115
عبدالجليل رازي قزويني

مى‏شود. چنان كه اگر كتاب‏هايى چون سياست‏نامه را كه خواجه نظام الملك در امر كشوردارى نگاشته، مورد توجّه قرار دهيم، خواهيم ديد كه در جاى‏جاى آن، مباحث مرتبط با دين مطرح است. براى نمونه، خواجه به پادشاه در مورد پيش‏داشت و يا پس‏داشت هر كدام از جريان‏هاى مذهبى، سفارش‏هاى اكيدى مى‏كند و حتّى در موارد كوتاهى اين امور را موجب زيان‏هاى جبران ناپذيرى مى‏داند. از جمله اين موارد، توصيه‏هايى است كه وى در مورد دور نگه داشتن شيعيان از مراكز قدرت و حتّى از بين بردن اين گرايش دارد كه نمونه روشنى از درهم آميختگى دين و سياست در آن روزگاران بود.
همين امر، موجب آن است كه كتاب نقض را هم مشحون از گزارش‏هاى سياسى بيابيم، مانند: روند تغيير حكومت، موقعيت خلافت، روند تغيير وزيران و بزرگان دربار، مقدار قدرت و نفوذ افراد در امور كشور، جنگ‏ها و جدال‏هايى كه در قلمرو سلجوقيان اتفاق افتاده بود، آزارها و شكنجه‏هاى سياسى‏اى كه افراد و بزرگان دينى و غير دينى در اين روزگار با آن روبه‏رو شده بودند، توبه‏نامه‏نويسى‏هاى اجبارى كه افراد تحت ستم و زور مى‏نوشتند و اعلان عمومى مى‏شد. بازگشت از اين توبه‏نامه‏نويسى‏ها كه پس از كنار رفتن شرايط زور و اجبار تحقّق مى‏يافت و... . بسيارى از مباحث ريز سياسى را مى‏توان در اين كتاب ديد كه در ديگر آثار تاريخى مربوط به آن دوره يافت نمى‏شوند. ازدواج‏هاى سياسى، مقدار نفوذ و سياست‏بازى زنان، شيوه قدرتيابى قبايل و مباحثى از اين دست را مى‏توان در اين كتاب خواند.


عبدالجليل رازي قزويني
114

در مورد زنان پيامبران، ديدگاه شيعه را چنين تقرير مى‏كند:
مذهب اماميه اصوليه خلفا عن سلف چنان است كه زنان رسولان خداى، طاهرات و مطهرات اند كه اگر خلاف اين باشد، آن نقصان عايد باشد با انبياء معصوم عليهم السلام.۱
اين تأكيد به خاطر اتّهامى است كه افراطيونى چون نويسنده كتاب بعض فضائح الروافض در خصوص بعضى‏از زنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به شيعه نسبت مى‏دهند.
در موارد بسيارى تلاش مى‏كند ديدگاه اعتدالى شيعه در مورد خلفا را پُررنگ نشان دهد و ديدگاه تندى را كه در بين توده‏هاى مردم مطرح است، به عنوان ديدگاه غاليان معرفى كند. خواننده كتاب در لابه‏لاى آن، اين تلاش قزوينى را به روشنى مشاهده مى‏كند.

ج. گزارش‏هاى سياسى‏

در روزگار عبد الجليل، مباحث دينى با مباحث سياسى، درهم آميختگى بسيار زيادى داشته است. چنان كه پيش‏تر گفتيم، حاكمان، اميران، پادشاهان، خلفا، وزرا و خاندان‏هاى پُرنفوذ، همواره تلاش مى‏كردند كه از دين و مذهب براى مقاصد سياسى استفاده كنند و از طرف ديگر، سران مذاهب و گرايش‏ها نيز از قدرت آنان براى مقاصد خود بهره مى‏گرفتند. همين امر، موجب آميختگى بسيار مباحث سياسى و دينى شده بود. از اين رو، در بيشتر كتاب‏هايى كه از آن دوران باقى مانده‏اند، نوعى تنيدگى در بين مباحث دينى و سياسى ديده

1.همان، ص ۱۱۵.

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 74416
صفحه از 172
پرینت  ارسال به