به راه انداختند، و راه را براى اتّهام عليه الموتيان هموارتر كردند؛ امّا زندقه به طور كلّى، اتّهامى سياسى بود كه حاكمان عليه مخالفان خود به كار مىگرفتند و اين تعبير نخست در زمان اُمويان پا به ادبيات دينى گذاشت.
در باره زنادقه، بحثهاى مفصّلى در منابع انجام گرفته است. در كتابهاى احتجاجى، معمولاً يكىاز اطراف بحث، فردى بود كه به زنديق اشتهار داشت. از اين رو، در كتب روايى مسلمانان نيز اين تعبير به وفور به كار رفته است و مىتوان در مناظرات امام رضا عليه السلام نامى از اين افراد را ديد. اين واژه با آن كه ظاهراً واژهاى است كه در مباحث كلامى كاربرد دارد و معمولاً در احاديث هم در همين حوزه به كار رفته، با اين حال، عمده كاربرد آن در جنگهاى مذهبىاى بود كه پشتوانه قدرت داشتند و معمولاً هر گروهى، گروه ديگر را با اتّهام زنديق يا ملحد و امثال آن، مورد تهاجم قرار مىداد و زمينه نابودى آنان را به وجود مىآورد.
گستره كاربرد اين واژه را به هيچ عنوان نمىتوان محدود كرد؛ زيرا هر گروهى، گروه ديگر را به الحاد و زندقه متّهم مىكرد. آقاى تابان در اين باره مىنويسد:
مىتوان گفت مفهوم و مدلول زنديق، هيچ گاه به يك صورت باقى نمانده؛ بلكه در زمانها و مكانهاى مختلف، تغيير مىكرده است. نه تنها مانويان و مزدكيان و فيلسوفان و منطقيانْ زنديق خوانده شدند، بلكه روافض و اهل اعتزال نيز از اين نسبتْ بىبهره نمانده و گاهگاه چنين عنوانى يافتهاند. خوارزمى در مفاتيح العلوم، زنادقه و مانويه و مزدكيه را مترادف يكديگر خوانده است. ابوالمعالى در