67
عبدالجليل رازي قزويني

مناطق مختلف ايران با نام‏هاى گوناگون، اختيار امور را در دست داشتند.
ايرانى كه حكومت آل بويه را در تاريخ خود داشت و در الموت و اطراف آن، نام خليفه فاطمى به حرمت برده مى‏شد و داعيان اسماعيلى، با اشعار حماسى خود، عشق به خليفه فاطمى را در دل مردم مى‏كاشتند و خنجر به دستان نقاب‏زده آنان با نام فدايى، ترس و وحشت را در دل اميران، پادشاهان، وزيران و حتّى علما و فقهاى شيعه و سنّى افكنده بودند. بديهى است كه موضعگيرى در برابر چنين موجودات ترسناك و بى‏باك، به معيارى براى سنجش مقدار وفادارى به تركان و بلكه همه اميران و پادشاهان در سرتاسر جهان اسلام آن روز تبديل شوند. بنا بر اين، اين بازار اتّهام، دليلى براى رونق خود داشت. شايد شمار افرادى كه به اتّهام وابستگى به اسماعيليان و به نام ملحد توسط اميران و پادشاهان و به فتواى فقيهان سنّى و شيعه كشته شدند، به مراتب، از افرادى كه توسّط جلّادان فدايىِ اسماعيلى به قتل رسيدند، بيشتر باشند. در بخش كشتارها و شكنجه‏هاى وحشيانه به نام دين، به گوشه‏اى از اين قتل‏ها اشاره كرديم.
اتّهام‏ها منحصر به اين مقوله نبودند؛ بلكه گاه سنّيان، شيعيان را متّهم مى‏كردند كه از بُغض خلفاى صدر اسلام، نام عُمَر و يا ابوبكر بر فرزندانشان نمى‏گذارند و در صورتى كه نام‏هاى ياد شده را بر فرزندانشان بگذارند، آن را براى اهداف خاصى نام‏گذارى مى‏كنند و قصدشان نارواست. مرحوم قزوينى در اين مورد، گزارشى خواندنى دارد. وى مى‏نويسد:
امّا جواب اين كلمت كه «ما فرزندان خود را حسن و حسين


عبدالجليل رازي قزويني
66

كلمات كه «خلفاى ملاحده در مصر خمر فروختن و زنا و لواطه و غير آن از منهيات شرعى به ظاهر كردند» آرى كردند لعنت بر ملحدان باد و اقوالشان.۱
در نگاه عبد الجليل قزوينى شيعى مذهب و نيز نويسنده كتابى كه وى بر آن نقد نوشته و به تعبير قزوينى سنّى جبرى‏گراى مشبّه است، خلفاى فاطمى مصر و طرفداران آنان در ايران كه بر گرد حسن صباح جمع شدند و در بين آنان افرادى چون بولفتوح گورخر ديده مى‏شود كه تا سن هشتادسالگى در شهر قزوين به امامت جماعت، افتاء،۲ و پند و موعظه و هدايت مردم مشغول بود و در اين سن به الموتيان مى‏پيوندند، همگى ملحد هستند و همه انواع كارهاى خلاف دين و بلكه انسانيت را روا مى‏شمارند و آشكارا به انجام آن مبادرت مى‏ورزند! راستى چه چيزى موجب شده است كه خلفاى فاطمى و طرفداران آنان در ايران چنين جايگاهى در نگرش عالمان شيعى و سنّى، پيدا كنند؟ آيا مى‏توان دليلى جز طلب امنيت و يا محبوبيت در بين اميران و پادشاهانى كه خود را به انگيزه‏هاى مختلف به خليفه بغداد منتسب مى‏دانستند، براى آن ارائه كرد؟ خلفايى كه از سوى خلفاى مصر به شدّت مورد تهديد بودند و خوانده شدن خطبه در مكّه و مدينه و نيز شهرهاى سوريه به نام فاطميان، زنگ خطر سقوط را در كنار گوش خليفه بغداد به صدا در آورده بود و همه اميد خليفه به تركانى بود كه در

1.همان، ص ۹۸ -۹۹.

2.همان، ص ۱۲۵.

  • نام منبع :
    عبدالجليل رازي قزويني
تعداد بازدید : 75080
صفحه از 172
پرینت  ارسال به