مذاهب و مقالات، و در فقه و شريعت و اجتهاد خود معلوم است كه گويند: مذهب مالك و زفر و بويوسف و اوزاعى، و مذهب احمد حنبل و غير آن.۱
اين قبيل گزارشها در جاىجاى اين كتاب وجود دارند و اگر فردى در صدد استخراج آنها باشد، مىتواند موارد قابل توجّهى را براى مطالعات فرقهشناسى در اختيار پژوهشگران بگذارد.
ع. همگرايى و تفاهم مذهبى
يكى از نكاتى كه در اين كتاب بسيار نمود دارد، تلاش نويسنده نقض براى ايجاد تفاهم و آشتى بين شيعه و سنّى است و در مقابل، تلاش نويسنده بعض فضائح الروافض براى القاى دشمنى و ضدّيت بين پيروان مذاهب اسلامى است. همه تلاش نويسنده بعض فضائح الروافض، بهرهگيرى از ديدگاههاى پارهاى از افراطىهاى اسماعيليان، غاليان شيعه، حشويه و بعضى از فرق افراطى و انتساب آنها به شيعيان است. در مقابل، عبد الجليل از هر راه ممكن مىكوشد بين باورهاى افراطى فِرَق و گروههاى غير شيعى و منحرف و بين اعتقادات اصيل شيعه تفاوت بگذارد. وى در راه ايجاد تفاهم، افزون بر بهرهگيرى از بازگرداندن ديدگاههاى افراطى به صاحبان اصلى آنها، سعى كرده است تا با دادههاى تاريخى و تفسير درست آيات قرآنى و اخبار و گزارشهاى منتسب به شيعه، بدفهمىاى را كه افرادى چون نويسنده بعض فضائح الروافض تبليغ مىكنند، اصلاح كند و ديد درستى از