مناطق مختلف ايران با نامهاى گوناگون، اختيار امور را در دست داشتند.
ايرانى كه حكومت آل بويه را در تاريخ خود داشت و در الموت و اطراف آن، نام خليفه فاطمى به حرمت برده مىشد و داعيان اسماعيلى، با اشعار حماسى خود، عشق به خليفه فاطمى را در دل مردم مىكاشتند و خنجر به دستان نقابزده آنان با نام فدايى، ترس و وحشت را در دل اميران، پادشاهان، وزيران و حتّى علما و فقهاى شيعه و سنّى افكنده بودند. بديهى است كه موضعگيرى در برابر چنين موجودات ترسناك و بىباك، به معيارى براى سنجش مقدار وفادارى به تركان و بلكه همه اميران و پادشاهان در سرتاسر جهان اسلام آن روز تبديل شوند. بنا بر اين، اين بازار اتّهام، دليلى براى رونق خود داشت. شايد شمار افرادى كه به اتّهام وابستگى به اسماعيليان و به نام ملحد توسط اميران و پادشاهان و به فتواى فقيهان سنّى و شيعه كشته شدند، به مراتب، از افرادى كه توسّط جلّادان فدايىِ اسماعيلى به قتل رسيدند، بيشتر باشند. در بخش كشتارها و شكنجههاى وحشيانه به نام دين، به گوشهاى از اين قتلها اشاره كرديم.
اتّهامها منحصر به اين مقوله نبودند؛ بلكه گاه سنّيان، شيعيان را متّهم مىكردند كه از بُغض خلفاى صدر اسلام، نام عُمَر و يا ابوبكر بر فرزندانشان نمىگذارند و در صورتى كه نامهاى ياد شده را بر فرزندانشان بگذارند، آن را براى اهداف خاصى نامگذارى مىكنند و قصدشان نارواست. مرحوم قزوينى در اين مورد، گزارشى خواندنى دارد. وى مىنويسد:
امّا جواب اين كلمت كه «ما فرزندان خود را حسن و حسين