347
شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۲

بايد گفت كه ابن ميمون در اين ردّيه ، هيچ دليلى بر ردّ استدلال‏هاى مخالفان خود نياورده است جز آن كه با ادبياتى غير علمى و همراه با تمسخر و توهين ، بر انكارهاى خود پاى فشرده است . علاوه بر اين ، وى مدعى شده كه مسلمانان هيچ گاه به آيات مذكور در تورات استدلال نكرده‏اند ، در حالى كه در روايات شيعه و سنى از همان سده‏هاى اوليه اسلامى ، به اين آيات و نظاير آن استشهاد شده است . علاوه بر آن ، مى‏دانيم كه در سرزمين حجاز ، يهوديان و نصرانيان فراوانى كه عالمان كشيش هم در ميان آنها زياد بودند ، زندگى مى‏كردند . اگر آن طور كه ابن ميمون مى‏گويد هيچ اشاره‏اى به پيامبر اسلام در كتاب مقدّس نبود، يهوديان و مسيحيان كتاب‏هاى خود را نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى‏آوردند و مى‏گفتند اسم خود را نشان بده و اگر آن حضرت از چنين كارى عاجز مى‏ماند ، موضوع از سوى آن افراد نشر مى‏يافت و حتى عقايد مسلمانان را نيز سست مى‏كرد . اين در حالى است كه هيچ گونه گزارش تاريخى ، نه در ميان منابع مسلمانان و نه يهوديان و مسيحيان دال بر اين معنا وجود ندارد كه آنها در اين مورد با پيامبر محاجّه كرده باشند ؛ در حالى كه بر عكس ، عده بسيارى از يهوديان و مسيحيان آمدند و اعتراف كردند كه نام گرامى آن حضرت و نيز اوصاف آن بزرگوار و آيين گرامى و پيروان او ، در كتاب‏هايشان موجود است . اين نكته مهمى است كه برخى از دانشمندان غربى كه سابقه‏اى در مسيحيت داشته‏اند بر آن تأكيد كرده‏اند . نيل رابينسون مى‏گويد : «مسيحيان معاصر پيامبر اسلام ، بر خلاف هم‏كيشان غربى امروزى خود ، مطالب قرآن را امورى پريشان و جعلى تلقى نمى‏كردند ، بلكه آنها را معتبر مى‏يافتند» .۱ ويليام مونتگمرى وات ، دانشمند برجسته مسيحى معاصر مى‏نويسد : «ما از ديدگاه‏هاى دقيق مسيحيانى كه

1.عيسى در قرآن ، عيساى تاريخى و اسطوره تجسد : ص ۱۴۹ .


شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۲
346

فاران درخشان گرديد»۱ و «نبى‏اى از ميان تو»۲ و وعده [خدا] در مورد اسماعيل [مبنى بر اين‏] كه امّتى عظيم از او پديد آورم .۳ اين استدلال‏ها به قدرى بازگو شده كه صورت زننده‏اى پيدا كرده است . اين كافى نيست كه بگوييم آنها همگى ضعيف هستند ، اما بايد گفت كه استدلال به اين آيات ، خنده‏آور و به غايت بيهوده است . زيرا اينها امورى نيستند كه ذهن كسى را آشفته كنند . توده‏هاى بى‏سواد و خود آن مرتدان كه ديگران را با اين عبارات فريب مى‏دهند ، به آنها معتقد نيستند، يا اين كه براى سرگرمى ، آنها را چنين نمايش مى‏دهند . هدف آنان از مطرح كردن اين آيات، خودشيرينى نزد غير اهل كتاب است تا وانمود كنند كه به وجود اشاراتى به قرآن و محمّد در تورات معتقدند . ولى خود مسلمانان به استدلال‏هاى اين افراد ايمان ندارند . آنان اين امور را نمى‏پذيرند و به آنها اشاره نمى‏كنند ؛ زيرا مغالطه آنها روشن است .
وى در ادامه مى‏نويسد :
از آن جا كه مسلمانان نمى‏توانند حتى يك شاهد يا اشاره‏اى يا حتى تلميحى به پيامبر خويش در سراسر عهد عتيق پيدا كنند كه به كارشان بيايد ، مجبور شده‏اند ما را متهم كنند و بگويند : «شما متن تورات را تغيير داده و هر اثرى از نام محمّد را از آن زدوده‏ايد» . آنان نمى‏توانند چيزى قوى‏تر از اين استدلال زشت كه نادرستى آن به آسانى بر ما و همه جويندگان حقيقت آشكار است ، پيدا كنند . اولاً كتاب مقدّس صدها سال پيش از ظهور محمّد ، به زبان‏هاى سريانى ، يونانى ، فارسى و لاتينى ترجمه شده است . ثانياً شرق و غرب در مورد متن كتاب مقدّس ، سنّت واحدى دارند كه در نتيجه آن هيچ تفاوتى، حتى در اعراب گذارى آن، مطلقاً يافت نمى‏شود ؛ زيرا سراسر كتاب صحيح است . همچنين هيچ تفاوتى كه بر معنا تأثير بگذارد ، در آن وجود ندارد . پس انگيزه آنان براى چنين اتهامى فقدان هر اشاره‏اى به محمّد در تورات است .۴

1.پيدايش : باب ۲۰ ، آيه ۱۷ .

2.تثنيه : باب ۲ ، آيه ۳۳ .

3.تثنيه : باب ۱۵ ، آيه ۱۸ .

4.يهود ، مسيحيت و اسلام : ج ۳ ص ۲۸۵ - ۲۸۶ (به نقل از ابن ميمون در رساله به يمن) .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۲
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65247
صفحه از 506
پرینت  ارسال به