به گردن آن كس كه ابتدا كرده است، ربّنا لا تؤاخذنا إن نسينا أو أخطا نا.۱
اين كه گناه بدگويى را به گردن طرفى انداخته شود كه آغازگر بدگويى است، چاره كار نيست و چيزى از زشتى آن نمىكاهد؛ امّا چه بايد كرد؟ وقتى عصبيت بر همه چيز غلبه مىكند، زمام اختيار از دست بيرون مىشود!
و. رواج زندقه و دينگريزى
به موازات فشارهاى سياسى - كه بر بعضى گرايشهاى ايرانى وجود داشت - ، زمينه روىگردانى از دين و گرايش به بىدينى افزونتر مىشد و تبليغات ضدّ دينى، روز به روز افزايش مىيافت. بديهى است افرادى كه در پى اتّهامهاى بى جا از دم شمشير مىگذشتند، زمينه مناسب را براى داعيهداران بىدينى و به تعبير دقيقتر، دينى كه عربهاى فاتح با خود آورده بودند، آمادهتر مىكرد. اين گرايش، از زمانى زمينه پيدا كرد كه شمارى از افراد غير عرب، با ديدن رفتار و كردار عربهاى فاتح، به اين نتيجه رسيدند كه: دينى به نام اسلام وجود نداشت و در واقع، اسلام ابزارى براى سلطه عربها بر جوامع ديگر بود. اين گرايش، تندترين بازتابى بود كه رفتار غير قابل توجيه كارگزارن اُمَوى و عبّاسى در ايران و بعضى كشورهاى ديگر به وجود آوردند و در نتيجه، كسانى را به فكر بازگشت به گذشته خود تشويق كردند.