55
عبدالجليل رازي قزويني

مسجد جامع ساخت. فقيهان شهرها به وى روى آوردند و اين رويكرد براى كرّاميان - كه در شهر هرات جمعيت زيادى داشتند و در غور، همه مردم معتقد به كرّاميه بودند - گران آمد. مردم، فخر را ناخوش داشتند، ملك ضياء الدين، پسر عمو و داماد غياث الدين، وى را از همه بيشتر دشمن مى‏داشت.
در فيروزكوه، فقيهان كرّاميه، حنفيه و شافعيه براى مناظره نزد غياث الدين گرد آمدند و از جمله فخر الدين رازى و قاضى مجد الدين عبد المجيد بن عمر معروف به ابن قدوه از كرّاميه هيصميه در اين مناظره حضور داشت. ابن قدوه، به خاطر زهد و علم و جايگاه خانوادگى‏اش نزد كراميه هيصميه، از موقعيت بالايى برخوردار بود. فخر رازى، شروع به سخن كرد و ابن قدوة اعتراض كرد و بحث بين آن دو بالا گرفت. ضياء الدين از مجلس برخاست و فخر، زبان عليه وى گشود و بد گفت و ناسزا داد و بسيار آزرده‏خاطر كرد. ابن قدوه فقط مى‏گفت چنين نكن مولانا و استغفار كن!
ضياء الدين به خاطر اين جريان به غياث الدين شكايت كرد و فخر رازى را مذمّت بسيار كرد و وى را زنديق و فيلسوف خواند. غياث الدين به سخن ضياء الدين، توجّه نكرد. روز بعد، ابن قدوه در مسجد جامع به سخنرانى پرداخت و بعد از سپاس خداوند گفت: خدايى جز اللَّه نيست. پروردگارا! ما به آنچه براى ما فرو فرستادى، ايمان داريم واز پيامبر پيروى كرديم. پس ما را از شاهدان قرار بده. اى مردم! ما جز به


عبدالجليل رازي قزويني
54

(544 - 606ق) - مى‏خوانيم:
...در بخارا مجلس‏هايى براى مناظره تشكيل شد و فخر الدين با علماى بخارا به بحث نشست. از كسانى كه با وى مناظره كرده‏اند، يكى رضى الدين نيشابورى است... . ديگرى ركن الدين قزوينى ( ابوحامد محمّد بن احمد، متوفّى 636ق) است... . در دو سه مجلس با عالمى ديگر به نام نور الدين احمد بن محمّد صابونى بحث كرد... . با شرف الدين مسعودى در مجلسى ديگر در باره كتاب الملل و النحل شهرستانى و نيز كتاب‏هاى المستصفى و شفاء الغليل غزالى بحث كرده است.۱
ابن اثير در نقل حوادث سال 595ق، در باره فتنه‏اى سخن مى‏گويد كه زاييده مناظره‏اى بين فخر رازى و علماى كرّاميه بود. وى مى‏نويسد:
در اين سال، فتنه بزرگى در سپاه غياث الدين پادشاه غور و غزنه به وجود آمد. در اين زمان، وى در فيروزكوه بود. اين فتنه توده مردم، پادشاهان و اميران را به خود مشغول ساخت. سبب آن، اين بود كه محمّد بن عمر بن حسين، فخر رازى، امام مشهور و فقيه شافعى مذهب، از بهاء الدين سام رئيس باميان - كه خواهر زاده غياث الدين بود - جدا شد و پيش غياث الدين آمد و وى فخر را بسيار احترام كرد و بزرگ داشت و براى وى مدرسه‏اى در هرات نزديك

1.«زندگى فخر رازى»، احمد طاهرى عراقى، مجلّه معارف، دوره سوم، ش ۱، فروردين - تير ۱۳۶۵ش.

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 68651
صفحه از 172
پرینت  ارسال به