111
عبدالجليل رازي قزويني

و هم از شرع بيگانه و جماعتى حشويان كه پيش از اين خود را بر اين طايفه بستند، اين معنى گفته‏اند و بحمد اللَّه از ايشان بسى نمانده‏اند و اصوليان شيعت از ايشان و از چنين دعاوى تبرّى كرده‏اند و برخلاف و بطلان اين دعاوى تصنيف كرده و حجّت انگيخته تا هيچ مشبّهى مجبّر خارجى را طعنى بنماند.۱
مرحوم قزوينى، فردى بود كه نسبت به ديدگاه بزرگان شيعه و تاريخ باورهاى فِرَق و مذاهب مختلف، آگاهى كامل داشت. او به خوبى مى‏دانست كه پاره‏اى از باورهاى موجود در بين توده‏هاى مذهبى از كجا آمده و از چه ريشه‏اى برخوردارند. از اين رو، اين قبيل سخنان مرحوم قزوينى براى فهم تاريخ مسائل كلامى، بسيار اهميت دارد. اين كه قزوينى، موضوع علم امام را به حشويه نسبت مى‏دهد و دامن شيعيان اصولى را از آن مبّرا مى‏داند، نكته‏اى حائز اهميت است.
بحث‏هايى از قبيل: خلق شرور، رؤيت و عدم رؤيت خداوند متعال در روز قيامت، توفيق و خذلان، تقدّم و تأخّر قدرت از فعل در مورد خداوند و مباحثى از اين دست، نمونه‏هايى از مباحث كلامى نقض است.

ب. تبيين ديدگاه شيعه‏

يكى از مباحث مهم و اصلى اين كتاب، تبيين ديدگاه شيعه در موارد مختلف است. مقصود عبد الجليل قزوينى از شيعه، شيعه دوازه امامىِ

1.همان، ص ۲۸۵ -۲۸۶.


عبدالجليل رازي قزويني
110

ناقلان چنين انتسابى، زمينه لازم را ايجاد كرده باشد و تشابه شنيدارى بين محمّد و معد و تقارب آوايى اين اتهام را براى توده‏ها قابل قبول ساخته بود.
نكته كلامىِ بسيار مهم ديگرى كه از سوى نويسنده بعض فضائح الروافض به عنوان ايراد به شيعه گرفته شده و مرحوم قزوينى به آن پاسخ داده، مقوله علم غيب امام است. نويسنده ياد شده مى‏نويسد: «محمّد بن نعمان الاحول در كتابى آورده است كه امامان، همه غيبدانان باشند و در گور همه غيبدان‏اند تا بِدان حد كه اگر كسى به زيارت ايشان شود، بدانند كه موافق كيست و منافق كيست». مرحوم قزوينى در پاسخ به اين ايراد، آن را اتّهامى بيش نمى‏داند و باورى بى‏معنا و خلاف عقل و شرع و از ساخته‏هاى حشويان مى‏شمرد و مى‏نويسد:
امّا جواب اين كلمات كه خالى است از معنى، و دور است از عقل، و برخلاف نقل و شرع، آن است كه از نصّ قرآن و اجماع مسلمانان معلوم است كه غيب الّا خداى تعالى نداند و هو يعلم السر و أخفى، و لايعلم الغيب إلّا اللَّه؛ و قال اللَّه تعالى: ولايظهر على غيبه أحد ؛ و قال و عنده مفاتيح الغيب لايعلمها إلّا هو ؛ و مصطفى صلى اللَّه عليه و آله با جلالت و رفعت و درجه نبوّت در مسجد مدينه زنده ندانستى كه بر بازار چه مى‏كنند و احوال‏هاى دگر تا جبرئيل نيامدى، معلوم وى نشدى. پس ائمّه كه درجه انبياء ندارند در خاك خوراسان و بغداد و حجاز و كربلا خفته و از قيد حيات برفته، چگونه دانند كه احوال جهانيان بر چه حد است؟! اين معنى هم از عقل دور

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 68363
صفحه از 172
پرینت  ارسال به