۱۵۴۸.امام حسن عليه السلام- در پاسخ سؤال در باره([سوگند به] شاهد و مشهود)-: شاهد ، محمّد صلى اللَّه عليه و آله است و مشهود ، روز قيامت . آيا نشنيدهاى كه خداوند سبحان مىفرمايد : (اى پيامبر! ما تو را شاهد (گواه) و بشارتگر و هشدار دهنده فرستاديم)؟ و فرموده است: (آن [روز] ، روزى است كه مردم را براى آن ، گرد مىآورند و آن [روز] ، روزى مشهود۱است) .
۱۵۴۹.امام صادق عليه السلام- در باره آيه :(هيچ گفتگوى محرمانهاى ميان سه تن نيست ، مگر اين كه او چهارمينِ آنهاست ، و نه ميان پنج تن ، مگر اين كه او ششمينِ آنهاست)-: او يكتا و ذاتش يگانه است و از آفريدگانش جداست ، و او خود را اين گونه وصف كرده است ، و او بر هر چيز ، احاطه دارد؛۲ يعنى بر همه چيز ، اشراف و فراگيرى و توانايى دارد . (هموزن ذرّهاى ، نه در زمين و نه در آسمان ، از پروردگار تو پنهان نيست ، و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن) و او احاطه علمى دارد ، نه احاطه ذاتى ؛ چرا كه مكانها به چهار حد ، محدود مىشوند . پس اگر احاطه ذاتى بود ، لازم مىآمد كه آن ذات ، در برگيرنده[ى آن حدود و محدود به آنها ]باشد .
۱۵۵۰.الكافى- به نقل از اصبغ بن نباته -: امام على عليه السلام، هنگامى كه شخصى از ايشان در اين باره پرسيد كه: گفته شده، انسان مؤمن، گناه نمىكند، فرمود: «از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه [اين گونه ]فرمود و دليل آن، كتاب خداوند است كه : خداوند، مردم را سه صنف آفريده و هر كدام را در جايگاهشان قرار داده است و اين، همان سخن خداوند در قرآن است: (دست راستىها)، (دست چپىها)، و (پيشگامان) .
امّا آنچه در باره پيشگامان گفته، اين است كه آنان پيامبرانِ صاحب رسالت و غير صاحب رسالت اند . خداوند در آنان، پنج روح قرار داده است: روح قدسى، روح ايمان، روح توانايى، روح شهوت و روح بدن. با روح قدسى، پيامبرانِ صاحب رسالت و غير صاحب رسالت، برانگيخته شدند، و با آن روح، چيزها به آنها آموزش داده شد. با روح ايمان، خداوند را پرستيدند و هيچ شريكى بر او قرار ندادند. با روح توانايى، با دشمنانشان جنگيدند، و امور زندگىشان را اداره كردند. با روح شهوت، به غذاهاى لذيذ دست يافتند و زنان جوان را به همسرى خود در آوردند. با روح بدن، جنبيدند و تكاپو كردند. اينان، آمرزيده هستند و از گناهشان گذشت شده است».
سپس فرمود: «خداوند عزّ وجلّ فرموده است: (برخى از اين فرستادگان را بر برخى از آنان برترى داديم. خداوند با كسانى از آنان سخن گفت و برخى را به درجاتى بالا بُرد، و به عيسى پسر مريم بيّنات داديم، و او را با روح القدس، تأييد كرديم) . سپس در باره گروهى از آنان كه فرمود: (به روحى از جانب خود، آنان را تأييد كرد)، مىفرمايد: با روحى، آنان را تكريم كرده و بر ديگران فضيلت داده است. پس آنان آمرزيده هستند و از گناهانشان گذشت شده است.
آن گاه از دست راستىها ياد كرده است. آنان با تمام وجود، حقيقتاً مؤمن هستند. خداوند در آنان چهار روح، قرار داده است: روح ايمان، روح توانايى، روح شهوت و روح بدن. بنده خدا، هماره اين چهار روح را كامل مىكند تا اين كه حالاتى به او دست مىدهد» .
آن مرد گفت: اين حالات، چه هستند، اى امير مؤمنان؟
فرمود: «امّا نخستين آنها، همان است كه خداوند عزّ وجلّ فرموده است: (برخى از شما تا خوارترين [دوره ]سالهاى زندگى باز گردانده مىشويد، به طورى كه بعد از [آن همه] دانستن، هيچ نمىداند). در چنين شخصى، همه آن روحها رو به كاستى مىگذارد. و البتّه چنين نيست كه از دين خدا خارج شده باشد؛ چرا كه خدايى كه همه كاره اوست، او را به پستترين مرحله سن رسانده است، تا جايى كه او وقت نماز را نمىشناسد و توان عبادت در شب و روز را ندارد و نمىتواند با مردم در نماز جماعت شركت كند. اين، كاسته شدن از روح ايمان است و البتّه ضررى هم به او نمىزند.
و از برخى، روح توانايىشان كم مىشود. پس توان جهاد با دشمنش را ندارند و نمىتواند در پى اداره زندگىشان بروند.
و از برخى، روح شهوت را مىكاهد، به گونهاى كه اگر زيباترين دختران از كنار او عبور كنند، توجّهى به آنان نمىكند و بر نمىخيزد، و البتّه روح بدن، در او مىماند و او مىجنبد و تكاپو مىكند، تا اين كه فرشته مرگ، به سراغش مىآيد. چنين وضعيتى ، خوب است؛ چون خداوند عزّ وجلّ آن را ايجاد مىكند.
گاهى حالاتى در زمان توانمندى و جوانىاش به او دست مىدهد، و او اقدام به گناه مىكند، و روح توانايى هم او را تشويق مىكند، و روح شهوت، براى او مىآرايد، و روح بدن، او را رهبرى مىكند تا اين كه او را در گناه مىاندازد. پس وقتى دست به گناه مىزند، از ايمانش كاسته مىشود، و از آن خارج مىگردد، و به آن باز نمىگردد، مگر اين كه توبه كند، و هر گاه به سوى خدا باز گردد، خداوند هم به او توجّه مىكند، و اگر به گناه باز گردد، خداوند، او را به آتش جهنّم مىاندازد.
امّا دست چپىها، يهوديان و مسيحيان هستند. خداوند عزّ وجلّ مىفرمايد: (آنان كه بديشان كتاب داديم، پيامبر را مىشناسند، به همان سان كه پسرانشان را مىشناسند) . محمّد و ولايت را در تورات و انجيل مىشناسند، همان گونه كه پسرانشان را در خانههايشان مىشناسند. (و مسلّماً گروهى از آنان، حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم ]مىدانند. حق، از جانب پروردگار توست). تو فرستاده به سوى آنها هستى. (پس، از ترديد كنندگان مباش) . و آنان وقتى آنچه را مىشناختند، انكار نمودند، خداوند، آنها را گرفتار كرد و روح ايمان را از آنان گرفت و سه روح: توانايى، شهوت و بدن را در بدن آنان مستقر نمود. سپس آنان را به [گروه ]چارپايان افزود و فرمود: (آنان، جز چارپايان نيستند)؛ زيرا جنبنده، روح توانايى دارد، با روح شهوت مىچرد، و با روح بدن، حركت مىكند».
سؤال كننده به ايشان گفت: اى امير مؤمنان! دلم را به فرمان خدا، زنده كردى.