مسلمانان بود؛ اما سودجويى مادى يك عالم دينى از باورهاى تودهها، موجب مىگردد كه عالمان شيعه وقت، از اين شيوه حسنه، دست بشويند و در نتيجه، زمينه ديگرى براى ايجاد اختلاف در بين مسلمانان تدارك ديده شود.
در جوامعى كه باورهاى دينى به عنوان ابزار قرب و بعد به دستگاه حكومت مىگردد، بازار اتّهام و انتسابهاى ناروا داغ مىشود. هر كسى كه در پى مقام و منصبى است و يا مىخواهد باور و انديشهاى را كه به آن تعلّق خاطر دارد، در نزد حاكمان، مقبول و محبوب سازد، سادهترين شيوه را در متّهم كردن محسود خود به زندقه و الحاد و تمايل به زنديقان مىديد و در قرن پنجم و ششم كه مصداقى چون اسماعيليان در دسترس افراد بود، اين كار، بسيار سادهتر انجام مىيافت. افرادى كه در آن روزگار، متّهم به اتّهامى شدهاند و مجازاتى ديدهاند و يا از بارگاه طرد شدهاند، بسيار هستند كه نام شمار قابل توجّهى از آنان را در گزارشهاى مرحوم قزوينى مىتوان ديد.
د. همزيستىِ دينى بين پارهاى از علماى مذاهب
با اين كه در اين دوره، تعصّب و خشكانديشى، رواج كامل داشت و شمار قابل توجّهى از علماى مذاهب، براى تحت فشار قرار دادن پيروان مذاهب ديگر و يا تسليم كردن افراد پُرنفوذ جامعه، اعم از اميران، وزيران و سران قبايل، تودههاى عوام را تحريك مىكردند و غوغاسالارى به راه مىانداختند، با اين حال، گاه ديده مىشود كه پيروان مذهبى به پاى سخن و يا درس عالمى از مذهب ديگر مىنشيند و به