بسيار شاهد تعديل گرايشهاى مذهبى حاكمان پس از به قدرت رسيدنشان هستيم.
در دربار خليفه سنّى، بزرگان شيعه با عناوين مختلف ديده مىشوند و يا در تشكيلات سلجوقيان و غزنويان، به مرور صاحبمنسبان شيعه، پا به عرصه مىگذارند. اينها چيزى جز بازتاب و نتيجه علاقه حاكمان براى بهرهبردارى از باور و اعتقاد مردم در راستاى تثبيت قدرت نيست. به كارگيرى دستگاه خلافت از سوى جريانهاى مختلف حكومتى نظير: سلجوقيان، غزنويان، حمدانيان، آل بويه، وزيران ايرانى يا ترك اعم از شيعى و سنّى، همه گوياى آن است كه در اين روزگار، سودجويىحاكمان از باورهاى دينى و نمادهاى اين باورها به عنوان يك اصل، مورد توجّه بود.
ج. استفاده ابزارى جريانهاى دينى از قدرت حاكمان
همان گونه كه حاكمان، از احساسات دينى مردم در راستاى اهداف سياسى خود بهره مىگرفتند، رهبران دينى هم از قدرت حاكمان براى اهداف دينى خودشان سود مىجستند. در اين دورهها بسيار ديده مىشد كه عالم دينى از يك جريان مذهبى، خود را به حاكمى نزديك مىكرد و كمكم ديدگاه وى را تحت تأثير قرار مىداد و قدرت او را پشتيبان جريان مورد نظر خود مىكرد و در كشاكش درگيرىهاى مذهبى، از آن بهره مىجست. همه مىدانيم كه سلجوقيان، گسترش قدرت خود را وامدار خواجه نظام الملك بودند. در زمان سيطره خواجه نظام الملك، مذهب شافعى (مذهب مورد نظر وى)، بسيار