163
عبدالجليل رازي قزويني

فضائح الروافض، وقتى به خلفاى فاطمى مصر مى‏رسد، چنان عليه آنان قلم‏فرسايى و تندى مى‏كند كه اين احساس به خواننده منتقل مى‏شود كه كتاب را فردى از درباريان خليفه عبّاسى نگاشته است. وقتى در باره بعضى از فاطميان، اين‏گونه توضيح مى‏دهد:
... وى را پسرى آمد نامِ وى عبداللَّه بن عبداللَّه، در مخرقه و شعبده، دستى داشت. از آن جا به ديارِ مغرب رفت و گفت: من فاطمى‏ام علوى. و بدين معروف گشت و بر آن ديار، مستولى گشت. او را پسرى آمد نامِ وى بوالقاسم و آن ملاعين كه اتباعِ او بودند، او را قائم خواندندى... آن ملعون در ترتيبِ كارِ ملاحده، كتابى ساخت نام آن بلاغ الأكبر و ناموس الأعظم. او را پسرى آمد نام او محمّد... آنگه پسرش مَعَدّ بن اسماعيل، كُنيتِ او ابوتميم، و بر مصر و افريقيه مستولى گشت، و فسادهاىِ عظيم از وى تولّد كرد، و در تغييرِ دين و سنّت كوشيد.۱
اين را نمى‏توان چيزى جز بازتاب تبليغات عبّاسيان و سلجوقيان عليه فاطميان و وحشتى كه الموتيانِ علاقه‏مند به فاطميان در ايران ايجاد كرده بودند، دانست. قزوينى چاره‏اى جز مراعات قدرت سلجوقيان نداشت. شايد همين سياست مدارايى و مماشاتى كه شيعيان دوازده امامى آن روز در برابر قدرت خليفه عبّاسى و اميران سلجوقى وابسته به آنان داشتند و نيز دورى آنان از جريان فاطميان - كه در آن روز چندان مقبوليتى در ايران نداشتند - ، پشتوانه قابل اعتمادى براى

1.همان، ص ۳۱۵ - ۳۱۶.


عبدالجليل رازي قزويني
162

مراعات شرايط زمانى‏

يكى از ايرادات مهم بر گزارش‏هاى مرحوم قزوينى، توجّه ويژه به شرايط سياسى وقت است، به گونه‏اى كه خواننده احساس مى‏كند قزوينى در موارد بسيارى، چشمى هم به قدرت سلجوقيان داشت و به تعبيرى، رفتارى مبتنى بر تقيّه داشت. نمود روشن آن در برخورد وى با خلفاى فاطمى است. در اين كه خلفاى فاطمى به تشيّع دوازده امامى نزديك‏تر از عبّاسيان بودند، ترديدى نيست. موارد اتّفاق بين شيعه دوازده امامى با فاطميان مصر، به مراتبْ بيشتر از موارد توافق بين آنان و عبّاسيان است و بعيد است كه فردى چون عبد الجليل قزوينى، اين نكته را نداند؛ امّا وى در برخورد با جريان فاطمى، همان برخوردى را دارد كه خلفاى عبّاسى و اميران وابسته به وى داشتند. عبّاسيان از قدرت فاطميان، بسيار هراس داشتند، از اين رو، همواره تلاش مى‏كردند كه اعتبار شرعى فاطميان را از بين ببرند و آنان را افرادى ملحد و بيرون از دايره مسلمانى قلمداد كنند و حتّى در نسب آنان ترديد ايجاد كنند. عبّاسيان براى اثبات علوى و فاطمى نبودن خلفاى فاطمى مصر، از بسيارى از علما و فقهاى روزگار خود دست‏خط گرفتند و به همه جا فرستادند تا به همه بگويند كه آنان در ادّعاى فرزند فاطمه بودن، دروغ مى‏گويند. تبليغ ملحد و كافر بودن خلفاى فاطمى، سياست كلّى و اصلى عبّاسيان بود و حكومت‏هاى طرفدار آنان (از قبيل سلجوقيان) هم اين سياست را تعقيب مى‏كردند.
عبد الجليل قزوينى در پاسخ‏هايش به انتقادهاى تند نويسنده بعض

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 68613
صفحه از 172
پرینت  ارسال به