تأكيد مى كند كه مأخذشناسى بايد متناسب با موضوع و نوع اطلاعات باشد. براى ابوالفتوح بهترين مدل و ساختارى كه تشخيص داده شد، همين كارنامه حاضر است. عواملى كه اينجانب را متوجّه اين مدل كرد، اين بود كه ابوالفتوح از يك سو بيش از چند اثر مكتوب انگشت شمار ندارد، و از سوى ديگر تأثير زيادى در تاريخ فرهنگ شيعه و ايران داشته است. سومين عامل، تنوّع و تعارض نظريات در حوزه آثار او است و چهارمين عامل، تحوّل منابع درباره او از قلت به متون حجيم بوده است. وقتى اين چهار مقوله را كنار هم قرار مى دهيم، به اين نتيجه مى رسيم كه تأثير گذارى اين آثار قليل را بايد در قرون متمادى جستجو كرد و جاهايى كه فرهنگ متأثّر از اين مقولات شده، را يافت و گزارش كرد. نيز آرا و نظريات متفاوت يا موازى را به روش تطبيقى تحليل كرد تا علل تنوّع آرا به دست آيد.
يك نكته مهمّ ديگر اينكه «كتابشناسى گزارمانى» درست مانند معرفى كتاب در نشريات كه اصطلاحا بوك رويو ۱ ناميده مى شود، به برجسته سازى اطلاعات مى پردازد ؛ يعنى با گزينش يك دسته از اطلاعاتى كه مهمتر تشخيص مى دهند ، بقيه اطلاعات را حذف يا با راهنمايى خوانندگان به منابع آن اطلاعات از آنها ردّ مى شوند . بنابراين، جوهره اين كتابشناسى گزينشى عمل كردن است نه جامعيت .
ممكن است عدّه اى بگويند اينگونه پژوهشها جزء وظايف كتابشناس نيست. در پاسخ بايد گفت كتابشناس چندين وظيفه دارد كه اول فهرست سازى از مشخّصات صورى منابع و دوم تحليل و نقّادى اين اطلاعات و سوم بررسى محتواى آثار است. من و همكارانم در اين مجموعه تلاش كرده ايم اين وظايف را به خوبى انجام دهيم.
5 . فرض است از كسانى كه مرا در انجام اين مهم يارى رساندند، تقدير و تشكر شود . غير از آقايانى كه نام آنها در فهرست پديدآورندگان آمده است و هر كدام خشتى بر