261
مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي

آذرنوش مواردى را يافته و به عنوان نمونه، قطعاتى از آيات كه در سراسر متن تفسير پراكنده اند، نقل كرده است .
آذرنوش اين قطعات را با ترجمه مستقل كه در آغاز دسته هاى آيات آورده است، مقايسه مى كند و مرادش آن است كه نشان دهد شيخ در اينجا، رفتارى متفاوت و گاه آزادانه تر داشته است. در نتيجه جملات در اين ترجمه ها غالبا دستورى ترند، اما واژگان كهن فارسى، يعنى آن واژه هايى كه بوى قرن چهارم مى دهند، در آنها اندك است و به عكس كلمات تازه تر عربى به جاى آنها نشسته است. گويى بسيارى از اين كلمات عربى، در ابتداى قرن ششم قمرى ديگر رواج تمام يافته بودند و مؤمنان كه از طريق آثار دينى و خاصه قرآن كريم با آنها خو گرفته بودند، ترجيح مى دادند همانها را به جاى كلمات كهن فارسى به كار برند. بديهى است كه اين امر را هميشه نبايد به فضل فروشى و فارسى ندانى و احيانا تنبلى مردم آن روزگار تعليل كرد. به گمان ما گاه ملاحظه مى كردند كه لفظ فارسى هميشه قادر نيست دايره معنايى كلمه عربى را بپوشاند؛ مثلاً كلمه پنج هجايى «ناگرويده» هم از كلمه دوهجايى «كافر» سنگين تراست و هم اينكه بارمعنايى و قرآنى آن را به زحمت مى توان به دوش كشيد.
آذرنوش نمونه هاى فراوانى از تفسير ابوالفتوح استخراج كرده تا نشان دهد اولاً ترجمه هاى فارسى با نمونه هاى معاصر هم وزنى دارد و دوم اينكه در برخى عبارتها، كلمات عربى كثرت دارند .
ترجمه رسمى و مستقل قرآن : تفاوت ميان دو بخش از نثر ابوالفتوح، يعنى آن بخش كه به مسائل فقهى و تفسيرى و لغوى مى پردازد، و آن ديگر كه به حكايات عنايت دارد، البته طبيعى مى نمايد. هر فضايى، نثر خاص خود را ايجاب مى كند. اما تفاوت ميان دو ترجمه از يك آيه به خصوص، و اصولاً تفاوت ميان نثر ترجمه مستقل آيات با بقيه نثر كتاب، چندان است كه بايد باعث شگفتى گردد. اما اينك، پس از بررسى ده پانزده ترجمه در سده هاى چهارم و پنجم ق.، البته ديگر دچار شگفتى نمى شويم، بلكه به عكس انتظار داريم كه ترجمه هاى مستقل، پيوسته با نثر بقيه تفاسير اختلاف داشته باشند. زيرا به هيچ وجه نمى توان باور داشت كه مترجمان بزرگ قرنهاى 5 و


مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
260

شيوا و پسند ذوق فارسى زبان قرن بيستم نيست. اى بسا قطعه كه شيخ در آنها رنج معادل يابى را برخود هموار نكرده، و يا اگر معادلهاى برازنده اى يافته، زحمت جمله پردازى به خود نداده است و در نتيجه گاه جملاتى به دست آمده كه در آنها، واژگان فارسى است و ساختار نحوى، عربى.
عبارت زير كه كلمات فارسى گوش نوازى دارد، از نظر ساختار دستورى، با اصل عربى خود كاملاً منطبق است:
نحن الخالدات فلانموتُ ابدا و نحن الناعمات لانبؤُسُ ابدا و نحن الراضيات فلانسخط ابدا: ما پايندگانيم كه نبميريم هرگز و ما به نعمت پروردگارانيم كه بسختى نرسيم هرگز و ما خشنودانيم كه خشمگين نشويم هرگز.
در جمله زير، كلمات زيبا و مرتب نيست :
لقد سبقتْ اجابةُ اللّه مَسألَتى: اجابت خداى تعالى سبق برد سؤال مرا.
در جمله زير، ساختار با دستور فارسى منطبق است، اما هيچ كوششى براى يافتن معادلهاى فارسى نشده است.
مَنْ استَرجَعَ عِندَ المُصيبةِ جَبَراللّهُ مصيبتَهُ و اَحسنَ عُقباه و جعل له خلفا صالحا: هر كس كه عند مصيبت استرجاع كند، خداى تعالى جبر مصيبت او بكند و عاقبت او برخير كند و او را خلفى صالح دهد.
به دليل اينكه از اين قبيل جمله ها، صدها نمونه در تفسير ابوالفتوح وجود دارد، از بيم اطاله كلام به همين نمونه هاى اندك بسنده كرده است.
ترجمه قرآن در تفسير : ابوالفتوح گاه در اثناى تفسير، آيه اى، يا بيشتر، بخشى از آيه اى را دوباره ترجمه مى كند. بسيار اتفاق مى افتد كه اين ترجمه با آنچه شيخ در ترجمه رسمى و مستقل خود عرضه مى كند، كاملاً منطبق نيست. متأسفانه اين ترجمه ها را بايد در لابه لاى تفاسير جستجو كرد؛ زيرا مؤلّف در اينجا الزامى به ترجمه نداشته است. از آن گذشته وى در بسيار جايها همه اجزاى آيه را تفسير نكرده، به عبارت ديگر كلماتى يا حتى عباراتى را كه از نظر او نياز به تفسير نداشته اند، فروگذاشته است. در نتيجه، ترجمه اى هم در ازاى آنها نيامده است. بنابراين،

  • نام منبع :
    مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهريزي، مهدي؛ زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 73974
صفحه از 293
پرینت  ارسال به