21
شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۲

سيوطى نيز از ابن عطّيه نقل مى‏كند كه اگر كلمه‏اى از قرآن را برداريم و در زبان عرب براى آن مترادفى جستجو كنيم ، واژه‏اى نخواهيم يافت كه با جايگزينى آن، بيان خارق‏العاده قرآنى آسيب نبيند.۱
ظرافت‏هاى بى‏شمار و تحسين‏برانگيز در سوره حمد نيز متبلور است. در اين سوره ، آغاز سخن به صورت غايبانه در وصف خداوند صورت مى‏گيرد:
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ‏ّ الْعَلَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ .
تمامى ستايش از آن پروردگار جهانيان‏است؛خداى مهربان و آمرزنده، دارنده روز جزا)
.
سپس بر اثر توجه به خداوند و صفات كمال، ربوبيت و رحمت گسترده او، پرستشگر الهى خود را در حضور بارگاه خداوند مهربان مى‏يابد. از اين‏رو،بى‏اختيار سخن غايبانه به گفتگوى حضورى بدل مى‏شود (التفات از غيبت به حضور):
(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ .
خدايا، ما فقط دل در گرو تو داريم و تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم)
.
آن گاه در مقام نيازخواهى، جلب همه خوبى‏ها و دفع همه بدى‏ها را از او مى‏خواهد:
(اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّآلِّينَ .
خدايا، ما را به راه استوار و راستى رهنمون باش؛ راه آنان كه بر ايشان نعمت ارزانى داشته‏اى)
.
در اين درخواست نيز سخن به نهايت دقت ادا مى‏شود. وقتى سخن از احسان خدا بر پاكان مى‏رود، فعل به صورت معلوم و با انتساب به خداوند آورده مى‏شود؛ ولى آن گاه كه سخن از ناراستان مى‏رود، با صيغه مفعولى «مغضوب عليهم» و صفت

1.الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۲ ص‏۲۵۷.


شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۲
20

مخاطبان آيه دوم خود فعلاً در فقر نيستند، بلكه از گرفتارى فقر فرزندان دختر در آينده در هراس اند.
از همين روست كه از ديرباز قرآن‏پژوهان ژرفكاو بر اين عقيده بوده‏اند كه هر واژه و حرفى در قرآن ، در جايگاه خود منحصر به فرد است و هرگونه تغيير خُرد در وضع و ساختار آن، هر چند ظاهراً از باب ترادف و همگونى باشد، به نوعى موجب دگرگونى در معنا خواهد شد.
به گفته جاحظ، مردم با مسامحه، الفاظى را در جاى هم به كار مى‏گيرند و به تفاوت‏هاى باريك آنها توجه نمى‏كنند. آيا نمى‏بينى كه خداوند در قرآن «جوع» را جز در موضع كيفر يا تنگ‏دستى و نياز شديد و ناتوانى آشكار به كار نبرده است، حال آن كه مردم، اين كلمه را به جاى واژه «سَغَب» كه در مفهوم گرسنگى عادى و توأم با تن‏درستى و تمكّن و توانايى است نيز به كار مى‏گيرند. همين طور است كلمه «مَطَر»، كه در قرآن، تنها در موضع انتقام استعمال شده است، ولى عموم مردم و حتى بيشتر اهل فن نيز ميان آن و «غيث» تفاوت نمى‏گذارند.۱
راغب در مقدمه كتاب المفردات خود اظهار اميدوارى مى‏كند كه روزى كتاب ديگرى در الفاظِ به ظاهر مترادف قرآن بنويسد و در آن تحقيق، نشان دهد كه چه بسيار تفاوت‏هاى ظريف ميان معانى آنها وجود دارد؛ براى مثال چه تفاوت‏هايى ميان واژگان «قلب» و «فؤاد» و «صدر» است؟ همين طور چرا در پايان آياتى فرمود: (إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ) و در آيات ديگرى (لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) و در مواردى ديگر: (لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)، (لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ )، (لِاُّولِى الأَْبْصَرِ)، (لِّذِى حِجْرٍ)، (لِاُّولِى النُّهَى‏) و... آمده است.۲

1.البيان و التبيين : ص‏۲۶.

2.مفردات ألفاظ القرآن : ص ۶ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۲
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 62928
صفحه از 506
پرینت  ارسال به