اصلى ترين ويژگى ابوالفتوح اوّلاً ابتكارات و نوآوريهاى او و ثانيا تأثيرات او در فرهنگ اسلامى ـ شيعى است . مهمترين نوآورى او تفسيرنگارى فارسى او است .
گسترش فتوحات و الحاق بلاد عجم از جمله سرزمين پارس به قلمرو اسلامى و و نياز فرهنگى ايرانيان به متونى مناسب با فرهنگ ملّى خودشان و احتياج به منابع دينى به زبان فارسى ، ترجمه متون را اجتناب ناپذير ساخته بود . اين نياز از اواخر سده سوم و اوايل سده چهارم قمرى عيانتر شد ، امّا ذهنيت فقهى و نگرشهاى كلامى تا سده چهارم مخالف با ترجمه بود ؛ زيرا ترجمه قرآن و روايات را نوعى دخل و تصرّف در نصوص الهى و مقدّس مى دانستند و موجب وهن قرآن يا سبك ساختن اين كتاب مى شمردند .
تا زمان سامانيان ترجمه و تفسير فارسى قرآن و ديگر منابع مجاز نبود ، امّا نيازها آنقدر بالا گرفت كه به دربار سامانى و بويژه شخص پادشاه كشيده شد و خود منصور بن نوح سامانى از فهم متون عربى اظهار عجز كرد . و بالاخره عالمان دين و فقيهان فتواى مشروعيت برگردان متون دينى به فارسى را صادر كردند.
ترجمه تفسير طبرى آغاز راه و شكستن سدّ بلندى بود كه جلوى ترجمه كشيده شده بود . از آن تاريخ به بعد تاكنون هر چند عدّه اى عليه ترجمه متون دينى شبهاتى مطرح كرده اند، ولى تلاشهاى آنها نتوانسته است مانعى براى پيشرفت ترجمه متون ايجاد كند و روز به روز بر تعداد و تنوّع ترجمه ها افزوده مى شود.
مقدمه تفسير طبرى گوياى اين است كه زبان فارسى قدمت بيشترى نسبت به زبان عربى دارد و قبلاً همه پيامبران الهى و پادشاهان با اين زبان مكالمه و محاوره داشته اند و عربى از زمان حضرت اسماعيل پا به عرصه فرهنگ نهاده است . از اين رو قرآن هم بايد به اين زبان ترجمه شود .
در واقع، مترجمان ازاين طريق مىخواهند براى فارسى كسب مشروعيت بنمايند تا بتوانند معضل جواز ترجمه را حلّ كنند و فتواى علما به مجاز بودن ترجمه را بگيرند.