21
شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۴

۱۴۶۶.المحاسن- به نقل از خيثمة بن عبد الرحمان جعفى ، از ابو لبيد بحرانى -: مردى در مكّه خدمت امام باقر عليه السلام آمد و سؤالاتى از ايشان پرسيد . امام عليه السلام پاسخ او را داد و سپس آن مرد به امام عرض كرد : «تو هستى كه مى‏گويى هيچ چيزى در كتاب خدا نيست ، مگر آن كه شناخته شده است؟» .
امام گفت : من اين گونه نگفته‏ام؛ بلكه گفته‏ام كه هيچ چيزى از كتاب خدا نيست، مگر اين كه برايش دليلى گويا از جانب خدا در كتاب او وجود دارد كه مردم آن را نمى‏دانند.
آن مرد گفت : «پس تو مى‏گويى كه هيچ چيزى در كتاب خدا نيست ، مگر اين كه مردم به آن نياز دارند؟» .
امام گفت : آرى، حتّى يك حرف.
او پرسيد : «مثلاً (الف . لام .ميم . صاد!) چيست؟» .
ابو لبيد مى‏گويد : امام پاسخى داد كه من آن را فراموش كرده‏ام.
آن مرد كه رفت، امام باقر عليه السلام به من فرمود: «اين ، تفسيرِ آن بر اساس ظاهر قرآن است . آيا تو را از معناى باطنى آن ، خبر ندهم؟» .
گفتم : [آيا] قرآن باطن و ظاهرى دارد؟
فرمود: «آرى، كتاب خدا ، ظاهر و باطنى دارد و معانى‏اى، و ناسخى و منسوخى، و محكم و متشابهى، و قانون‏ها و مَثَل‏هايى ، و فصل و وصلى، و حروفى و تصريفى. پس هر كه ادّعا كند كه كتاب خدا مُبهم است ، هم خود به هلاكت افتاده و هم ديگران را به هلاكت كشانده است» .

۱۴۶۷.المحاسن- به نقل از جابر -: از امام باقر عليه السلام در باره تفسير چيزى از قرآن پرسيدم و ايشان پاسخى به من داد. سپس در روزى ديگر ، همان سؤال را از ايشان پرسيدم و ايشان پاسخ ديگرى به من داد.
گفتم : قربانت گردم! قبلاً به اين سؤال من ، پاسخى غير از پاسخ امروز داديد.
در جواب من فرمود: «اى جابر! قرآن ، باطنى دارد و باطن آن هم باطنى دارد . همچنين ظاهرى دارد و ظاهر آن هم ظاهرى دارد . اى جابر! هيچ چيزى به اندازه تفسير قرآن ، از دسترس خِردهاى مردان ، به دور نيست. آيه‏[ى قرآن‏] آغازش در باره چيزى است و آخرش در باره چيزى ديگر . قرآن ، گفتارى پيوسته و قابل حمل به وجوه (معانىِ) گوناگون است» .


شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۴
20

۱۴۶۶.المحاسن عن خيثمة بن عبدالرحمن الجعفي عن أبي لبيد البحراني : جاءَ رَجُلٌ إلى‏ أبي جَعفَرٍ عليه السلام بِمَكَّةَ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ فَأَجابَهُ فيها ، ثُمَّ قالَ لَهُ الرَّجُلُ: أنتَ الَّذي تَزعُمُ أنَّهُ لَيسَ شَي‏ءٌ مِن كِتابِ اللَّهِ إلّا مَعروفٌ؟ قالَ: لَيسَ هكَذا قُلتُ ، ولكِن لَيسَ شَي‏ءٌ مِن كِتابِ اللَّهِ إلّا عَلَيهِ دَليلٌ ناطِقٌ عَنِ اللَّهِ في كِتابِهِ ، مِمّا لا يَعلَمُهُ النّاسُ ، قالَ: فَأَنتَ الَّذي تَزعُمُ أنَّهُ لَيسَ مِن كِتابِ اللَّهِ إلّا وَالنّاسُ يَحتاجونَ إلَيهِ؟ قالَ: نَعَم ، ولا حَرفٌ واحِدٌ فَقالَ لَهُ: فَما «المص» قالَ أبو لُبَيدٍ: فَأَجابَهُ بِجَوابٍ نَسيتُهُ.
فَخَرَجَ الرَّجُلُ فَقالَ لي أبو جَعفَرٍ عليه السلام: هذا تَفسيرُها في ظَهرِ القُرآنِ أفَلا اُخبِرُكَ بِتَفسيرِها في بَطنِ القُرآنِ؟ قُلتُ: ولِلقُرآنِ بَطنٌ وظَهرٌ؟ فَقالَ: نَعَم ، إنَّ لِكِتابِ اللَّهِ ظاهِراً وباطِناً ، ومَعانِيَ وناسِخاً ومَنسوخاً ، ومُحكَماً ومُتَشابِهاً ، وسُنَناً وأمثالاً ، وفَصلاً ووَصلاً ، وأحرُفاً وتَصريفاً ؛ فَمَن زَعَمَ أنَّ كِتابَ اللَّهِ مُبهَمٌ فَقَد هَلَكَ وأهلَكَ .۱

۱۴۶۷.المحاسن عن جابر : سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن شَي‏ءٍ مِن التَفسيرِ فَأَجابَني ، ثُمَّ سَأَلتُهُ عنهُ ثانِيَةً فَأَجابَني بِجَوابٍ آخَرَ ، فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! كُنتَ أجبتني في هذِهِ المَسأَلَةِ بِجَوابٍ غَيرِ هذا قَبلَ اليَومِ ، فَقالَ عليه السلام لي : يا جابِرُ، إنَّ لِلقُرآنِ بَطناً ، ولِلبَطنِ بطناً وله ظهر وللظهر ظَهرٌ ، يا جابِرُ ، لَيسَ شَي‏ءٌ أبعَدَ مِن عُقولِ الرِّجالِ مِن تَفسيرِ القُرآنِ ،
إنَّ الآيَةَ يَكونُ أوَّلُها في شَي‏ءٍ وآخِرُها في شَي‏ءٍ ، وهُوَ كَلامٌ مُتَّصِلٌ مُنصَرِفٌ عَلى‏ وُجوهٍ .۲

1.المحاسن: ج ۱ ص ۴۲۱ ح ۹۶۴ ، بحار الأنوار: ج ۹۲ ص ۹۰ ح ۳۴ .

2.المحاسن: ج ۲ ص ۷ ح ۱۰۷۶ ، تفسير العيّاشي: ج ۱ ص ۱۲ ح ۸ ، تأويل الآيات الظاهرة : ج ۱ ص ۲۱ ح ۵ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار: ج ۹۲ ص ۹۱ ح‏۳۷.

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۴
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/137-.html
تعداد بازدید : 62741
صفحه از 580
پرینت  ارسال به