خود مىنويسد:
در اوّل كتاب، اين مجبّر ابتدا كرده است به «بسم اللَّه الرحمان الرحيم» و چون به مذهب مجبّر، اسم و مسمّى يكى باشد، فايده «بسم اللَّه» معلوم نشود و فرقى ظاهر نباشد ميان خدا و نام خدا، پس نمىتوان دانستن كه ابتدا به خداى كرده است يا به نام هداى، چنان كه در اثبات صفات نه قديم لازم است، بلكه به عدد اسامى هزار و يك خدايش لازم باشد.۱
اين استدلال در سرتاسر كتاب پيش مىرود و در هر مسئلهاى كه اعتقاد به جبر مىتواند تأثير بگذارد و لازمهاى غير از سخن نويسنده بعض فضائح الروافض داشته باشد، مرحوم قزوينى آن را مطرح مىكند و بر نويسنده ياد شده ايراد مىگيرد. يكى ديگر از مباحث كلامىاى كه در اين كتابْ مورد توجّه قرار گرفته، به شناخت خداوند برمىگردد. موضوع اين است كه آيا شناخت خداوند در توان عقل بشرى است؟ و يا آن كه خرد انسان از چنين توانايى برخوردار نيست و شناخت خداوند، منحصر در نقل است و بايد از پيامبر، آن را ياد گرفت؟ به تعبير آن روز، آيا شناخت خدا امرى تعليمى است يا غير تعليمى. بر اساس گزارش قزوينى، نويسنده كتاب بعض فضائح الروافض و كسانى كه همعقيده وى بودند، راه شناخت خدا را آموزش از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مىدانستند و براى عقل، جايگاهى در اين مورد قائل نبودند.
عبد الجليل قزوينى، بسيارى از اشتباهات نويسنده مزبور را ناشى