كه واژه «كلام»، داراى دو اطلاق لفظى و فعلى است و به دو فعل الهى اشاره دارد و جامع آنها اين است كه اين افعال از منبع جمال الهى نشئت گرفته و نشاندهنده كمال الهى اند.
علامه طباطبايى در ضمن نتيجه گيرى از مجموع مطالب گذشته، معتقد است كه اين بحث، همان گونه كه در روايات بدان اشاره شده ، امرى لغو و بيهوده است و قرآن كريم بدان جهت كه عبارت است از آياتى خواندنى، و بر معانى ذهنى دلالت مىكند، مانند ساير كلمات، امرى است صرفاً اعتبارى و در اين صورت، قرآن نه حادث است و نه قديم؛ زيرا حدوث و قدم، وصف امور حقيقى است نه امور اعتبارى؛ اما به لحاظ حدوث اصوات كه معنون به عنوان كلام و قرآن اند ، حادث است؛ و بدان جهت كه معارفى است حقيقى ، در علم خدا، مانند علم خدا به ساير موجودات، قديم خواهد بود؛ چون خود خدا قديم است . بنا بر اين ، معناى قديم بودن قرآن اين مىشود كه علم خدا ، قديم است. بر اين اساس، كسى كه قائل به قدم قرآن است، چنانچه مرادش از قرآن، حروفى باشد كه خواندنى است و صوتهايى كه تركيب يافته و دال بر معانى خويش است و مىخواهد بگويد چنين قرآنى مسبوق به عدم نبوده، اين كلامش بر خلاف وجدان خودش است؛ اما اگر مقصودش اين است كه خدا عالِم به آن بوده و به عبارت ديگر علم خدا به قرآن قديم است، ايرادش اين است كه اولاً اين اختصاص به قرآن ندارد؛ بلكه علم خدا به تمامى موجودات قديم است؛ چون ذاتش قديم است و علمش هم كه در اين بحث، علم ذاتى اوست، عين ذات اوست.۱