دارد. وى مىنويسد:
همه عقلا و اهل تجربت را معلوم است كه چون لشكرى بيگانه و رايت سلطانى غريب، به شهرى و ولايتى رسد و پادشاه آن جايگاه را منهزم كند و يا بگيرد با اهل مذهب و مقالت او بىحرمتى و جفا كند به سبب مذهب و طلب ودايع و تفحّص گريختگان و متواريان، و اين نقصان مذهب و بطلان اعتقاد نكند. و عزيزان شهر را ذليل و اسير گردانند به دلالت قول سبحان در قصّه بلقيس و سليمان... همه عاقلان دانند كه مثل اين براى هيبت و تقرير ملك كنند و نقصانى نباشد.۱
اين سخن به روشنى، گوياى اين است كه ديندارى و شكنجه و كشت و كشتارهاى قدرتمندان به نام دين، براى تثبيت قدرت و تحصيل مال و ايجاد ابهّت است و ربطى به دين ندارد.
2.اوضاع فرهنگى - دينى
الف. رونق مجالس دينى - كلامى
در اين دوران، مجالس دينى، بسيار رونق داشت و جانمايه اين مجالس را مباحث كلامى تشكيل مىداد. اين امر را هم مىتوان در گزارشهايى كه عبد الجليل قزوينى در نقض دارد، مشاهده كرد و هم در شرح حال ديگر انديشوران آن روزگار ديد. براى نمونه، در زندگى فخر الدين رازى - كه تقريباً در همين دوران زندگى مىكرد