257
مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي

مى توان آن ويژگيها را بازيافت: ميبدى، تفسير بصائر و اتفاقا متعلّق به اواخر قرن 6 است، و اينك ابوالفتوح.
به گمان آذرنوش ، بهتر است در نثر كتاب روض الجنان به عنوان نثرى يك پارچه نگاه نشود . مرحوم بهار و دكتر حقوقى كه چنين كرده اند، كار را دشوار ساخته اند. بخش اعظم نمونه هايى كه اين بزرگان، خاصه در زمينه واژگان عرضه كرده اند و از آنها بوى كهنگى و «قرن پنجمى» به مشامشان رسيده است، از ترجمه هاى مستقل آيات قرآنى استخراج شده است. اين ترجمه ها را هيچ گاه نمى توان منحصرا زاييده ذوق و دانش ابوالفتوح پنداشت.
در گفتارهاى تفسيرى شيخ گاه اختلافى احساس مى شود. در بحث هاى علمى، خواه لغوى و دستورى و خواه فقهى، نثر ابوالفتوح فضايى را براى شكوفايى نمى يابد و ناچار فنى و گاه پر پيچ و تاب و در هر حال نازيبا مى گردد و انبوهى كلمه عربى كه براى آن معانى، از آنها گريزى نيست از قلم او جارى مى گردد. تأثير ساختارهاى زبان عربى گاه به گاه در نثر او هويداست.
آذرنوش شيوه ديگرى، در تفسير شيخ كه در قرن 6 ق رواج بسيار داشت، يافته و اينگونه گزارش مى دهد : نمونه بارز آن در تفسير ميبدى ملاحظه مى شود . مراد ما، همانا شيوه خلط كردن جمله هاى عربى و فارسى در يكديگر است، شايد بهترين مثال در اين باب، داستان عبدالمسيح باشد: خالد بن وليد كه دژى را در مرزهاى ايران محاصره كرده، به مردم آن مى گويد: «مردى عاقل را به من فرستى (= فرستيد) تا با او سخن گويم. عبدالمسيح... را برِ او فرستادند. خالد در او نگريست . گفت: مِن أينَ أقصى أثركَ؟...» . چون عبدالمسيح، از سر تمسخر و اظهار هوشمندى، پرسش هاى خالد را به گونه اى ديگر مى فهميده و پاسخ هاى نامربوط مى داده، ناچار كار ترجمه اين كلمات و عباراتِ دو معنايى را سخت دشوار ساخته است.
براى نمونه آذرنوش اين جمله را آورده است : «پس رحمان بليغتر است از رحيم، و رحيم بليغتر است از راحم. اين فرقى است من جههِ اللفظ، اما مِنْ جهةِ المعنى هم فرق است» .


مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
256

سرآغاز سده 6 پديدار گشت. به سبب همين نزديكى زمان، مى توان پنداشت كه ابوالفتوح از تفسير سلف خويش آگاهى نيافته بوده است.
ترديد نيست كه اين كتاب عظيم، به سبب شهرتى كه گويا از آغاز نگارش يافته بود، در نسخه هاى متعدّد ديگرى تكثير شد. ناسخان، گاه از سر بى دانشى و گاه از سر پاك دلى و حسن نيت، البته در متون دست مى برده اند و گاه آنها را به مذاق و سليقه زمان خود نزديك مى كردند. اما خوشبختانه، چاپ مجدد كتاب توسط دو دانشمند خراسانى، دكتر ياحقى و دكتر ناصح، نشان داده است كه تفسير ابوالفتوح هرگز به آن پيچ و تابهاى ويرانگرى كه گريبانگير تفسير رسمى شده بود، گرفتار نيامده است. مثلاً نسخه اى كه در جلدهاى 16 و 17 به كوشش اين دو دانشمند چاپ شده، در تاريخ 556 ق.، يعنى حدود 15 سال پس از وفات شيخ ابوالفتوح نگارش يافته و لاجرم تحريفى در آن رخ نداده است.
نكته جالب توجه آنكه در نسخه هاى متأخرتر، تحريف اساسا در ترجمه آيات الهى كه مورد توجه ماست رخ داده است نه در متن تفسير. بديهى است كه تفسير هم از گزند دست كاريهاى ناسخان در امان نمانده، اما تغيير در ترجمه ها گاه چندان است كه مقايسه ميان نسخه بدلها دشوار مى گردد.
پس از اين بررسى كلى، آذر نوش به چند موضوع مى پردازد: 1. نثر ابوالفتوح به اختصار؛ 2. شيوه ترجمه عبارات عربى؛ 3. ترجمه آيات الهى در درون تفسير؛ 4 . ترجمه رسمى آيات به طور مستقل. نويسنده با آوردن قطعه هايى از تفسير ابوالفتوح به عنوان نمونه به بررسى اين چهار محور پرداخته است.
نثر ابوالفتوح : دكتر آذرنوش مدعى است اينكه معمولاً مى گويند ابوالفتوح از نثر قرن 5 ق. پيروى مى كرده است از جهاتى نياز به تبيين و اصلاح دارد. نخست آنكه نهادن خط دقيق مرزى در تعيين دو سبك ادبى هيچ گاه درست نبوده است. تحول يك سبك، در صورتى كه در مسير جريان هاى تند فرهنگى ـ اجتماعى قرار گيرد، به زمانى دراز، مثلاً نيم قرن نياز دارد تا به شيوه هاى ملموس و عينى جلوه گر شود. به همين جهت، آنچه را كه سليقه قرن 5 خوانده اند، در بسيارى از آثار آغاز قرن ششم ق.

  • نام منبع :
    مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهريزي، مهدي؛ زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 74152
صفحه از 293
پرینت  ارسال به