يا باطنى و يا اَلَموتى شناخته مىشدند. از آن جايى كه قزوينى به پيگيرى جريان الموت توجّه ويژه داشت، آگاهىهاى قابل توجّهى از افراد وابسته به اين جريان، جمعآورى كرده است و در نوشته خود شمار زيادى از اين افراد را نام برده است. از جمله مىتوان نام اين افراد را در اين ليست مشاهده كرد: بوالغنائم درودگر اصفهانى؛ ابو ابراهيم؛ سالارگزى؛ بورضا و بلفتوح اسدآبادى؛ عطاش اقرع اصفهانى؛ ابو الفتوح حسن بن عبد الملك حمدانى گورخر، امام جماعت قزوين؛ بزرجميد از منطقه اندجهرود؛ مسعود زورآبادى از علماى خراسان؛ احمد جمشاده از شهر رى؛ عباده پارسى و روزبه اهوازى از سفيران مصر و مغرب به دربار الموت؛ ناصر باوردى؛ نصرويه كرمانى؛ اردشير رواس دامغانى؛ محسن خالدان قزوينى؛ محمّد پيلور ساوى؛ سنان سهان؛ بنيمان ناطفى؛ اسماعيل احمدان؛ اسحاق خراج دار الموتيان و احمد على بسطامى.۱
مباحث مربوط به جريان زندقه، از جمله نكتههاى تاريخىاى كه در اين كتاب، مطالب فراوانى در باره آن مىتوان يافت. نام بسيارى از افرادى كه در زمانهاى نزديك به زمان مرحوم قزوينى به زندقه و الحاد اشتهار يافته بودند، در اين كتاب ديده مىشود. در گزارشهاى قزوينى در مورد اسماعيليان، زنديقان و شعوبيه، نوعى اختلاط ديده مىشود و خواننده احساس مىكند كه عبد الجليل قزوينى، همه اينها را يك كاسه