391
شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۴

روشن مى‏كند تا جايى كه امر مخيّل همچون امر متحقّق به نظر مى‏رسد و امر وهمى در جاى امرى متيقّن مى‏نشيند و غايب مانند حاضر و شاهد جلوه‏گر مى‏شود و بدين روست كه در قرآن و ساير كتب الهى امثال بسيارى آمده است و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و ديگر انبياى بزرگ و علما امثله بسيارى آورده‏اند.۱
فخر رازى در تفسير كبير آورده است كه سخن از آن جهت به ضرب المثل كشانده مى‏شود كه ضرب المثل چنان در دل‏ها اثر مى‏گذارد كه وصف يك امر به تنهايى و بدون تمثيل آوردن براى آن ، نمى‏تواند آن اندازه مؤثر افتد وآن بدين جهت است كه مقصود از مَثَل، تشبيه امرى مخفى به امرى آشكار، و امرى غايب به امرى شاهد و محسوس است... . ترغيب به ايمان و منع از كفر ، بدون ضرب المثل اثر چندانى بر دل نمى‏گذارد؛ اما هنگامى كه ايمان را به نور تشبيه كند و كفر را به ظلمت مثل زند، تأثير حُسن ايمان و قُبح كفر در دل بيشتر مى‏شود و از همين روست كه خداوند، عزّ و جلّ، در قرآن مبين و ساير كتب الهى امثالى آورده است و مى‏فرمايد: (وَ تِلْكَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ؛۲اينها مثال‏هايى است كه ما براى مردم مى‏زنيم).۳

اقسام تمثيل‏

صاحب جواهر الادب ، در يك تقسيم‏بندى كلى ، مَثَل را به سه قسم مفترضه ممكنه، مخترعه مستحيله و مختلطه تقسيم كرده است كه مراد از امثال مفترضه ممكنه ، امثالى است كه از زبان انسان بيان مى‏شود و به رفتار و كردار انسان مى‏پردازد، در حالى كه امثال مخترعه مستحيله ، امثالى هستند كه گوينده از زبان حيوانات و جمادات بيان مى‏كند و كردار و گفتار ذوى العقول را به آنها نسبت مى‏دهد؛ مانند

1.الكشاف : ج‏۱ ص‏۱۹۵؛ البحر المحيط : ج‏۱ ص‏۱۲۳.

2.عنكبوت : آيه ۴۳.

3.تفسير الفخر الرازى : ج‏۲ ص‏۷۲ - ۷۳.


شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۴
390

مطلوب، زيبايى تشبيه و لطافت كنايه.۱ ابن مقفّع ، گفتار تمثيلى را گوياتر، شيواتر و فراگيرتر معرفى كرده است.۲ به گفته جرجانى ، هرگاه تمثيل، پشت‏بند كلام قرار گيرد، يا آن كه تمثيل جايگزين سخن گردد و از صورت اصلى به صورت مَثَل در آيد، آن را اُبّهتى شايسته فرا گيرد و فضيلتى والا به‏دست آورد كه بر ارزش آن بيفزايد و آتش آن را شعله‏ورتر سازد. افزون بر اين، نيروى كلام را بالا برده، در برانگيختن نفوس و جذب قلوب تأثير بيشتر و بهترى خواهد داشت.۳
صدر المتألهين ، هدف اساسى از تمثيل را روشن ساختن معناى معقول و زدودن ابهام از چهره آن و ارائه آن معنا به صورت مشاهَد و محسوس دانسته است تا بدين طريق، قوّه وهم بى‏آن كه مايه زحمت قوّه عقل گردد به كمك آن آيد؛ چرا كه عقل آدم مادامى كه با اين قواى حسّى همنشين است، بدون همراهى و تصوير قوّه وهم نمى‏تواند روح و جوهر معنا را دريابد.۴
علامه طباطبايى براى قرآن دو وجود معرفى مى كند: وجودى ماورايى و لاهوتى كه در لوح محفوظ تحقّق دارد و وجودى لفظى و ناسوتى كه در اختيار ما گذاشته شده است. وى در ادامه آورده است كه، چون معارف قرآن از مرتبه‏اى بس بالا فرود آمده و در قالب الفاظ براى زمينيان انعكاس يافته، به ناگزير، به صورت امثال، به آن حقايق ماورايى اشاره دارد؛ چنان كه در تمام فرهنگ‏ها متداول است كه معارف ژرف و بلند را در قالب امثال ريخته براى مردم قابل فهم مى‏كنند.۵
به گفته زمخشرى، مثل، پرده از روى معانى مخفى بر مى‏دارد و نكات تاريك را

1.مجمع الأمثال : ص‏۲۰.

2.أسرار البلاغة : ص‏۱۰۱ - ۱۰۲.

3.تفسير القرآن الكريم : ج‏۲ ص‏۱۹۲ - ۱۹۳.

4.ر. ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۳ ص‏۶۱.

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن برپايه قرآن و حديث ج۴
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/137-.html
تعداد بازدید : 64878
صفحه از 580
پرینت  ارسال به