73
مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي

كاوش كند. و هيچ موضوعى را فروگذار نكرده است. آن اندازه شواهد از اشعار عرب و امثال كه براى بيان لغات و قواعد عربيت آورده در هيچ يك از ديگر تفاسير مانند كشّاف و تفسير طبرى نياورده اند. البته احتياج مفسر به ادبيات عرب بيش از ساير علوم است و فهم قرآن بيش از همه چيز توقف بر مهارت در ادب دارد و براى فهم قرآن بود كه صرف و نحو و لغت و ساير علوم عربيت پديد آمد و مدون گشت چنانكه علوم ادبى در هيچ زبان به اين وسعت و تفصيل نيست كه در زبان عربى .
شيوه ويژه اين تفسير يكى مفرد آوردن فعل براى جمع مخاطب است كه در برخى كتابهاى آن دوره گاهى مشاهده مى شود ؛ ولى در تفسير ابوالفتوح در همه صفحه ها به چشم مى خورد. ديگر ، كاربرد صورتى از فعل جمع اول شخص همچون كردمانى است كه سابقه آن را هم مى توان در كتب سده 5 ق بازيافت. سوم استفاده از قيود و ظروف عربى مانند سواء ، عند ، انّما و اِمّا به جاى معادلهاى فارسى آنها است. البته اين كاربردها را بايد ناشى از سبك واعظانه او دانست . چهارم كاربرد ساختهاى عاميانه همچون سنب (سم) ، چفسان (چسبان) ، آتش تاغ (داغ) ، بيران (ويران) ، دختره (دخترك) و كال زار (كارزار) است. اينها ظاهرا گوياى شفاهى بودن بخشهايى از اين تفسير و گفته هاى ابوالفتوح در مجالست وعظ بوده است . از خصوصيات ديگر نثر و بيان ابوالفتوح كاربرد مكرر افعالى است با افزونه «ها» در آغاز ، مثل هازدن ، هاشدن ، هاگرفتن است. اين ويژگي از لهجه رى ، سمنان ، دامغان و طبرستان بوده و هنوز در برخى از اين نواحى باقى مانده است. اين استعمالات، مؤيد ديگرى بر آميختگى زبان شيخ با زبان مردم و كاربردهاى شفاهى ايشان است . با آنكه تنه اصلى تفسير را بايد برگرفته از مجالس و امالى مؤلّف دانست ، اما در جاى مختلف آن ، قطعه هاى بازنويسى شده ديده مى شود . در چنين مواردى است كه گاه زبان ابوالفتوح به صنايع ادبى ، البته در حدى طبيعى و غير متكلّف و بيشتر در حوزه سجع و جناس آراسته مى شود.

فعل و دو بدل آن، حرف و اسم از اركان جمله است و در سبك ادبى يك اثر نقشى تعيين كننده دارد. به همين دليل، سبك ادبى تفسير ابوالفتوح متمايز


مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
72

بلاغت از ايجاز و سادگى برخوردار است ؛ امّا با گذشت زمان بتدريج نثر فارسى به سبك مصنوع ، مشحون به موازنات و سجعها و آوردن صنايع لفظى و معنوى نزديك مى شود و به الفاظ و عبارات و اشعار عربى و آيات و احاديث آراسته مى گردد . نوع دلپذير اين نوع نثر ، كليله و دمنه بهرامشاهى و در قرن بعد ، گلستان سعدى است ؛ و نوع متكلّف آن مقامات حميدى و تاريخ وصّاف است. ۱
بعضى نظر واقعى تر دارند و بر اين باوراند كه نثر تفسير ابوالفتوح حالت بينابين دارد كه در آن هم نثر مرسل و ساده ديده مى شود ، و هم در جاهايى از آن نثر مسجّع و حتّى متكلّف به چشم مى خورد. اين اثر به دليل ماهيت تفسيرى آن شواهد زياد ، و اشعار عربى فراوان در خود جاى داده است. نيز مسائل فقهى و لغوى و كلامى در آن كم نيست ؛ از اين رو نثر آن بيشتر خطابى شده است . آن جا كه عرصه سخن گشاده بوده است ، مانند : نقل داستانها و قصص و تاريخ ، نويسنده بيشتر به نثر ساده پرداخته است. اين امر به خاطر آن است كه ابوالفتح به وعظ و موعظه مى پرداخته و بدان گرايشى داشته است. ۲
تفسير كشّاف با آنكه مؤلفش زمخشرى استاد بزرگ فنّ معانى و بيان است ، به اندازه تفسير ابوالفتوح تحقيق لغوى و ادبى ندارد و شواهد اين كتاب چندين برابر كشّاف است و با آنكه مؤلّف خود به استادى زمخشرى معترف است و او را از مشايخ و اساتيد خود مى شمارد ، با اين حال در عربيت از او پيشى گرفته است.
نكات معانى و بيان در تفسير كشّاف بيش از همه تفاسير است و تفسير ابوالفتوح و مجمع البيان از اين جهت به پاى تفسير كشّاف نمى رسد ، چنانكه كشّاف هم در ساير نكات ادبى به پاى اين دو نمى رسد . ۳
بهر حال ابوالفتوح در عرصه ادبيات، بيان، صرف، نحو، لغت و ديگر شاخه هاى ادبيات بسيار كوشيده است و تلاش نموده همه جوانب موضوعات و ابعاد و مسائل را

1.گزينه روض الجنان ، به كوشش احمدى بيرجندى ، ج ۱ ، ص۱۷ .

2.گزينه روض الجنان ، چاپ احمدى بيرجندى ، ج ۱ ، ص۱۷ـ۱۸ .

3.روح الجنان ، ابوالحسن شعرانى ، ج ۱ ، ص۲۴ .

  • نام منبع :
    مأخذ شناسي ابوالفتوح رازي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهريزي، مهدي؛ زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 74295
صفحه از 293
پرینت  ارسال به