هيچ اظهارنظرى از كنار آن مى گذرد . بر اساس شواهد متعدّد و مكرّرى كه گرد آورده ايم اين گونه اشاره ها را مى توان در چند عنوان كلّى دسته بندى كرد.
پس از اين زمينه چينى ها، ياحقى در بررسى تعاملات طبرى و ابوالفتوح در عرصه علوم و فنون مختلف، ابتدا به مباحث ادبى و لغوى مى پردازد و مى نويسد:
تقريبا هيچ تفسيرى ـ چه فارسى و چه عربى ـ از پرداختن به اصل لغت قرآنى و معنى و ريشه و اشتقاق و ضبط و اِعراب و .. . آن بى نياز نيست ، زيرا لفظ فاخر و ادبى قرآن كه محتمل بيشترين معانى و گسترده ترين وجوه بلاغى نيز هست بنفسه ارزش آن را دارد كه از هر جهت مورد توجه مفسر قرار گيرد . روش كار ابوالفتوح مثل بسيارى ديگر از مفسران ، و از آن جمله خود طبرى،
اين است كه ابتدا تمام نكته هاى لغوى مربوط به هر واژه را مطرح مى كند و در پرتو آن آگاهيها به كشف معانى و تفسيرهاى گونه گون آن نايل مى آيد .
ملاحظات نحوى در هر دو تفسير قابل توجه است و استنادهاى ابوالفتوح به طبرى توأم با احتياط و اجتهاد علمى . به هنگام بحث از مرجع ضمير مكّرر « ه» در عبارت «بِهِ قَبْلَ مَوْتِه» (سوره نساء : آيه 159)، مى گويد : «حسن و قَتاده و ربيع بن انس و ابومالك و ابن زيد گفتند : هر دو راجع است با عيسى . .. جز كه بر اين قول آيه مخصوص باشد . و عطيّه از عبداللّه عبّاس ؛ و محمد بن جرير در تفسير اختيار اين قول كرد» . ۱
پس از ادبيات ، ياحقى تشابه و تمايزها در عرصه فقه را بررسى كرده و معتقد است :
بخش عظيمى از مطالب تفسيرى روض الجنان مربوط به مباحث فقهى و شرعى است . شيخ ابوالفتوح گاهى در ضمن تحليل و تفسير آيات با استناد به ادلّه شرعى و تكيه بر آيات و احاديث خود رأسا به اظهارنظر مى پردازد و با مقايسه آراء پيشينيان از محدّثان و مفسران به استنباطهاى تازه فقهى