روى هم رفته به دلايلى چند ، از جمله تفاوت زمان حيات و اختلاف مذهب ، به نظر مى رسد كه ابوالفتوح به اسرائيليات با ديدى منطقى تر مى نگرد و آسان زير بار خرافات و روايات نادلپسند نمى رود . در بحث از داستان سامرى و گوساله، زمانى كه فرعون كودكان را مى كشت و مردم از ترس كودكان خود را در غارها و گورها و شكاف سنگها پنهان مى كردند ، روايت طبرى از ابن زيد قريب به اين مضمون است كه جبرئيل در اين كار بر اسپى مى نشست كه فرس الحياة نام داشت ، و اين اسپ هرجا كه پاى مى نهاد سبز مى شد و سامرى از جاى سنب او خاك برمى داشت و معتقد بود كه اگر اين خاك را بر جمادى زنند زنده مى شود . «پس او اين خاك نگاه مى داشت و هنگامى كه بنى اسرائيل آن حُلّيها و طلاها را كه از قبطيان گرفته و در خاك پنهان كرده بودند ، در آتش انداختند ، سامرى بيامد و از آن خاك در آتش ريخت و گفت: گوساله اى شو . پس گوساله شد» . ابوالفتوح اين قول طبرى را نمى پذيرد و دليل مى آورد كه سامرى خود زرگرى استاد بود و از آن حلّيها گوساله مى ساخت.
پژوهش ياحقى تلاشى است كه همه ابعاد مناسبات دو تفسير طبرى و ابوالفتوح را بررسى و كاوش مى كند و آينه تمام نماى روابط اين دو تفسير است .
نقد : يكى از وجوه تفسير ابوالفتوح انتقاد او از ديگران است ؛ بويژه آراء مخالفان شيعه را با جرأت نقادى كرده است .
صاحب مجالس المؤمنين ، قاضى نوراللّه شوشترى (درگذشت 1019ق) در اين باره مى نويسد : بالجمله مآثر فضل و مساعى جميله او در تفسير كتاب كريم و ابطال تأويلات سقيم مخالفان اثيم و تعنّفات نامستقيم مبتدعان رجيم بر همگنان مخفى نيست. ۱