۵۰۴.مسند ابن حنبل- به نقل از ابن عبّاس -: روزى گروهى از يهوديان ، نزد پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمدند و گفتند: اى ابو القاسم! چند سؤال از تو مىپرسيم كه پاسخ آنها را جز كسى كه پيامبر باشد، نمىداند.
فرمود: «هر چه مىخواهيد، بپرسيد ؛ امّا با من به ضمانت خدا و همانند آن تعهّدى كه يعقوب عليه السلام از فرزندانش گرفت، پيمان ببنديد كه اگر پاسخ شما را دادم و آن را درست يافتيد، در اسلام ، پيرو من شويد».
گفتند: باشد.
فرمود: «پس آنچه مىخواهيد، از من بپرسيد» .
گفتند: چهار چيز از تو مىپرسيم . ما را از آنها خبر ده: به ما بگو چه غذايى بود كه اسرائيل ، پيش از نازل شدن تورات، آن را بر خود ، حرام گردانيد ، و به ما از چگونگى آبِ زن و آبِ مرد به ما خبر ده و اين كه چگونه به پسر ، تبديل مىشود ، و به ما بگو كه اين پيامبر اُمّى ، در خواب ، چگونه است ، و [چهارم ]اين كه كدام فرشته ، دوست اوست [و با او رابطه دارد] .
فرمود: «پيمان و ميثاق الهى ، بر عهده شماست كه اگر پاسخ اينها را به شما گفتم، از من ، پيروى خواهيد كرد» .
آنها هر پيمان و ميثاقى كه ايشان خواست ، به او دادند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «شما را به آن كسى كه تورات را بر موسى عليه السلام فرو فرستاد، سوگند مىدهم ، آيا مىدانيد كه اسرائيل ، يعقوب عليه السلام ، به بيمارىِ سختى دچار شد و بيمارى او به درازا كشيد، پس نذر كرد كه اگر خداوند متعال ، او را از آن بيمارى شفا دهد، دوستداشتنىترين نوشيدنى و غذايش را بر خود ، حرام گردانَد و دوستداشتنىترين غذا در نزد او ، گوشت شتر بود و دوستداشتنىترين نوشيدنىاش ، شير آن؟» .
گفتند: آرى . درست است.
فرمود: «بار خدايا ! تو بر ايشان ، گواه باش. شما را به آن خدايى كه معبودى جز او نيست و تورات را بر موسى فرو فرستاد، سوگند مىدهم ، آيا مىدانيد كه آبِ مرد ، سفيد و غليظ است ، و آبِ زن ، زرد و رقيق، و هر كدام از آنها بر ديگرى غالب آيد، به اذن خداوند، فرزند از نظر جنسيت و شباهت ، به آن طرف مىرود : اگر آب مرد ، بر آبِ زنْ چيره آمد، به اذن خدا ، پسر مىشود و اگر آبِ زن بر آبِ مرد غلبه كند، به اذن خدا، دختر مىشود؟» .
گفتند: آرى . درست است.
فرمود: «بار خدايا ! تو بر ايشان ، گواه باش. شما را به آن كسى كه تورات را بر موسى فرو فرستاد ، سوگند مىدهم ، آيا مىدانيد كه اين پيامبر اُمّى ، چشمانش مىخوابد ؛ امّا دلش بيدار است؟» .
گفتند: آرى . درست است.
فرمود: «بار خدايا ! گواه باش» .
يهوديان گفتند: اكنون به ما بگو كه كدام فرشته ، [آورنده وحى و] دوستِ توست؟ با اين پاسخ است كه با تو همراه مىشويم ، يا از تو جدا مىگرديم.
فرمود: «دوست من، جبرئيل عليه السلام است ، و خداوند ، هيچ گاه پيامبرى برنينگيخت ، مگر آن كه او ، دوست وى بوده است» .
گروه يهودى گفتند: پس، ما از تو جدا مىشويم. اگر فرشته ديگرى ، دوستِ تو بود ، حتماً تو را پيروى و تصديق مىكرديم.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «چه چيز ، مانع شما مىشود كه او را تصديق كنيد؟» .
گفتند: او دشمن ماست!
در اين هنگام، خداوند عزّ وجلّ ، اين آيات را فرو فرستاد: (بگو: كسى كه دشمن جبرئيل است ، [ در واقع ، دشمن خداست ] ؛ چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل كرده است) تا آيه شريف : (كتاب خدا را پشت سر افكندند، چنان كه گويى [ از آن هيچ ]نمىدانند) . پس در اين هنگام ، (به خشمى روى خشمى ديگر ، گرفتار آمدند) .