49
عبدالجليل رازي قزويني

زمانش به جرم شيعه بودن آنان، اشاره دارد. گرچه نويسنده ياد شده در پى آن است كه شيعيان را همگون ملحدان قلمداد كند، با اين حال، امروزه اين سخنان بيش از آن كه بيانگر هدف نويسنده ياد شده باشد، گوياى رواج قتل و جنايت به نام دين و مذهب است. وى مى‏نويسد:
بدان اى برادر كه رافضى، دهليز ملحدى است و بلكه خود اساس الحاد است. و از رفض، در الحاد شوند و هر كس كه سر به گريبان رفض برآورده است، غايت ما فى الباب آن بوده است كه به ملحدى منسوب شده است و خونشان بريخته‏اند. و هيچ كس را نيافته‏ايم كه سر به گريبان سنّت و جماعت برآورده است كه او به الحاد متّهم شده است؛ بل چون در رفض غالى شدند، به الحاد كشيدند. اوّلاً تاج الملك رافضى بود پاره‏پاره اش بكردند و آوازه ملحدى‏اش برآمد، سعد الملك بود كه سلطان محمّدش برآويخت رافضى بود آنگه گفتند: ملحد است و آوازه برآمد كه به دژكوه ملاطفه مى‏نويسد، مجد الملك قمى بود كه به ساوه اش برآويختند رافضى بود، آنگه گفتند: ملحد است، حاجب زرّين كمر و بوسعد حداد و آن خواجگان كه همه را به ويح بكشتند، همه رافضى بودند و بازگفتند همه ملحد بودند. در شهر رى رستم خادم، و بلقاسم عبدويه، و بلقسم شواء و غيرهم كه امير قجقرشان به طاق باجكى برآويخت، همه رافضيان شتام بودند، بازگفتند ملحد بودند و از قلعه‏هاى ولايت رى آن خواجگان را كه به زير آوردند چون بوجعفر عيلان، و بورضا، و بلفتوح اسدآبادى و غيرهم من


عبدالجليل رازي قزويني
48

شيعيانْ ستم روا داشتند. نمونه بارز اين رفتارها، برخوردى است كه سلطان محمود غزنوى با شيعيان داشت. نويسنده بعض فضائح الروافض، گوشه‏اى از بدرفتارى سلطان محمود غزنوى با علماى شيعه را چنين گزارش مى‏كند:
و در عهد سلطان محمود غازى چه رفت از قتل و صلب و روى علماى رفض سياه بكردن، و منبرها بشكستن، و از مجلس داشتنشان منع كردن، و هر وقت جمعى را مى‏آوردند، دستارها در گردن كرده كه اينان دست‏ها در نماز فروگذاشتند، و بر مرده پنج تكبير كرده‏اند، پس از سه طلاق تجديد نكاح كردند.۱
دست‏آويزهايى كه براى شكنجه عالمان در اين گزارش و نظاير آن آمده، بسيار مذبوحانه است. اين كه چهره عالمى را به خاطر آن كه دست‏بسته نماز مى‏گزارد، سياه كنند، نهايت بى‏خردى پادشاهان بود؛ امّا اينها واقعيت‏هاى آن روز بود. برمرده پنج تكبير گفتن، چه معضلى ايجاد مى‏كند كه چهار تكبير گفتن، آن را ايجاد نمى‏كند تا اوّلى، مورد آزار و شكنجه قرار گيرد و دومى، مورد تقدير واقع شود ؟ آيا اين قبيل رفتارها را جز در چار چوب‏نيرنگ‏بازى براى استحكام قدرت مى‏توان تفسير كرد؟
عبد الجليل قزوينى، بخشى از كتاب بعض فضائح الروافض را نقل مى‏كند كه نويسنده آن به شمارى از قتل‏هاى مذهبى توسط قدرتمندان

1.همان، ص ۴۲.

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 69199
صفحه از 172
پرینت  ارسال به