131
عبدالجليل رازي قزويني

است، به تفسير و تحليل آن بپردازد و راهى براى فهم درست آن ارائه كند. براى نمونه، در باره گزارشى كه در آن، مختار به عموى خود پيشنهاد مى‏كند كه امام حسن عليه السلام را به معاويه تسليم كند، وى مى‏نويسد:
اما آنچه بر مختار بوعبيد ثقفى - رحمة اللَّه عليه - تشنيع زده است كه «عمّ خود را گفت: بيا تا سرش ببريم و به معاويه فرستيم» عجب نباشد از قائلى و ناقلى كه دعوى علم تواريخ كند و اين مايه نداند كه مختار را اميرالمؤمنين در روزگار طفوليت دعا كرده باشد و ثنا گفته و به نصرت وعده داده و به صحّت قول آن معصوم، او صد هزار خارجى و باغى را از اعداى آل و اولاد مصطفى بكشته، و رخت سعادت به جنّت باقى برده. بدو چنين حوالت كند و تزوير و تمويه، و سبب نزول آن قصّه هر كس بداند مختار را متّهم نخواند و مجرم نداند، و آن چنان بود كه چون آن امام معصوم و سيّد مظلوم حسن عليه السلام به نزديك سعد ثقفى آمد كه عمّ مختار بود و سعد بر موصل والى بود از قِبَل معاويه و با معاويه دمى و قدمى دنياوى داشتى، مختار - رحمة اللَّه عليه - از صفاى عقيدت و نور مودّت بر حسن بن على بترسيد كه نبايد كه عمّم رنجى به سيّد برساند، گريان و غمناك پيش شريك اعور حارثى شيعى آمد و مى‏گويد: اى عم! مى‏ترسم كه عمّم رنجى بدين سيّد رساند كه قبله متّقيان و امام مؤمنان است و وارث علم انبيا و امامان است! راى تو در اين انديشه چيست ؟ شريك اعور - رحمة اللَّه عليه - از دهاة عالم و زيركان دنيا و كارشناسان جهان بود، گفت: اى پسر برادر! راى من در اين


عبدالجليل رازي قزويني
130

عنوان روش درست ارائه كند. از جمله در جايى مى‏نويسد:
جماعتى از اخباريه كه خويشتن را شيعت خوانند، اين معنى مذهب ايشان بوده است و از ايشان بسى نمانده است وگر جايى مانند اين معنى پنهان اصوليان كنند كه علم الهدى و شيخ بوجعفر طوسى و علماى ما از متأخّران بر ايشان انكار كرده‏اند در مسائلى كه اين يكى از آن است و ايشان را قمع و قهر كرده‏اند و تظاهر نيارند كردن و نيارند گفتن.۱
همچنين وى حجّيت اجماع را از باب كشف مى‏داند؛ ديدگاهى كه مبتكر آن، مرحوم شيخ طوسى بود. از آن رو، در جايى كه سخن از اجماع به ميان مى‏آيد، تصريح مى‏كند كه:
اجماع اماميه است و اجماع ايشان حجّت است به دلالت قول مقطوع على عصمته كه داخل است در اقوال ايشان، و اجماع غير اماميه را نيست اين معنى.۲
اين سخن، اشاره به ديدگاهى در بين اصوليان شيعه است كه مى‏گويد از اجماع علما كشف مى‏كنيم كه در بين آنان معصوم نيز وجود دارد و قول وى حجّت است. بنا بر اين، اجماع، حجّت است.

ى. توجيه و تفسير گزارش‏هاى تاريخى‏

عبد الجليل در بخش‏هاى زيادى از كتاب در نقد گزارش‏هاى تاريخى‏اى كه عليه شيعه و يا شيعيان از سوى نويسنده بعض فضائح الروافض آورده شده، تلاش مى‏كند در صورتى كه اصل گزارش درست

1.همان ، ص ۵۶۸.

2.همان، ص ۵۸۵.

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 68395
صفحه از 172
پرینت  ارسال به