اينكه نزد عبدالرزاق از معمر روايتى است از او در فضايل على عليه السلام كه دل من شهادت به بطلان آن مى دهد و امير نسيم الدين فرزند سيد مرقوم در حاشيه آن نوشته است حكم به باطل بودن حديث به مجرد شهادت قلب نزد ناقدان حديث صحيح نيست و آن دلى كه شهادت به بطلان روايت درباره فضائل على بدهد دل شيطان مزورى است يا محل وسوسه شيطان و هم ذهبى درباره خالد بن عبداللّه قسرى گويد صدوق و راستگو بود اما ناصبى و كينه على عليه السلام در دل داشت و ستمكار بود و ميرنسيم الدين مباركشاه در حاشيه آن نوشته حاشا و كلا دروغگوترين مردم بود و ستمكارترين ستمكاران و كسى كه على عليه السلام را دشنام دهد و در او قدح كند

  • نام منبع :
    مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهريزي، مهدي؛ زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 67858
صفحه از 293
پرینت  ارسال به