و در واقع، سيّد رضى در حقائق التّأويل و نيز شيخ طوسى در التّبيان به صورت جديدى به تفسير قرآن روى آوردند.
امّا از مقايسه اين دو تفسير با يكديگر به دست مى آيد كه تفسير ابوالفتوح امتيازاتى دارد :
كاميابى شيخ در تفسيرنگارى چندان است كه برخى تفسير شيخ ابوالفتوح را ، روى هم رفته ، بر تفاسير بزرگى چون تبيان و مجمع البيان ترجيح مى دهند . ترديدى نيست كه اگر تفسير ابوالفتوح به تازى نگاشته شده بود ، آوازه اى بس بلندتر از آنچه دارد مى يافت. ۱
ظاهرا ابوالفتوح از كار عالم امامى معاصرش كه در همان ايام به تأليف تفسيرى عربى اشتغال داشته ، يعنى ابوعلى فضل بن حسن طبرسى صاحب مجمع البيان بى اطلاع بوده است. ۲
درباره سبك آنها گفته اند به دليل اينكه مطالب تفكيك نشده و تبويب شده نيست از اين رو شبيه به هم اند. ۳ گسترده ترين تحليل درباره تفاوتها و تشابه هاى اين دو تفسير توسّط حسين كريمان عرضه شده است. ۴
در رابطه با تفسير ابوالفتوح رازى و استفاده آن از كشّاف زمخشرى فراوان گفته و نوشته اند. نمونه اى از اين داوريها را مى آورم :
ابوالفتوح يكى دو جا در تفسيرش از زمخشرى نام مى برد و شعرى از او نقل مى كند براى شاهد مثال . اما اينكه كشّاف را ديده و از آن استفاده كرده باشد ، دليلى نداريم . مطالب را هم كه با يكديگر مقايسه مى كنيم به ذهن نمى آيد كه از آن استفاده كرده باشد ، البته بررسى بيشترى لازم است . چون حديث معروف كه : «من مات على حب آل محمد مات شهيدا» كه در كشّاف است و
1.دانشنامه قرآن ، ج ۱ ، ص۶۶۱ .
2.روض الجنان ، چاپ ياحقى ، ج ۱ ، ص۶۳ ؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج ۶ ، ص۱۱۲ .
3.آشنايى با تفاسير قرآن مجيد ، ص۱۲۰ .
4.طبرسى و مجمع البيان ، حسين كريمان ، بخش سوم .