259
مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي

آذرنوش تحليلهاى مفيد و جامعى درباره ويژگيهاى ترجمه هاى ابوالفتوح عرضه مى كند. او معتقد است كه ابوالفتوح نيز مانند ديگر مترجمان، در فضاهاى گوناگون و در مقابل متن هاى گوناگون، واكنش هاى متفاوتى از خود نشان داده است. از اين رو به سه نوع ترجمه در آثار او مى پردازد: 1. ترجمه احاديث و روايات؛ 2. ترجمه برخى از آيات الهى در درون تفسير؛ 3. ترجمه رسمى و مستقل او از قرآن كريم.
ترجمه احاديث و روايات : شيخ در ترجمه متون عربى غير قرآنى، بى ترديد يكى از زبردست ترين مترجمان كهن است. البته مى دانيم كه تفسير او خود سراپا ترجمه است و آن مايه هايى كه زاده انديشه و احساس شيخ است، به قياس متن هاى ترجمه اى، بسيار اندك مى نمايد. اما او گاه متن عربى حديثى يا خبرى را نيز به تمامى نقل كرده و ترجمه فارسى آن را در پى مى آورد. گاه نيز جمله نخست خبر را ذكر كرده، سپس ترجمه آن و بقيه روايت را به فارسى عرضه مى كند. در اين گونه ترجمه هاست كه وى غالبا از كمند نحو عربى و تنگناى كلمات مى گريزد و معانى را در قالب هايى دستورى و با واژگانى غالبا فارسى بيان مى كند.
در جملات، همه جا اصالت زبان فارسى مراعات شده، و ميل شيخ به يافتن معادلهاى فارسى در برابر كلمات عربى نيز كاملاً آشكار است. مگر در برخى موارد كه در صدد رعايت تركيب عربى داشته است. نويسنده چند نمونه زير را آورده است:
«الهى عجّت اليك الاصوات بضروب اللغات يسألونك الحاجات و حاجتى اَنْ تذكرنى على طول الِبلَى اذا نسينى اهلُ الدنيا: بار خدايا! آوازها بلند شد به تو به زبانهاى مختلف؛ از تو حاجت مى خواهند. حاجت من آن است كه چون مرا در آن منزل وحدت و وحشت فرود آرند و خلقان مرا فراموش كنند، مرا به ياد دارى.»
«حسبى من الطعام مايقيم ظهرى و لايمنعنى عبادةَ ربّى: مرا از طعام آن قدر بس كه پشت من راست دارد و مرا از عبادت خداى عزوجل باز ندارد» (ياحقى، 2/248). «لادَرَيْتَ كذلك كنت فى الدنيا؟: مداناش (نسخه: مدانادى) كه در دنيا همچنين نادان بودى؟»
البته همه نمونه هاى ترجمه اى كه در تفسير ابوالفتوح مى توان يافت، روان و


مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
258

خوب است بى درنگ، پس از ذكر اين نمونه ها كه امروز به نظر ما نوعى كج سليقگى مى آيد به زيبايى هاى نثر ابوالفتوح بپردازيم. عبارات شيوا، واژگان كهن، مراعات موازين دستورى و فضاهاى گشاده شاعرانه را البته كمتر در بحث هاى لغوى و فقهى و احيانا كلامى مى توان يافت. بلكه اين احوال را بايد در آن متونى جستجو كرد كه بر سنتى دويست ساله تكيه دارند، يعنى سنت تفسيرهاى قصصى. ويژگى بزرگترين تفسيرهاى كهن فارسى، چون تفسير معروف به ترجمه طبرى و تفسير سورآبادى همان گرايش به نقل داستان ها و روايت قصه هاست، و همچنان كه نويسندگان مقاله «ابوالفتوح» در ايرانيكا و دايرة المعارف بزرگ اسلامى دريافته اند، ابوالفتوح كه خود واعظى عالى مقام بود، ناچار به آن تفاسير عنايت خاصى داشته و در بخش عظيمى از تفسير خود نيز از شيوه هم آنان پيروى كرده است.
آذرنوش در ادامه درباره ساختار و ريخت جملات ابوالفتوح مى نويسد : جملات، سخت كوتاه اند. ساختار آنها به روال طبيعى ترين ريخت جمله هاى فارسى، به ترتيب از فاعل + مفعول + قيد + فعل تركيب يافته است. قيدها و متمم هايى كه به پايان جمله انتقال يافته اند، از اسلوب خوب فارسى پيروى كرده اند، و آنها كه در آغاز جمله آمده اند نيز تابع اغراض بلاغى (مثلاً تأكيد) بوده اند. در همه نمونه ها، گويى ساخت دستورى و واژگان فارسى كهن را مؤلّف عمدا مدّ نظر قرار داده بوده است.
تركيب «چندِ هفت آسمان» (به اندازه...) از تركيبات اصيل كهن است؛ شكل «فريشتگان» هنوز به فرشتگان يا ملايك تغيير نيافته (مگر در نسخ متأخرتر). عبارت شرطى «اگر نه آن است، ما... بسوختمانى»، با يائى كه به قصد شرط بر افعال آن افزوده شده، از سنت قرن 4 و 5 ق.، پيروى كرده، هر چند كه آمدن «ان» در ريخت فعل دوم (سوختمانى به جاى سوختيمى) ظاهرا غريب مى نمايد. اما اين ساختار در واقع چندان غريب نيست. نظير آن را در تفسير ميبدى كه ـ به هر تقدير ـ در فاصله اى بس دور از رى مى زيسته نيز يافته ايم: ابوالفتوح: «گفتند اگر ما دانستمانى كه كارزار خواهد بودن، نرفتمانى. ميبدى: «اگر دانستمانى كه او بر حق است... ما خود بر پى او رفتمانى».

  • نام منبع :
    مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهريزي، مهدي؛ زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 74094
صفحه از 293
پرینت  ارسال به